شوک بزرگ به زن عاشق وقتی فهمید شوهرش سارق سابقهدار است
* چرا می خواهید جدا شوید؟
سعید به من راه نداده و چاره ای ندارم. من هر کاری که لازم بود برای نجات این زندگی انجام دادم، اما نشد.
* شما همدیگر را دوست داشتید؟
سعید را خیلی دوست داشتم و فکر می کردم می توانم با او زندگی خوبی داشته باشم. من هر کاری کردم تا زندگی خوبی داشته باشم، اما نشد.
حالا چرا اینقدر مصمم به جدایی هستی؟
راستش خجالت میکشم بگم چون هنوز سعید رو دوست دارم. می خواهم سعید را طلاق بدهم چون او مجرم است. این وضعیت آزارم می دهد.
چه زمانی متوجه شدید که شوهرتان مجرم است؟
یک ماه از ازدواجمان گذشته بود که یک شب افسران به خانه ما آمدند. خواب بودیم که مأموران با حکم به خانه آمدند و سعید را بردند. ابتدا فکر کردم اشتباه است اما بعد از چند بار مراجعه به دادسرا متوجه شدم که قبل از عروسی با دوستانش دو خانه را خالی کرده است.
* چرا این کار را کرد؟
او ابتدا ادعا کرد که به خاطر هزینه های عروسی این کار را انجام داده است، اما دروغ می گوید.
شوهرت بهت گفته شغلش چیه؟
به من گفت پیک موتوری است. من هم قبول کرده بودم که زندگی ام را با او شروع کنم.
* چه جوری آشنا شدید؟
در پارک با هم آشنا شدیم و بعد ازدواج کردیم.
چرا در مورد او تحقیق نکردید؟
باورم نمی شد در چنین دامی بیفتم. بعد از دستگیری بازپرس به من گفت که سعید سابقه دارد. مدتی شوکه شدم.
فکر نمی کنی باید به او فرصت بدهی؟
آنقدر شوهرم را دوست داشت که به او فرصت داد. من خودم به شک افتادم و رضایت گرفتم. او ۶ ماه در زندان بود و خارج شد، اما متأسفانه دوباره به سرقت رفت.
خانواده شما چه می گویند؟
چیز خاصی نمی گویند، به هر حال من باید به تنهایی این راه را بروم.
* پس از جدایی چگونه می توانید از زندگی خود حمایت کنید؟
من یک فروشنده در یک مغازه هستم. من با همین حقوق کم کار می کنم و همین برایم کافی است. من نمی خواهم پول حرام بخورم.