دختر مشهدی در تهران شاک شد و کاربران را حسابی سرگرم کرد
اخیراً اصطلاح شوک فرهنگی در میان کاربران توییتر رایج شده است. اصولاً در این شبکه اجتماعی عباراتی با زبان اصلی ترند می شود و سپس بحث داغی پیرامون این مفهوم خاص شکل می گیرد. مانند عباراتی مانند “پرچم قرمز” که قبلا در مورد آنها صحبت کردیم. در واقع کاربر فعال در این فضا برای زنده ماندن در این فضا ملزم به دانستن چنین عباراتی است.
حالا یک دختر مشهدی با درج کلمه شوک فرهنگی در توییت خود سوالی را در این خصوص مطرح کرده که با استقبال گسترده کاربران مواجه شده است: «اولین شوک فرهنگی من در تهران این بود که همه کار می کنند و کار می کنند. و از جهت های جغرافیایی زیاد می داند در مشهد، شرق، غرب، شمال و جنوب شهر را نمی دانیم.
در واقع مسیرهای جغرافیایی و نحوه خطاب به مردم تهران احتمالا برای این کاربر ساکن مشهد متفاوت به نظر می رسید. خب در تهران مرسوم است که فلان مکان را نشان می دهند، مثلا به فلان ضلع میدان اشاره می کنند و به دلیل وجود بزرگراه های زیاد مانند بزرگراه، فردی که در تهران زندگی می کند باید در جهت های جغرافیایی دقت کند. . یک قطب نمای مستقل که مشخصه زندگی در کلان شهرهاست.
اما ظاهرا در سایر نقاط ایران و حتی شهرهای بزرگ این مورد چندان رایج نیست. حداقل از خواندن نظرات مردم اینطور به نظر می رسد. در ادامه به سراغ تجربیات مشابه می رویم. برخی از کاربران از استفاده از این عبارات به جای معادل فارسی شکایت دارند و آن را نوعی «ادا» می دانند. به هر حال با شوک های فرهنگی کاربران همراه شما هستیم.
از شوک فرهنگی بگویید!
الیور نوشت: فقط کافیست کارتون خود را به دانشگاه فردوسی مشهد ارسال کنید، از ورودی تا خروجی آن باید به همان جهت های جغرافیایی توجه کنید.
«خالی» همان کاربر شاکی است که با زبان شبهه به این موضوع پرداخته است: حالا بیان شوک فرهنگی خیلی پیچیده تر از شوک فرهنگی بود؟! من نمی خواهم سر و صدا ایجاد کنم یا کلاس شما را نادیده بگیرم، اما می خواهم به شما بگویم که بی احترامی نکنید. عملکرد خود را با کلمات بیگانه محدود نکنید و کیفیت شخصیت خود را انعطاف پذیر کنید. به این ترتیب با شخصیت شما بهتر رفتار می شود، سلامت شما یک شهروند ایران است.
فرهنگ کلبه تارا در مترو تهران: بدون شک دروازه دولت مترو. یک ثانیه ایستادیم تا ببینیم کجا باید برویم و نزدیک بود له شویم. برای من خیلی عجیب بود که چرا مردم اینقدر سریع می دوند، انگار زلزله آمده است.
سامان به تازگی با جهت گیری های جغرافیایی آشنا شده است: این جهت جغرافیایی آنقدر برای من عجیب و ناآشنا است که تا دو سال پیش فکر می کردم در غرب شهرمان زندگی می کنیم.
سارا از تفاوت فرهنگی تهران و مشهد خبر داد: برای من شوک فرهنگی در تهران زمانی بود که در صف میوه فروشی ایستاده بودم و خانم با ادب و با کلاسی گفت: مال خودت را کمی جلوتر از من بشمار. در مشهد نام این سادگی و سادگی است.
منتشر شده از اصفهان: در اصفهان می گویند این آب یا این آب است. جهت جغرافیایی دیگری ندارند.
نیکول: حتی بعد از ۶ سال اقامت در مشهد همین دغدغه را دارم که مشهد ربطی به جهت های جغرافیایی ندارد.
غلات: در بندر شرق و غرب نمی گویند غدیر و سورو می گویند. البته سرحدیه (غیر بومی) می گفتیم، نمی دانم چه می گویند.
شوک فرهنگی خانم کارآگاه: شوکه من این بود که ظهر مغازه ها تعطیل نشدند و زودتر تعطیل شدند. الان مردم مرا مسخره می کنند، اما جدی می گویم که من در مشهد بیشتر فضاهای باز و زندگی شبانی را دیدم تا در تهران شب و آخر شب.
آبی: ما واقعا اهمیتی نمی دهیم. وقتی به منطقه ای آمدند و نام آن را شهرک غرب گذاشتند، مردم اهمیتی ندادند و حالا به آن قاسم آباد می گویند.
موکا: جدا در تهران، بخشی از آزادی شخصی را احساس می کردم و اینکه می توانستم در خیابان راه بروم و حتی یک کلمه هم نشنوم، خودش یک شوک بود. هیچ کس با من کاری نداشت.
و مهتاب: در شمال با جهات سر و کار داریم: دریا شمال و کوه جنوب است پس شرق و غرب هم مشخص است. شوک فرهنگی اصلی این بود که مردم وسط خیابان و ساختمان چگونه می دانند غرب کجاست. کوه شما کجاست؟ شما کجا هستید؟