ترندهای روز

عذاب وجدان پسری که دوستش را در تصادف از دست داد

پایگاه خبری تحلیلی افق میهن (irtahlil.com):

اینها بخشی از اظهارات جوان ۲۵ ساله ای است که برای انجام مراحل اداری مربوط به بیمه سلامت وارد کلانتری شده است. این جوان ویلچری که مادرش را همراهی می کرد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد درباره ماجرای تاسف بار خود گفت: پس از پایان تحصیلاتم در دانشگاه به دلیل اینکه می خواستم به سربازی رفتم. هر چه زودتر کارت ترخیص من را دریافت کنید. آن را در دستانم بگیرم و برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم. من رویاهای زیادی داشتم و برای آنها زحمت کشیدم. خلاصه بعد از دوره آموزشی خدمت سربازی ام را در کلانتری قاسم آباد تمام کردم و بعد شروع به تحصیل کردم تا بتوانم با رتبه بهتری بورسیه تحصیلی بگیرم که هزینه تحصیلم را از یکی از ادارات و یا موسسات دولتی می پردازم. اما این روزها ماشین می‌رانم. شروع کردم به کار شخصی خودم، با اینکه از نوبت زدن و پیچ های خیابان متنفر بودم، اما از سر غرور جوانی، گاهی اوقات پدال گاز را فشار می دادم و از سرعت مجاز فراتر می رفتم. اما چندی پیش که در یکی از بلوارهای متروکه قاسم آباد رانندگی می کردم ناگهان راننده دیگری با عبور از خودروها سرعت وحشتناک خود را نشان داد و در یک لحظه چنان با خودروی من برخورد کرد که کنترل فرمان را از دست دادم. او پیاده شد و من ماشین را محکم به درخت کنار خیابان زدم. یکی از دوستان نزدیکم که سرنشین خودرو بود در دم جان باخت و من نیز با بیهوشی به مرکز درمانی منتقل شدم. وقتی به خودم آمدم و متوجه شدم دوستم قربانی این سانحه رانندگی شده است، عذاب وجدانم نمی تواند مرا رها کند. هر لحظه گریه می کردم و آرزو می کردم که به جای او بمیرم، زیرا هرگز نمی توانم به چشمان اشک آلود مادرش نگاه کنم. او مرا مثل علی دوست داشت و حالا من زنده بودم.

از طرفی وقتی پزشکان گفتند که من قطع نخاع شده ام و باید تا آخر عمر روی ویلچر باشم، اتاق بیمارستان دور من می چرخید و پشیمان می شدم که چرا گاهی قوانین رانندگی را رعایت نمی کنم. اگر چه راننده دیگر مقصر این تصادف است اما متاسفانه گواهینامه و سرعت غیرقانونی او جان دو نفر را به باد داد و حالا مادرم حتی کارهای شخصی من را انجام می دهد. با وجود این هزینه های سنگین درمان و تهیه ویلچر و تشک راه راه برای خانواده ام بسیار سخت است در حالی که بیمه درمانی ندارم و اکنون با مشکلات دردناکی مواجه هستم. من آرزو می کنم …

با دستور سرهنگ محمد بازی (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) اقدامات قانونی و کارشناسی برای پرونده این جوان آغاز شد اما دیگر پاهای او دیگر قادر به راه رفتن نیست.

داستان واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا