ترندهای روز

اعترافات جوانی که به خاطر یک نگاه آدم کشت

پایگاه خبری تحلیلی افق میهن (ofoghmihan.ir):

متهم این پرونده جنایی «جلال م» یازدهم نام دارد خرداد وی در گذشته هنگام عبور از منطقه سیدی مشهد با جوان دیگری آشنا شد. لحظاتی بعد این نگاه خیابانی به مشاجره لفظی و توهین و فحاشی منجر شد که تیغه چاقو در هوا برق زد و روی شکم و پهلوی طرف مقابل افتاد اما جلال او را رها نکرد. جوان مجروح با همان بدن خون آلود برای نجات جان خود به داخل تعویض روغنی دوید اما دیگر دیر شده بود زیرا جلال با چهره ای عصبانی بار دیگر تیغه چاقو را روی شقیقه اش پایین انداخت و بلافاصله فرار کرد. تعدادی از کسبه و رهگذران که شاهد این صحنه دلخراش بودند سعی کردند از فرار ضارب خشن جلوگیری کنند اما وی نیز با کشیدن چاقو به سمت شهروندان و ایجاد ترس و وحشت به مکان نامعلومی متواری شد.

پس از گزارش این حادثه تکان دهنده به نیروهای امدادی، جسد خون آلود جوان غریبه به اورژانس مشهد منتقل شد اما به دلیل عوارض ناشی از ضربات چاقو جان خود را از دست داد و به این ترتیب معمای جنایی دیگری روی میز قرار گرفت. قاضی ویژه قتل مشهد. طولی نکشید که با حضور قاضی دکتر صادق صفری در محل جنایت، تحقیقات قضایی در حالی آغاز شد که سرنخی از ضارب فراری در دست نبود.

از این رو گروهی از کارآگاهان زبده پلیس آگاهی با دستورات محرمانه مقام قضائی با رد اطلاعات و کشف سرنخ از چند مخفیگاه وی، در هیچ یک از مخفیگاه های مذکور حضور نداشت. ۲ ماه بیشتر از این حادثه تکان دهنده نگذشته بود که کارآگاهان به طور ناگهانی از حضور متهم در یکی از خیابان های پرتردد شهر مطلع شدند اما قبل از شروع عملیات پلیسی به سرپرستی سروان منفرد (افسر پرونده) دستگیرش کن خودش تصمیم گرفت تسلیم قانون شود و خود را به مرکز انتظامی معرفی کرد.

این جوان متهم به قتل که مدعی بود به شدت عذاب وجدان دارم در پاسخ به سوال خبرنگار خراسان مبنی بر اینکه چرا تصمیم به تسلیم شدن در مقابل قانون گرفته است، گفت: در این مدت نه خواب و نه غذایی داشتم. جوانی بی گناه با تیغه چاقوی من کشته شده بود و این صحنه دلخراش از چشمانم پاک نمی شد. عذاب وجدان داشتم، به پدر و مادر آن جوان فکر می کردم که چگونه با مرگ تلخ فرزندشان کنار می آیند! به همین دلیل ابتدا به حرم مطهر امام رضا (ع) رفتم و از گذشته خود توبه کردم. بعد قصد داشتم به بهشت ​​رضا علیه السلام بروم و قبر آن مرحوم را زیارت کنم و از او طلب مغفرت کنم! اما نمی دانستم قبرش کجاست! به همین دلیل در میان گریه و ندامت به کلانتری رفتم، زیرا به خوبی می دانستم که فرار پایانی ندارد و در نهایت گرفتار قانون می شوم. از طرفی عذاب وجدانم مرا رها نمی کرد و باید از این مخمصه مرگبار رهایی می یافتم، به همین دلیل تصمیم گرفتم خود را تسلیم کنم تا از درد طاقت فرسای والدین مقتول بکاهم زیرا او را نمی شناختم. و فقط به این دلیل که با «نگاه خیابانی» جنایت کردم! و الان خیلی پشیمونم کاش…

متهم قتل که دیروز اعترافات وحشتناک خود را در مقابل دادگاه و در مقابل قاضی صفری تکرار کرد، به برخی سوالات قضایی نیز اینگونه پاسخ داد.

* درگیری چگونه رخ داد؟

آن شب از خانه مادرم که ساکن کوی سیدی مشهد است می آمدم. ناگهان با رهگذر جوانی روبرو شدیم. با جمله ای توهین آمیز گفت: به چی نگاه می کنی؟ در این هنگام جلوتر رفتم و به او گفتم دیگر چه می خواهی؟ با این جمله چاقو بیرون آورد و ضربه ای به سرم زد. من هم چاقو را از دستش برداشتم و ۴ ضربه به شکم، پهلو و شانه اش زدم. وقتی مرد خونی به تعویض روغنی دوید با همان عصبانیت دنبالش رفتم و آخرین ضربه را به شقیقه اش زدم!

چاقو را چطور از آن جوان گرفتی؟

با دو دستم محکم گرفتم و فقط انگشت کوچکم زخمی شد.

*چرا به او چاقو زدی؟

نفهمیدم کی حرف توهین آمیزی زد. قرص خورده بودم دست خودم نبود! فقط به خاطر یک نگاه دستم به خون آلوده شد.

* وقتی چند ضربه چاقو به او زدی چرا در تعویض روغن او را هدف ضربات مهلک قرار دادی؟

این اشتباه من بود. در آن لحظه انگار خون به مغزم نمی رسید، شاید اگر مردم و عابران نمی آمدند درگیری ادامه پیدا می کرد.

* قبلا مردم را با چاقو زدی؟

زیاد! من سابقه دعواهای زیادی دارم و خیلی ها را با چاقو زدم و خودم هم خیلی چاقو خوردم.

مهمترین درگیری قبل از جنایت چه بود؟

سال ۹۰ یا ۹۱ یک نفر را چاقو زدم و مادرم مجبور شد خانه را بفروشد تا دیه بدهد.

بعد از قتل با چاقو چه کردی؟

من آن را در جنگل های سیدی رها کردم.

* آیا مقتول را می شناختید؟

نه! من هرگز او را ندیده بودم و او را نمی شناختم، اتفاقاً چشمانمان به هم رسید.

* سابقه روانپزشکی دارید؟

نه! فقط زمانی که ۱۵ یا ۱۶ ساله بودم و یک نفر را چاقو زده بودم، به دلیل اینکه معتاد بودم و می ترسیدم نام واقعی ام را فاش کنم، با نام مستعار خود را به بیمارستان روانی معرفی کردم. از طرفی تحت تعقیب پلیس بودم. بعد از دستگیری با دستور قضایی به کانون اصلاح و تربیت رفتم و در آنجا قرص های روانگردان مصرف می کردم.

خدمت سربازی رفته ای؟

از سال ۹۰ حتی ۶ ماه است که از زندان بیرون نرفته ام. به دلیل پرونده های زیادی که داشتم، تمام زندگی ام را پشت میله های زندان گذرانده ام.

* قبل از ارتکاب قتل دارو یا مواد مخدر مصرف کردید؟

من همیشه داروهای اعصاب مصرف می کنم. اون شب هم قرص خورده بود ولی من قصد کشتنش نداشتم فقط خواستم چند ضربه چاقو بزنم تا عصبانیتم فروکش کنه! اما اشتباهات زیادی در زندگی ام مرتکب شدم و این اشتباه آخر زندگی ام را نابود کرد. کاش چاقو نمی بردم!

در پایان اعترافات تکان دهنده متهم این پرونده جنایی با دستور قاضی شعبه ۲۰۸ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد روانه زندان شد تا تحقیقات تکمیلی درباره ادعاهای وی انجام شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا