انتظارات تطبیقی؛ دشمن پنهان سیاست پولی در ایران
گروه بانکی و بیمه: چرا وقتی دولت در مورد تورم صحبت می کند ، مردم هنوز از تورم می ترسند؟ چرا با وجود افزایش نرخ بهره و کنترل نقدینگی ، حتی آرامش روحیه جامعه وجود ندارد؟ پاسخ نه در آمار بلکه در ذهن افراد است. افرادی که ده ها سال یاد گرفته اند هرگز برنخواهند گشت. این تجربه مکرر نوعی “حافظه تورمی” را ایجاد کرده است که حتی پیش از تورم رفتارهای تورمی ایجاد می کند. اقتصاددانان این پدیده را “انتظارات مقایسه ای” می نامند. ذهنیتی که در آن مردم آینده را بازتابی از گذشته می دانند. در کشوری که تورم بیش از نیم قرن سلطنت کرده است ، کنترل تورم دیگر فقط یک نبرد اقتصادی نیست بلکه جنگ با ذهنیت مردم است.
نظریه انتظارات تطبیقی ؛ تورم از امروز حاصل نمی شود ، اما از دیروز
“انتظارات تطبیقی” یکی از مهمترین نظریه های اقتصاد رفتاری است که توضیح می دهد که چرا مردم آینده را بر اساس گذشته اندازه گیری می کنند. طبق این تئوری ، ما تصمیمات اقتصادی خود را نه بر اساس اطلاعات جدید بلکه بر تجربیات قبلی می گیریم. به عبارت ساده: اگر قیمت ها برای چند سال افزایش یابد ، ما به طور طبیعی معتقدیم که آنها به این کار ادامه خواهند داد. حتی اگر دولت قول دهد “تورم مهار شود”.
تصور کنید که آیا مردم چند سال گران را تجربه کرده اند. وقتی دولت اعلام کرد که تورم در حال کاهش است ، کمتر مردم آن را باور دارند. خانواده ها همچنان به خرید خود ادامه می دهند ، صاحبان مغازه ها قیمت ها را زودتر افزایش می دهند و کارگران خواستار حقوق بالاتری هستند. نتیجه این است که تورم قبل از وقوع حتی در ذهن افراد شکل می گیرد.
در اقتصادهایی مانند اقتصاد ایران ، که ده ها سال تورم مزمن را تجربه کرده اند ، این روش تفکر بخشی از فرهنگ اقتصادی جامعه شده است. مردم دیگر به آمار رسمی یا سیاست گذاران اعتماد ندارند. در عوض ، آنها به حافظه خود متکی هستند. به همین دلیل ، انتظارات تورم حتی با اجرای یک سیاست انقباضی سختگیرانه کم نیست. تا زمانی که این “حافظه تورمی” پاک نشود و اعتماد عمومی به بازگشت سیاستگذاران ، تورم نه در سیاست بلکه در ذهن مردم ادامه یابد.
چرخه انتظارات را تکرار کنید و به دستورالعمل ها بی اعتنایی کنید
حتی هنگامی که بانک مرکزی ایران اقدامات سختگیرانه ای را از افزایش نرخ بهره گرفته تا محدود کردن رشد نقدینگی اعمال می کند ، جامعه هنوز هیچ نشانه ای از کاهش انتظارات تورم را نشان نمی دهد. مردم هنوز انتظار افزایش قیمت ، دلار گران تر و ارزش پایین تر ریال را دارند. اما چرا؟ پاسخ را می توان با یک کلمه خلاصه کرد: بی اعتمادی.
پنج دهه تجربه تورم زیاد و گاه جذاب ، آگاهی گسترده ایرانیان را شکل داده است. مردم غالباً دیده اند كه دولتها در مورد كنترل تورم صحبت می كنند ، اما در عمل آنها پول جدیدی را برای تأمین کسری بودجه صادر می كنند ، نرخ ارز را افسرده می كنند و در نهایت منبع تورم شدند. هنگامی که چنین چرخه ای بارها و بارها تکرار می شود ، اگر درست باشد ، هیچ سیاستی جدی گرفته نمی شود.
برای شهروند ایران ، سیاست انقباضی بانک مرکزی بیشتر “تأخیر در نرخ بهره گران قیمت” است نه راه حلی برای آن. مردم با خود می گویند: “اکنون آنها کنترل می کنند ، اما چند ماه بعد همه چیز گران خواهد بود.” همین ذهنیت باعث می شود رفتارها به تورمی تبدیل شوند. فروشنده قیمت ها را بالا می برد ، سریعتر خریداری می کند و سرمایه گذار دارایی های خود را به ارز یا طلا تبدیل می کند.
در چنین فضایی ، تورم نه در سیاست بلکه در ذهن جامعه شروع می شود
بی اعتنایی به سیاست گذاران پولی نتیجه وعده های نیم ساله است: از برنامه های تثبیت چند دهه تا سیاست های کنترل چند دهه. هر وقت تورم مهار نشود ، برخی از اعتماد اجتماعی از بین می روند. آنچه امروز در ایران اتفاق می افتد فقط تورم اقتصادی نیست بلکه تورم بی اعتمادی است. کنترل یک پدیده به مراتب دشوارتر از کنترل نقدینگی است.
شکستن چرخه تنظیم ؛ مسیر دشوار برای اعتبار سنجی
شکستن حلقه شرور انتظارات تطبیقی در اقتصاد ایران بیش از همه به بازگرداندن اعتماد عمومی به سیاست گذاران بستگی دارد. تا زمانی که مردم به اهداف و توانایی های بانک مرکزی اعتقاد نداشته باشند ، هیچ نرخ بهره ، هیچ سیاست و سیاست های انقباضی نمی تواند انتظارات تورم را کاهش دهد.
در کشورهایی که تحت تأثیر تورم مزمن ، مانند شیلی در دهه ۱۹۸۰ یا برزیل در دهه ۱۹۸۰ قرار گرفتند ، تورم فقط زمانی امکان پذیر بود که سیاستگذاران به درهای بسته بروند و به زبان مردم با مردم صحبت کنند. استقلال واقعی بانک مرکزی ، انتشار منظم و شفاف داده ها و ادامه سیاست بدون عقب نشینی سیاسی به تدریج اعتماد از دست رفته را بازگرداند. هنگامی که مردم دیدند که سیاست گذاران به قوانینی پایبند هستند که حتی دولت نمی تواند شکستن ، انتظارات آنها تغییر کرده و تورم فروپاشید.
با این حال ، در ایران ، سیاست ها اغلب با ملاحظات سیاسی و بودجه گره خورده است. هربار که بانک مرکزی موضع سختگیرانه ای را اتخاذ می کند ، فشار دولت بر تأمین اعتبار نصف می شود. این تکرار ناکامی باعث شده است تا مردم باور کنند که هیچ سیاستی دوام ندارد.
راه خروج از این چرخه نه در ابزارهای پولی جدید بلکه در اعتبار نهادی نهفته است. فقط هنگامی که بانک مرکزی به یک نهاد مستقل ، شفاف و پاسخگو تبدیل شود و مردم احساس کنند که تصمیمات اقتصادی مشمول قانون و منطق است ، می توان انتظار داشت که ذهنیت تورم جامعه آرام شود.
مگر اینکه مردم به قول ثبات اقتصادی اعتقاد داشته باشند ، هیچ سیاستی نمی تواند تورم را مهار کند. اقتصاد ایران عمدتاً مربوط به قیمت ها نیست ، بلکه در مورد عقاید مردم در مورد سیاست است