زنگ خوردن گوشی هنگام جیببری سارق را به دام انداخت
پرونده این جیب بر در شعبه هشتم دادسرای ویژه سرقت توسط بازپرس کوشکی در حال رسیدگی است و خود را قربانی جیب بری می داند که باعث ورشکستگی و ورود به دنیای تبهکاران شده است. گفت و گو با این جوان را بخوانید.
چطور شروع به دزدی کردی؟
در اتوبوس و مترو جیب بری می کردم.
* چگونه دستگیر شدید؟
آخرین باری که گوشی را دزدیدم، همان لحظه زنگ خورد و صاحب آن در اتوبوس متوجه آن شد. من دستگیر شدم.
*در زمان جیب بری به مال گمشده و خسارت آن فکر می کردید؟
من خودم این حس را تجربه کرده ام و می دانم چه حس بدی است. لحظه ای که فهمیدم اموالم دزدیده شده، انگار دنیا روی سرم فرو ریخت.
پس چرا احساس بدی را که تجربه کردید برای دیگران ایجاد کردید؟
چون یک روز پولم را از دست دادم همین ضرر از من یک جنایتکار کرد.
* چه اتفاقی برای شما افتاده است؟
من سال ها پیش برای خودم یک تجارت داشتم. اصلا نمیدونستم مشکل چیه خانه ام را فروختم تا سر کار بگذارم، خانه دیگری بگیرم. پولی که از خریدار دریافت کردم در کارت بانکی من بود. یک روز که دنبال خانه جدید می گشتم سوار اتوبوس شدم و جیب بری کارت های بانکی و مدارکم را دزدید. من کد کارت را روی جلد نوشته بودم و دزد قبل از اینکه بفهمم همه پولم را خالی کرده بود.
بعدش چیکار کردی؟
من شکایت کردم اما فایده ای نداشت. دزد با کارت بانکی من طلا و دلار خریده بود و چون ماسک و کلاه به سر داشت هیچ وقت چهره اش شناخته نشد. به دلیل سرقت پولم نتوانستم خانه جدیدی بخرم و از آنجایی که دزد دستگیر نشد، به شدت افسرده شدم.
* چرا به دزدی رفتی؟
حالم خوب نبود و کسب و کارم خراب شد و ورشکست شدم. با خودم گفتم اگر دزد مال من دستگیر نشود، دزدهای دیگر هم دستگیر نمی شوند. پس اگر دزدی کنم دستگیر نمی شوم اما دزدی را بلد نبودم. من هم همین فکر را می کردم که یک روز یکی از من خواست که در اینستاگرام دوست شوم. آنجا جرقه دزدی به ذهنم زد. همینطور که تو اینستاگرام سرچ میکردم آگهی فروش اسلحه هم دیدم. بالاخره با خودم گفتم پس می توانم آگهی آموزش سرقت را پیدا کنم. جستجو کردم و بالاخره در فضای مجازی به نتیجه رسیدم، موفق شدم دزدی را پیدا کنم که دزدی را به صورت حرفه ای آموزش می داد.
*یعنی آموزش حرفه ای دزدی دیده اید؟ برای آموزش هزینه کردی؟
در آن زمان مقدار قابل توجهی بود. او کارش را خوب بلد بود و حرفه ای بود. هر حیله ای که بلد بود به من یاد داد و گفت بهترین و راحت ترین راه برای سرقت جیب بری است. راست گفت که سایر سرقت ها نیاز به تجهیزات دارند، یا باید نیمه شب از دیوار مردم بالا بروید یا در ماشین را باز کنید، که خطرناک است و ممکن است بلافاصله دستگیر شوید یا دوربین شما فیلم شما را بگیرد، خلاصه این ارزش زحمت نداره اما جیب بری خیلی راحت بود. هر وقت پول می خواستم یا نیاز داشتم، دستم را در جیب و کیف مردم می کردم.
* از ابتدا به راحتی دزدی می کردی؟
البته در ابتدا سخت بود اما کم کم توانستم به صورت حرفه ای این کار را انجام دهم. کم کم خریداران مختلفی پیدا کردم و در فروش اموال مسروقه مهارت داشتم.
* چرا قیمت های متفاوت؟
مثلاً یک خریدار گوشی را میخرد، یک خریدار دیگر سیمکارت گوشی را میخرد، اسنادی که من از کیفها دزدیدهام هم مشتری خودش را داشت و هر کدام مبلغی داشتند.
*شما با این حرف هایی که می زنید حرفه ای هستید. سابقه نداری؟
پنج بار دستگیر شدم.
* آیا تا به حال خواسته اید شر را رها کنید؟
وقتی وارد تجارت غیرقانونی می شدم، گاهی اوقات می خواستم دست از کار بکشم، اما بدهی هایی که داشتم و بدهی هایی که باید می پرداختم و تاریخچه شده بودم. همه اینها باعث شد به این کار ادامه دهم.
آخرین باری که از زندان آزاد شدید کی بود؟
اواخر سال گذشته.
* چند وقت بعد از شروع حمله شما؟
به محض اینکه آزاد شدم دوباره شروع به جیب بری کردم و به محض رسیدن به ایستگاه اول بی آر تی دست به سرقت زدم.