روز هشتم تیرماه، نام این شخص را از حافظهتان پاک کنید
این روزها بحث های زیادی درباره کاندیداهای ریاست جمهوری مطرح است و اخبار جالبی که برخی از آنها تکرار می شود، شنیده می شود، مانند خبری که دیروز مبنی بر تجمع عده ای مقابل منزل محمود احمدی نژاد برای درخواست از وی منتشر شد. نامزد باشد به نظر می رسد اگر افق میهنات دوره چهاردهم به دلیل نداشتن رئیس جمهور زودهنگام برگزار نمی شد، برای افق میهنات ۱۴۰۴ برنامه ریزی می کرد!
در همین راستا مهدی تدینی، فعال سیاسی در صفحه اینستاگرام خود در قالب چند مطلب درباره خطرات احتمالی بازگشت احمدی نژاد به عرصه سیاسی کشور پس از افق میهنات ۱۷ تیر نوشته است: آنهایی که در سال ۱۹۸۸ نوزاد بودند اکنون حق رای دارند. بعدها به خاطر احمدی نژاد که آمنه ذبیح پور را از دست داد، برخی از آنها تاج گذاری کردند. به خدا قسم شما مشغول توجه به این نسل جدید هستید که احمدی نژاد کیست؟
بچه ها این نقشه جغرافیایی است این گربه ایران ماست. اینم محمود احمدی نژاد… وقتی اومد مثل کوه جوون و سرزنده بودیم، هشت سال بعد که رفت، همه یا مهاجرت کرده بودیم یا موهامون ریخته بود یا قرص اعصاب میخوردیم… خیلی از ما هم مثل من پرونده داشتیم. اگه میخوای تاج گل بشی من خودم میزنمت!
این را هم بگویم که او نظریه پرداز «کاغذ پاره شدن تحریم» بود. سال ۸۴ که آمد، نسل ما یک ۲۰۶ خرید، آغاز راهی بود که سال به سال امکان تغییر آن ۲۰۶ کمتر و کمتر می شد. البته ما تمام این ۱۸ سال کار کردیم. حالا با دعا سوارش می شویم و خدا را شکر که خراب نمی شود.
بچه های من، یک چیز دیگر را فراموش نکنید. کل اتفاقات ۸۸ اساساً «نه به محمود» بود و نه «آری به اصلاح طلبان». طبقه متوسط شهری و مردم شهرهای بزرگ فقط می خواستند از شر محمود خلاص شوند وگرنه موسوی شخصاً هیچ موفقیت و محبوبیتی نداشت و شخصیتی کاملاً فراموش شده بود. موسوی راه فرار از دست محمود و یارانش بود و اصلاح طلبان عموماً «پیرو جامعه و نهضت» بودند نه رهبر.
محمود از سال ۸۸ تا ۹۰ از حمایت کامل اصولگرایان برخوردار بود. بعد از دو سال که با مخالفان محمود برخورد شد، مهاجرت کردند و درمانده شدند و سکوت کردند، آقا محمود می خواست از اصل خود مستقل شود. او ۶ سال وانمود می کرد که استقلالی است اما اخیرا می خواست زندگی خود را تامین کند اما نتوانست. او این چرخش را در بدترین زمان انجام داد… چرا؟
چون کسانی که سال ها از او حمایت کرده بودند، اگر الان با او درگیر می شدند، خیلی مایه شرمساری بود. یعنی حق با مخالفان محمود بود! به همین دلیل در دو سال اخیر کژدار و مریز تا پایان دوره ریاست جمهوری او را تحمل کردند و در نظر بگیرید که محمود همه مسئولان را از هاشمی به پایین زده بود.
محمود رفت و همه از رفتن او خوشحال شدند، یعنی محمود بزرگترین دعوای سیاسی را به راه انداخته بود و حالا که می رفت هر دو طرف دعوا خوشحال بودند. فقط بخشي از مردم شهرهاي معمولا كوچكتر و روستاييان تا آخر (فكر مي كنم تا امروز) از محمود دفاع كردند زيرا او به بيش از هزار شهر و روستا رفت و آمد و نحوه تصميم گيري و تخصيص بودجه در راهی که آن مردم دوست داشتند، بدون اینکه دید بزرگی نسبت به سیاست دولت خود داشته باشند. منافع کوچک را دیدند و منافع بزرگ ایران را درک نکردند. رسانه های دولتی طبیعتاً همین نگرش را ترویج کردند.
اما واقعیت این است که محمود حق ادعا داشت. زیرا فقط محمود می توانست اقشار ساکت و غیرسیاسی را روشنگری و سیاسی کند و پایگاه بزرگی ایجاد کند. محمود این توانایی را داشت که توده ها را بسیج کند، این از اصولگرایان کلاسیک نبود. به همین دلیل محمود سعی می کرد منحصر به فرد بودن و منحصر به فرد بودن خود را نشان دهد که ممکن نبود و نمی توانست، چون اصلش همان جایی بود که می خواست انکار کند… همین.