صدای بهشتیِ «بنان»، خوانندهای که از هر خرمن خوشهای اندوخت :: افق میهن
در بین غذاها، موز عاشق بادمجان است. او در کودکی به قدری به بادمجان علاقه داشت که مادرش نام او را «غلام بادمجان» گذاشت و هر سال مقداری بادمجان را خشک می کرد تا در زمستان برای پسر عزیزش خورش بادمجان بپزد.
به گزارش افق میهن، در روزهای پایانی اردیبهشت خبرنگار هفته نامه ۱۳۳۳ به سراغ غلامحسین بنان خواننده مشهور موسیقی سنتی رفت تا درباره زندگی حرفه ای اش با او گفت وگو کند. آنچه در ادامه می خوانید خلاصه گزارش وی از این دیدار است که در هفته نامه مورخ ۲۴ منتشر شده است. اردیبهشت ۱۳۳۳ منتشر شد:
۴۱ سال پیش غلامحسین خان بنان در یکی از کوچه های آرام و زیبای خیابان عین الدوله به دنیا آمد و به قول خودش از روزی که دست چپ و راستش را شناخت و صدای انسان را از صداها تشخیص داد. از دیگر موجودات گوشش پر از موسیقی آواز شد و ملودی ساز آشنا شد. زیرا پدرش، مرحوم کریم خان بنان الدوله، علیرغم مشکلاتی که به دلیل کار مهم و پرمسئولیت دولتی داشت، گهگاه با عده ای از اهل ذوق و هنر محفلی خصوصی برپا می کرد و در کنار استادان موسیقی آن هم آواز می خواند. زمان و دخترانش علیرغم حجاب و درگیری در آن روزها نزد مرتضی خان نداود و مادر غلامحسین خان خانم شرف السلطنه دختر مرحوم محمدتقی میرزا رکن الدوله مشغول تمرین تار بودند. برادر ناصرالدین شاه از دوستداران و علاقه مندان هنر به ویژه موسیقی بود و به خوبی پیانو می نواخت.
مرحوم بنان الدوله حداقل یک بار در شب برخی از هنرمندان آن زمان از جمله مرحوم ضیاء الذاکرین و آقای ناصر سیف را که هر دو از مشهورترین خوانندگان زمان خود بودند به منزل خود دعوت کرد. . در این مجالس، غلامحسین خان همیشه در گوشه ای می نشست و ساعت ها بی حرکت می نشست و از شنیدن آواز او لذت می برد و مهمانان هنوز از در حیاط بیرون نرفته بودند که به اتاقی شخصی رسید و به آنچه از آن شنید رسید. آنها و در یادش می آمد که در خلوت زمزمه می کرد و روزهایی که مرتضی خان نداود به خانه آنها می آمد و خواهرانش پشت پرده مشغول انجام تکالیف بودند، او نیز کنار پرده می ایستاد و با علاقه به سخنان و دستورات معلم گوش می داد. و آنها را به دقت به خاطر بسپارید و فردای آن روز که پرستاران در حین تمرین اشتباه می کردند یا مرتکب اشتباه می شدند، اشتباه آنها را اصلاح می کرد و هر وقت چشمان پدر را دور می دید از خواهران هنرمندش می خواست که به او هدیه دهند. پنجه ی کدر تا بتواند آوازی را که شب قبل پنهانی از ضیاء الذاکرین یا سیف آموخته بود بخواند. .
غلامحسین خان بنان در چنین خانواده و محیطی پرورش یافته و بزرگ شده است، اما مرحوم بنان الدوله همانقدر به خوانندگی و موسیقی و صدای خوب علاقه مند بود که خود نیز از آن بهره فراوان داشت. در صورت امکان تلاش می کرد تا آرزوی پدر را برآورده کند، اما این موضوع مانع از آن نشد که در هنگام تدریس دروس صرف و نحو، ناگهان آواز بخواند یا پنهانی زمزمه کند.
غلامحسین خان کم کم آنقدر خواند که بالاخره یک روز صدایش به پدرش رسید. مرحوم بنان الدوله که تا آن روز تصور نمی کرد پسرش واقعاً صدا و استعداد و صوت دارد با شنیدن این صدا به فکر فرو رفت و فردای آن روز که مرتضی خان نداوود آمد. به او گفت: خواهش می کنم از این به بعد که کلاس تار دختران تمام شد غلامحسین باید کار کند، در این زمان آقای بنان یازده ساله بود، بنان اصول آواز و ردیف را از نی داوود آموخت و خوشبختانه برخلاف بسیاری از کسانی که از کودکی آواز می خواندند، صدای او حتی پس از تعیین تکلیف بد نشد.
بنان بعد از نداود با استادان دیگر کار کرد و از هر خرمن خوشه هایی جمع کرد… اما هیچ کدام از این هنرمندان چیره دست بنان به دنبال آن نبودند و روزی که با آقای خالقی آشنا شد احساس کرد آنچه را که دارد پیدا کرده است. گمشده. است.
بنان تمام شهرت و بیش از نیمی از هنرش را مدیون زحمات آقای خالقی است. خودش می گوید: «خالکی استاد من است، اما من خالکی را دوست ندارم همانطور که هر شاگردی معلم و هنرمند ارجمندش را دوست دارد، علاقه من به این بزرگوار و بزرگوار مرحله دوستی را پشت سر گذاشته و به درجه عشق رسیده است. ” حالا من عاشق یک خالق هستم…”
آیا تا به حال آواز دلنشین بنان را شنیده اید؟… دیده اید که بنان علاوه بر تبحر و مهارت خاصی در خواندن آهنگ ها و تصنیف های سخت (و صد در صد ایرانی) در انتخاب اشعاری که می سراید نیز ذوق بالایی دارد. ! دلیل این امر این است که بنان برخلاف برخی از خوانندگان، هرگاه کار و تمرینی نداشته باشد، درس می خواند، کتاب می خواند و مانند سال های تحصیل در مدرسه «ایرانشهر»، دبیرستان نظام و راهنمایی فردوسی مروی و در همان زمان که اشعار حافظ و سعدی را حفظ می کرد… بنان چنان شیفته حافظ و شاگرد حافظ است که ده سال پیش در شصت و یک سالگی برای درک بهتر معنای حافظ شروع به خواندن عرفان کرد. شعرها و یک سال و نیم مثل دانش آموزان و بچه های مدرسه ای روی کتاب های پیچ در پیچ پر حاشیه افتاد تا چیزی از این رشته بفهمد…
بنان خوانندگی را از سال ۱۳۲۰ در رادیو تهران آغاز کرد و زمانی که انجمن موسیقی ملی به همت آقای خالقی و خود و عده ای دیگر تأسیس شد و ارکستر بزرگ انجمن برای اجرای کنسرت در رادیو تهران دعوت شد، بنان نیز به صورت انحصاری. در برنامه های آن شرکت کردند. و در حال حاضر علاوه بر برگزاری چند ساعت آموزش آواز در هفته در هنرستان موسیقی ملی، یکی از برجسته ترین اعضا و بنیانگذاران انجمن و شرکت کننده در تمامی کنسرت ها و برنامه های رادیویی ارکستر انجمن می باشد. چون بالاخره دو نفر مشوق خدای واقعی بنان هم در این ارکستر حضور دارند. یکی از این دو نفر همانطور که گفتیم آقای خالقی رهبر ارکستر است و دیگری استاد صبا نوازنده معروف ویولن.
بنان وقتی نام صبا را می آورد، از نگاه و لحن کلامش و حرکات سر و چشمش. تحسین و احترام می کند و می گوید: صبا استاد مسلمان ویولن ایران است.
ضمناً استاد صبا به اندازه بنان برای هیچ یک از خواننده ها ارزش قائل نیست.
بنان اکنون دو فرزند دارد: گیتی ۱۳ ساله و بیژن ۳ ساله، اما اکنون فقط بیژن با پدرش وقت می گذراند و عذاب می کشد و پدر هنرمندش را به خاطر شیطنت هایی که نمونه ای از شیطنت های دوران کودکی غلامحسین خان است درمانده می کند. گیتی دختر بنان با مادرش که خواهر جناب سرهنگ وزیری است زندگی می کند و بعد از ۱۲ سال زندگی چهار سال پیش از بنان جدا شده و هفته ای یک روز برای دیدن پدرش با او می آید وگرنه بنان می رود. به او با بازوی پر از هدایای مختلف. وقتی علت جدایی بنان و همسر اولش را از او پرسیدم، فکر کرد و گفت: اخلاق ما با هم سازگاری نداشت، همسرم مثل همه اعضای خانواده وزیری بسیار هنرمند، مودب، و مهربان بود، اما زود عصبانی می شد، و چون من طبیعتا آدم خونسردی هستم، خودش هم بیشتر عذاب می کشید، بالاخره برای پایان دادن به این رنج و عذاب، تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم صلح و آرامش کامل بود و ما از هم جدا شدیم.”
بنان پس از این جدایی، تمام زندگی خود را که در طول سالیان متمادی تدارک دیده بود، در اختیار دختر محبوبش گیتی گذاشت و سپس شروع به تشکیل زندگی جدید کرد. اثاثیه و اثاثیه نو تهیه کرد، فرش نو خرید و خانه ای نو اجاره کرد و برای اینکه سریال «نو» را از هر نظر کامل کند، همسر جدیدی هم گرفت و بیژن شیطان حاصل آن ازدواج است. اما بنان همانطور که پدرش دوست نداشت پسرش خواننده شود، بیژن هم نمی خواهد وارد این عرصه شود. او می خواهد زنده بماند و روزی جناب دکتر بیژن خان بنان دکتر معروف و قدرتمندی را ببیند که گاهی در خلوت آهنگ می خواند!
در بین غذاها، موز عاشق بادمجان است. او در کودکی به قدری به بادمجان علاقه داشت که مادرش نام او را «غلام بادمجان» گذاشت و هر سال مقداری بادمجان را خشک می کرد تا در زمستان برای پسر عزیزش خورش بادمجان بپزد. بنان قبلاً طرفدار شمشیربازی و بوکس بود اما حالا به قول خودش موسیقی جای همه چیز را در دلش گرفته است، زندگی او در واقع وقف هنرش شده است.
از بنان پرسیدم: به نظر شما تصنیف خوب یعنی چه؟ او خندید و گفت: منظور تصنیفی است که آهنگ آن را یا جناب سرهنگ وزیری یا خالقی ساخته اند و شعر آن را حتما آقای رهی معیری سروده اند و اگر این تصنیف در دستگاه شور باشد پس می باشد. نورعلی نور.”