کارت ۲۵۰میلیون تومانی گمشده با امانتداری کارمند بدهکار به دست صاحبش رسید
*از ماجرای پیدا شدن ۲۵۰ میلیون تومان بگویید.
دیگر نمی خواستم مستاجر شوم و آنقدر پول نداشتم که یک خانه ۵۰ متری در حاشیه شهر ۲۵۰ میلیون تومان بخرم. به همین دلیل تمام طلاها و کارت های همسرم را به اوراق بهادار تبدیل کردم و ۶۰ میلیون تومان فروختم و مقداری از بدهی ام را بابت خرید خانه پرداخت کردم، اما هنوز ۱۹۰ میلیون تومان کم دارم. من حدود ۱۵ میلیون وسیله روی ماشینم داشتم که به راننده ای که نیازمند بود و به این وسایل نیاز داشت دادم. بعد از انجام کار متوجه کیفی شدم که در جو افتاده بود. داخلش کارت بانکی با رمز و مدارک شناسایی بود. موجودی حساب را چک کردم و متوجه شدم کارت حاوی ۲۵۰ میلیون تومان است.
*250 میلیون تومان بدهی داشتید و همین مقدار هم در کارت بانکی تان بود، وسوسه نشدید؟
برخی از دوستانم مرا وسوسه کردند که با این پول طلا یا لوازم خانگی بخرم اما نپذیرفتم و در اینستاگرام به چند نفر پیغام دادم که این موضوع را اعلام کنند تا صاحبش زودتر پیدا شود، حتی از کشف کارت خبر دادم. در سایت دیوار بالاخره به بانک رفتم و همه چیز را برایشان توضیح دادم. بانک هم شماره تلفن صاحب کارت را داد و من با او تماس گرفتم و گفتم آقا کارت بانکی خود را گم کرده اید؟ او ابتدا فکر کرد که آن را از دست نداده است، اما بعد متوجه این موضوع شد و گفت که من هم این پول را برای خرید خانه قرض کرده ام و می خواهم آن را وام بگیرم. اگر به من اطلاع نداده بودید، مدتها دنبال کارت نمی رفتم. اگر پول را می گرفتی، باید همان مبلغ را به نحوی جبران می کردم. آن بنده خدا هم شاگرد مغازه بود و وقتی برای برگشت کارت قرار گذاشتیم دست و صورت و سرم را بوسید و حتی می خواست پایم را ببوسد اما اجازه ندادم. به من گفت هر چه می خواهی از کارت بردار. قبول نکردم و گفتم وضعیت شما هم مثل من است و قرض گرفته اید. من شما را درک می کنم و به عنوان مبشر نیازی به گرفتن پول از کارت شما ندارم.
* مدیران شما چگونه متوجه موضوع شدند؟
رئیس بانک می خواست به صداوسیما اطلاع دهد که من مخالفم، چون یک روز کار یک روز است. ظاهرا رئیس بانک از صاحب کارت پول خواسته موضوع را به اداره برق اطلاع دهد. این حادثه در خرداد ماه اتفاق افتاده و اخیرا در رسانه ها منتشر شده است.
* درآمد ماهانه شما چقدر است؟
در حال حاضر به عنوان پیمانکار در اداره برق مشغول به کار هستم و قراردادم از دیروز به طور موقت به پایان رسیده است. ۷.۵ تا ۸.۵ میلیون تومان که برای هزینه های ریز و درشت کافی نیست. ماشینی قرض گرفته ام که بعدازظهرها از آن برای مسافرت استفاده می کنم. کسانی که مثل من پیمانکاری کار می کنند وضعیت خوبی ندارند. اگر یکی از نفرات درجه یک به رحمت خدا برود و من دو ساعت مرخصی بگیرم بعد از بازگشت باید دو ساعت دیگر بایستم تا دو ساعت مورد نیاز شرکت تامین شود. مرخصی استحقاقی نداریم.
* بزرگترین آرزوی شما چیست؟
من سه آرزو دارم یکی اینکه درخواست می کنم اگر امکان دارد وضعیتم را از پیمانکاری به شرکتی یا حجمی تغییر دهم تا ثباتی در زندگی ام پیدا کنم. هنوز حقوق خرداد ماهم را نگرفتم. آرزوی دومم این است که با همسر و دو دختر و یک پسر سه و چهار ساله ام به مشهد بروم، چون تا به حال سفر نکرده ایم. به مصلحت است که سیستم بنویسد. فراموش نکنید که دو میلیون نفر از نیروهای ما منتظر تصویب این طرح هستند.