رویای آمریکایی و تراژدی سقوط
افق میهن: «مرگ فروشنده» اثر «آرتور میلر» که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم نوشته شد، یکی از مشهورترین نمایشنامههای آمریکا محسوب میشود. شخصیت «ویلی لومان»، قهرمان نمایشنامه، فروشنده ای است که کمیسیون های رو به کاهشش دیگر به او اجازه نمی دهد سبک زندگی خانوادگی خود را حفظ کند. […]
افق میهن: «مرگ فروشنده» اثر «آرتور میلر» که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم نوشته شد، یکی از مشهورترین نمایشنامههای آمریکا محسوب میشود. ویلی لومان، قهرمان نمایشنامه، فروشنده ای است که کمیسیون رو به کاهشش دیگر به او اجازه نمی دهد سبک زندگی خانوادگی خود را حفظ کند. همانطور که در داستان نمایش مشخص شد، آنچه در ادامه نمایش برای مخاطب آشکار می شود، تصویر متضادی از “رویای آمریکایی” است، تصویر و تصوری که ثروت، آسایش مادی و خوشبختی را می توان با تلاش زیاد به دست آورد. . این نمایشنامه بسیار محبوب بود زیرا آنچه را که بسیاری از آمریکاییها احساس میکردند فشار غیرواقعی بر شانههایشان بود، آشکار میکرد. آمریکایی ها به جای تلاش برای شاد بودن، برای ثروتمند شدن از نظر مالی تلاش می کردند. نارضایتی شخصیت «ویلی» و افتادن او به تاریکی، هم از بعد اخلاقی و هم از بعد روحی، واقعیت طبقه متوسط آمریکایی را تجسم می بخشد. در عین حال، زندگی در فرهنگ آمریکایی یک کلیشه شیرین بود و از نظر اخلاقی مانند یک لوح سفید بود و انتظاراتی را ارائه می کرد که کمتر کسی می توانست برآورده کند.
شخصیت ویلی تحت فشار برای کار و دستیابی به موفقیت مالی مورد انتظار جامعه پس از جنگ که طمع به درآمد پولی اضافی دارد، به سمت ویرانی عاطفی و ذهنی سوق داده می شود. اساساً، ویلی در انجام تمام کارهای “درست” که یک مرد معمولی آمریکایی پس از جنگ قرار است انجام دهد، تلف می شود. «جرال ویلز» محقق بیان می کند که «به گفته میلر، فاجعه «ویلی» در چاق شدن است که با انتخاب خود چیز دیگری را جایگزین نکرده است و رسیدن به آرزوی خود با انتخاب ستاره اشتباه، ناشی از میل است. ” بخش قابل توجهی از محبوبیت نمایشنامه در این تضاد ایدئولوژیک نهفته است. یعنی مفاهیم پراکنده ثروت و رفاه آمریکا در مواجهه با فردیت و واقعیت. «مرگ فروشنده»، شاید بیش از هر نمایشنامه دراماتیک دیگری، در مورد درام های آرتور میلر، «وسوسه بی گناهی» در کتاب «وسوسه بی گناهی» نوشته تری اوتن (استدلال ها) درباره احتمال تراژدی در عصر مدرن و به ویژه در فرهنگ آمریکایی. آنها برانگیخته می شوند.” سقوط ویلی در تمام جنبه های زندگی اش، از حضور شخصیت در خانواده گرفته تا شغل پردرآمد و تمایل به موفقیت و کسب درآمد بیشتر در زندگی شخصی اش دیده می شود. اعضای خانواده نزدیک او – همسرش، لیندا، و به خصوص پسر جوانش، شاد، باورهایی را تقویت می کند که ویلی را به ناامیدی سوق می دهد. از قضا، ویلی هرگز نمی تواند خود را از قید و بند زندگی خود رها کند و این توهم را حفظ می کند که می تواند در مورد زندگی به گونه ای فکر کند که باید زندگی کرد. او هنوز به شخصیت بن، یکی از اقوام مسن تر که ثروت خود را در معادن الماس آفریقا به دست آورده است، نگاه می کند. در نمایشنامه، تنها “لومانی” که سود مادی را پشت سر گذاشته، پسر ارشد “ویلی” است. شخصیت «بیف» که با کارش در تگزاس نشان دهنده نماد کشاورزی زندگی آمریکایی قبل از اینکه منافع مالی بر جوهر فرهنگی حاکم شود، تحسین شده است.
در نتیجه، ویلی به او نگاه می کند و به این نتیجه می رسد که بیف هرگز نمی تواند در نقش فعلی خود به این آرزو برسد. از قضا، بیف شاید تنها شخصیت نمایشنامه باشد که دقیقاً اتفاقاتی که برای پدرش می افتد را می بیند و با سرخوردگی از وضعیت ویلی، تصمیم می گیرد راه خود را به سوی خوشبختی و «رویای آمریکایی» جستجو کند. مفهوم رویا چیزی است که برای ویلی ناتوان کننده است. هر چه بیشتر از او پیروی می کند، بیشتر فرود می آید و در برخورد با پسرانش دچار توهم می شود. تار اخلاقی او، مفهومی که احتمالاً در آمریکای پروتستان حتی بیشتر از پول ارزش دارد، زمانی که او با وجود فداکاری های همسرش، معشوقه را می گیرد، از بین می رود. با توجه به مفهوم مادی گرایی که روح و اخلاق انسان را فرسوده می کند، «بیف» شخصیتی است که کمترین ارتباط را با سبک زندگی «ویلی» دارد، کسی که بیشترین سود را از خودکشی «ویلی» می برد، راهی که فروشنده (ویلی) ) به پسر بزرگش جرأت می کند تا حساب بیمه عمر را تسویه کند. در پایان نمایش مشخص میشود که لیندا آخرین پرداختها را برای خانهای که او و ویلی زندگی خود را صرف آن کردهاند، انجام داده است و اظهار میکند که بالاخره “تمام” شده است.
داستان آرتور میلر تخریب طبقه متوسط طبقه کارگر آمریکا را با ساختار یک نمایشنامه اعتراضی کلاسیک یا یک نمایش صحنه ای با پیام اجتماعی دنبال می کند. دون ووگل در مورد پیچیدگی شخصیت و طرح ویلی می نویسد و بیان می کند که علیرغم پایان ویلی، داستان او لزوماً یک تراژدی نیست، زیرا مرگ یک فروشنده «به سادگی داستان مرد کوچکی را روایت می کند که تسلیم محیط خود می شود، نه یک مرد بزرگ. که با عظمت او نابود می شود، در چنین فاجعه ای از عظمت انسان خبری نیست».
چودوری با اشاره به اینکه کنایه از رویای آمریکایی همان چیزی است که مخاطب را به خود جذب می کند، می گوید: «دموکراسی باعث رهایی مردم در جامعه می شود و دموکراسی آمریکایی علاوه بر این، اسطوره موفقیت و خوشبختی بی نهایت را تأیید می کند» و با این حال، همین « قوانین و قراردادهای اجتماعی او را در آنچه که او به عنوان عضوی از بزرگترین جامعه باز می پذیرد، محدود و ناامید می کند.” برای Choudhury، رویکرد میلر به موضوع نمایشنامه از طریق «شهروندان نامطمئن» ترسیم میشود، شخصیتهایی از هر نوعی که جذابیت آنها برای مخاطبان محبوب آمریکایی در ماهیت روزمره آنها تعریف میشود. وضعیت ویلی عجیب و خارق العاده نیست، او نه یک شاهزاده دانمارکی است که می خواهد انتقام مرگ پدرش را بگیرد (اشاره به هملت) و نه تاجری است که با دسیسه های جامعه ای که او را طرد می کند مبارزه می کند (اشاره به تاجر ونیزی).
سقوط شخصیت «لومان» شاید جذاب ترین قسمت نمایشنامه و یکی از کارهای «میلر» باشد که «مرگ فروشنده» را بسیار محبوب کرد. از نظر استعاری، مرگ ویلی چیزی خارج از افسانه نیست، و در نهایت به معنای واقعی کلمه به دست خودش است. لومان “هر کمکی را که از همسایگان، پسران و همسرش دریافت می کند، قطع می کند.” او حتی از عملکرد خودش به عنوان یک فروشنده مطمئن نیست – آیا باید مانند یک مرد سرسخت رفتار کند یا با جذابیت شخصی معمول خود نقش را بازی کند؟ ویلی بهعنوان نانآور، پدر و شوهر، عمیقاً به خاطر اقدامات گذشتهاش احساس گناه میکند. فشار روی «ویلی» ارزشهای خانوادگی را تغییر میدهد و قهرمان داستان را از هویت خود مطمئن نمیکند، که منجر به نابودی او میشود و در نهایت نمایشنامه را برای مخاطبی که احتمالاً مجموعهای از لومانها بود، دلپذیر میکند.
ترجمه: آریو راقب کیانی
https://www.ukessays.com/essays/
تئاتر/مرگ-فروشنده.php