خبر خاصی از صفهای خرید و فروش هیجانی نیست
جذابیت بحث تجدید ارزیابی دارایی های شرکت در بازار؛
معامله گران، تحلیلگران و فعالان بازار در مورد سیگنال های صاحبان قدرت یا قانونگذاران اقتصادی تردید دارند و خطر بالقوه تصمیمات و سیاست های قانونگذار را به طور کامل درک نمی کنند.
«اخبار بورسا»:
مرتضی زمانی، امیر زکریا، کارشناس بازار سرمایه در گفتگو با افق میهنوی با اشاره به بحث داغ کنونی بازار سرمایه، یعنی تجدید ارزیابی دارایی های شرکت ها، تصریح کرد: بحث تجدید ارزیابی همواره به قدری برای بازار جذاب بوده که فعالان آن بدون توجه به ابعاد، کیفیت و اقتصاد به خرید و فروش می پردازند. تجدید ارزیابی آنها سهام انجام می دهند، اما; در دو هفته گذشته که موضوع تجدید ارزیابی دارایی شرکت ها از سوی سازمان بورس و با حمایت بدنه اقتصادی دولت اعلام شد و جلسات بعدی بین مدیریت سازمان و شرکت ها برگزار شد، شاهد نبودیم. هر گونه اثری از هیجان کاذب در معاملات سهام، و اگرچه این خبر دارای پیامدهایی است، اما تاثیر مثبتی بر ثبات روند کند صعودی شکل گرفته در بازار داشته است، اما؛ از صف خرید و فروش هیجانی خبری نیست.
وی افزود: این نشان می دهد که معامله گران، تحلیلگران و فعالان بازار نسبت به سیگنال های حاکم یا قانونگذار اقتصادی تردید دارند و به طور کامل وارد حوزه خطرات احتمالی تصمیمات و سیاست های قانونگذار نمی شوند.دلیل این تغییر. در نگرش ممکن است فعالان بازار بدانند که در حال رقابت در عرصه ناعادلانه بازار با بازیگری هستند که بیشتر بازار را در اختیار دارد و حاکم بخش پولی و مالی اقتصاد است و وضعیت بازار نرخ های بهره را به عنوان تعیین می کند. و همچنین کنترل کامل بانک مرکزی. و نیاز مبرمی به منابع و تامین مالی نجومی دارد، برخلاف جایگاهش، دید بسیار کوتاه مدت دارد، تولیدکننده نیست و اتفاقا مصرف کننده بسیار بزرگ و بی نظم است، سابقه بسیار بدی دارد درس گرفتن از اشتباهات سابقه دارد، دانش و درک اقتصادی و مالی ندارد، برای بهبود وضعیت اقتصادی تلاش نمی کند و بسیار بی انصافی است. به علاوه، او حتی نمی داند چگونه بودجه را متعادل کند.
گویی مالکیت تیم مقابل در زمین فوتبال متعلق به داور همان بازی است و هیچ نظارت و قدرت اجرایی بر اختیارات آن داور وجود ندارد. بدیهی است که شرایط چنین رقابتی منصفانه نیست، زیرا قانونگذار ذینفع است. حال این سوال پیش می آید که چرا باید دولت یا سازمان بورس (که بر خلاف ماهیت خود کاملا زیر یوغ دولت است) در این شرایط اقتصادی برای بازار تصمیمی بگیرد که به نفع تیم مقابل یا به نفع تیم مقابل باشد. فعالان بازار؟
ما هنوز میزان دقیق بسیاری از پارامترهای اساسی موثر بر اقتصاد (مثلاً میزان سوخت صنعتی و خوراک، میزان میعانات گازی و نفتای دریافتی شرکتها و غیره) را نمیدانیم و شرکتها ارقام مربوط به این پارامترها را در نظر میگیرند. در صورت های مالی سالانه خود؛ بنابراین در چنین شرایطی پیشنهاد تجدید ارزش گذاری و افزایش سرمایه در محل مازاد آن این سوال را ایجاد می کند که آیا دولت این مازاد را به عنوان درآمد شرکت ها می داند و قصد دارد از این محل برای اخذ مالیات و جبران بخشی از سرمایه برای استفاده از بودجه استفاده کند. کسری یا نه؟
ما می دانیم که با گذشت زمان مردم به عنوان صاحبان مشاغل به طور مستمر هزینه تورم به اضافه مالیات هایی را که بابت آن هیچ سودی دریافت نکرده اند پرداخت کرده اند و دولت ها از این تورم منتفع شده اند و اکنون همه دارایی های تجاری مشمول تورم تجمعی هستند. این سالها بدون پرداخت هیچ هزینه ای . این مقایسه اعداد در صورتهای مالی جریان نقدی ایجاد نمیکند، بلکه ارزش داراییها در مقایسه با ارزش پول محلی که هزینههای آن قبلاً پرداخت شده است، به صورت واقعی در نظر گرفته میشود.
در این صورت ارزیابی مجدد برای صنایع و شرکتها ضروری و معقول است. اما اگر دولت بخواهد در این مقطع با رعایت اصول حاکمیت شرکتی مالیات دریافت کند، باید برای حفظ ارزش ثروت سهامداران، این اقدام توسط هیات مدیره شرکت ها متوقف شود.
در این برنامه منابع درآمد ایالت از مالیاتی که مردم باید در مواقعی که تورم بیش از ۴۰ درصد بپردازند به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. اگر در فضای اقتصادی کار می کنید که سالانه حداقل ۴۰ درصد از ثروت و ارزش افزوده خود را به عنوان مالیات پنهان به دولت بدهید و ریسک بزرگ فعالیت در این فضای اقتصادی را در چنین شرایطی بپذیرید، چرا باید دوباره مالیات بپردازید. آیا مالیات کشور شما دیگر درست نیست؟ اقتصاد ایستاده نیست؟
آنچه واضح است این است که دولت تورم را به رسمیت نمی شناسد یا حداقل خود را از ایجاد آن بی گناه می داند و سعی دارد از هر جهت آن را نادیده بگیرد.
مشکل دیگر استهلاک است. تجدید ارزیابی دارایی ها می تواند برای شرکت ها و سهامداران جذاب باشد اگر هزینه ها تا حد امکان کم باشد. زمانی که تمدید برای تمامی طبقات دارایی در نظر گرفته می شود، بخش استهلاک پذیر دارایی ها مانند ماشین آلات و ساختمان ها به دلیل افزایش شدید ارزش آن ها منجر به هزینه های استهلاک بسیار بالایی بر سود و زیان شرکت می شود و در عمل باعث کاهش سود شرکت نیز می شود. قرار دادن پارامترهای سودآوری چگونه بر بازده دارایی ها و سرمایه تأثیر می گذارد.
این یک مشکل حسابداری است. زیرا مردم برای کالاها و خدمات به اضافه تورم بیش از قیمتی که پرداخت کرده اند پرداخت کرده اند و سهامداران با قبول تورم به اضافه استهلاک یک بار هزینه استهلاک را پرداخت کرده اند و دیگر اصلاً استهلاک نیست. اما با تجدید ارزیابی، ارزش تعدیل شده با تورم دارایی ها بهای تمام شده جدید در نظر گرفته می شود و باید دوباره پرداخت شود و بار هم بر دوش بازپرداخت استهلاک ها و هم پرداخت قیمت های بالاتر برای کالاها و خدمات می افتد. سهامداران و مردم
این مورد از این جهت می تواند برای دولت جذاب باشد که با کاهش سود شرکت ها، سود نقدی توزیع شده واریز شده به حساب افراد به میزان قابل توجهی کاهش می یابد و از آنجایی که هزینه های استهلاک خروجی وجه نقد نیست، این مورد کاهش قابل توجهی خواهد داشت. حسابهای شرکتها و دولت میتوانند با استفاده از این پول، آن را بعداً از سرمایهگذاریها و شرکتهای بلندپایه مطالبه کنند یا شرکتها را ملزم به اجرای طرحهای توسعه کنند. به نظر می رسد که دولت با محدود کردن عرضه پول در جامعه یا حداقل تلاش برای کنترل تورم تلاش می کند.
بعد اینکه کدام شرکت ها را باید برای تجدید ارزیابی در نظر گرفت و آیا یک شرکت می تواند بر اساس منافع خود از بار تجدید ارزیابی دوری کند یا خیر؟
آیا پس از تجدید ارزیابی، شرکت های زیان دهی مانند ایران خوردو، سایپا و… ساختار عملیاتی و مدیریتی خود را برای بازگشت به چرخه سود تجدید خواهند کرد؟ یا اینکه به دلیل تورم فقط می خواهیم اعداد بزرگ در گزارش های مالی را تماشا کنیم؟
سوال بعدی این است که از کدام روش برای تجدید ارزیابی استفاده شود. آیا روش ارزیابی دارایی یک شرکت سودآور با شرکت زیان ده یکی است؟ اگر ارزش گذاری دارایی های یک شرکت سودآور با تنزیل جریان های نقدی (که دارای استاندارد عملیاتی است و پذیرفته شده است) کمتر از ارزش دارایی های یک شرکت زیان ده باشد که با تخمین ارزش جایگزینی تجدید ارزیابی شده است، سهامداران کمتر از شرکت های سودآور سود می برند. – شرکت های سازنده این امر باعث ایجاد فشار فروش بر سهام بنیادی و سودآور و در نتیجه فشار خرید بر سهام شرکت های زیان ده می شود.
مشکل بعدی تجدید ارزیابی شرکت های بسیار بزرگی مانند فولاد مبارکه و فارس (چه از منظر املاک و چه از منظر سرمایه گذاری) است. به عنوان مثال فولاد با سرمایه ۸۰ همتا در صورت تمدید قابل توجه مثلا ۱۰۰۰ درصدی سرمایه ۸۸۰ همت خواهد داشت. یعنی بیش از ۱۰ درصد کل بازار سهام! در این صورت باید دستورالعمل های دیگری برای محدوده شناورسازی سهام، حجم پایه و دامنه نوسان و غیره تدوین شود.
موارد دیگری از این دست را می توان به عنوان معایب تجدید ارزیابی برشمرد. اما اگر فعلا دولت را نادیده بگیریم، شاید بزرگترین سود تجدید ارزیابی برای شرکت های سرمایه گذاری و همچنین بانک ها و بیمه ها باشد که با توجه به افزایش ارزش شرکت های خریداری شده و رشد سرمایه نسبت به بدهی، می توانند بهبود یابند. موقعیت سرمایه آنها و جذب بدهی و سپرده بیشتر و در نتیجه دریافت سود بیشتر در این زمینه. اما مشکل اینجاست که این سپرده تحت کنترل بانک مرکزی قرار می گیرد و احتمالاً مجدداً برای خرید اوراق قرضه دولتی و تأمین مالی دولت از طریق اعمال سیاست بدهی استفاده می شود.
شاید مزیت اصلی تجدید ارزیابی این باشد که ارزش دارایی های شرکت ها با توجه به تورم تعیین می شود و سپس همه متوجه می شوند که ارزش واقعی ریال کنترل شده توسط بانک مرکزی در مقایسه با دارایی های شرکت چقدر بوده است. ? شاید دولت و بانک مرکزی بالاخره پذیرفته اند که این شیوه مدیریت اقتصادی بسیار مخرب است و می خواهند با این اقدام سیاست های اصلاحی را تدوین کنند! اما سوال اینجاست که اگر تمایل به چنین پذیرشی وجود دارد، چرا پارامترهایی مانند نرخ سود، کاهش انتشار اوراق، شناور کردن نرخ ارز، لغو تعرفه ها، کاهش کارآفرینی اقتصادی دولت، کاهش انحصار دولت مرکزی، تغییر نمی کند؟ بانک در تخصیص ارزهای خارجی به بدترین مصارف ممکن و بسیاری موارد دیگر از زمین خارج نخواهد شد؟
در نهایت اگر تجدید ارزیابی با اراده خود شرکت ها انجام شود و قبل از اطلاع دولت و سازمان توسط شرکت ها شروع شود، قطعاً کار خوبی است و منجر به افزایش پاسخگویی مدیریت در قبال دارایی ها و شرکت ها می شود. خود سود و ارقام تجاری شرکت به صورت واقعی به سهامداران اعلام می شود. ; اگر ابلاغ سازمان، دولت، وزارت امور اقتصادی و سازمان امور مالیاتی فراتر از این است، باید بسیار مراقب باشید.
پایان مقاله