زیرگرفتن مادرزن؛ جنایت یا حادثه ناخواسته؟
در این جلسه محاکمه که به ریاست قاضی هادی دنیادیده و با مشورت قاضی محمدرضا جعفری در سالن اجتماعات دادگستری خراسان رضوی برگزار شد، ابتدا اولیای دم بر صدور حکم اعدام برای داماد سابق خود تاکید کردند. . در همین حال «محمد» پسر ۴۵ ساله مقتول با کسب اجازه از رئیس دادگاه ماجرای روز حادثه را تشریح کرد. مرداد سال ۱۴۰۰ پرداخت کرد و گفت: وقتی خواهر شوهرم ماشین را در خیابان محل زندگی ما (قاسم آباد) پارک کرد، با چوبی که در دست داشتم به او حمله کردم و شیشه ماشین را شکستم. همان موقع پدرم به دامادمان داد زد که برو وگرنه دعوا می شود! اما در این شرایط «یاسر» گاز ماشین را فشار داد و مادرم را زیر گرفت. پاهای مادرم زیر سپر ماشین گیر کرده بود، ماشین سیهنای دامادمان را با سر و صدا متوقف کردیم و آن را یک به یک مترونیم عقب انداختیم تا مادرم را بیرون بکشد، اما نمیدانم چرا او را فشار داد. دوباره پدال گاز و در حالی که چرخ جلوی دانش آموز، سمت مادرم بود و لاستیک پنچر شده بود، دوباره پدال گاز را فشار داد تا جسد خون آلود مادرم را چند متری روی کف آسفالت خیابان کشید و سپس از محل فرار کرد و ما هم با اورژانس تماس گرفتیم اما مادرم جان خود را از دست داد.
در ادامه جلسه رسیدگی به این پرونده جنایی زمانی که همسر مقتول بر مطالبه قصاص نفس اصرار داشت، رئیس مجرب شعبه ششم دادگاه کیفری استان خراسان رضوی با اشاره به آیاتی از کلام الله مجید و احادیث در مورد لذت، از او خواست که بزرگتر شود. همچنین باید به خاطر خانواده و نوه خردسالش به فکر بخشش و رضایت باشد.
سپس همسر مقتول با اشاره به قاضی دنیادیده در تشریح حادثه ناگوار منجر به فوت همسرش در جلسه علنی دادگاه گفت: ابتدا چوب من بود که بچه ها از من گرفتند. وی در پاسخ به این سوال مقام قضایی که پرسید چرا چوب را برداشتی، گفت: همیشه با هم دعوا می کردند اما این بار تصمیم گرفتم با چماق با دامادمان رفتار کنم! ولی نمیدونستم سر راه خونه ماست! و به خانه ما می آید! …
در این زمان رئیس دادگاه سوالی را مطرح کرد اما متهم مدعی است با شما تلفنی تماس گرفته است. همسر مقتول پاسخ داد: فهمیدم تلفن زنگ خورد اما نمی دانستم چه کسی پشت خط است. هیچکس به من نگفت که «یاسر» زنگ زد! اما لحظه ای که دامادم را هل دادم که برود و متوقف نشو! می دانستم درگیری او با پسرم بیشتر می شود و این همان لحظه ای بود که همسرم جلوی ماشین ایستاده بود.
در این هنگام قاضی جعفری (مستشار دادگاه) پرسید: آیا همسرتان زمانی که دستش را روی کاپوت ماشین گذاشته یا وقتی ماشین در حال حرکت بوده به زمین افتاده است؟ همسر مقتول پاسخ داد: وقتی ماشین جلو رفت روی زمین افتاد اما خودمان ماشین را به عقب هل دادیم در حالی که او (متهم) جلوی ماشین و همسرم را به راحتی می دید.
در ادامه این دادگاه علنی که دانشجویان و کارشناسان حقوقی با دقت به سوالات تخصصی و فنی قضات مجرب شعبه ششم دادگاه کیفری استان خراسان رضوی پرداختند، تنها متهم این پرونده کیفری در محل قرار گرفت. متهم به دستور رئیس دادگاه و اتهام قتل عمد وی اتهام قتل عمد و قتل عمد را قاضی «هادی دنیادیده» بر اساس درخواست مجازات صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد رد کرد. گفت: طبق کیفرخواست، رفتار شما با این سبک رانندگی معمولا کشنده است و بازپرس دادسرا نیز صحنه تصادف را با دقت بررسی کرده است حتی با در نظر گرفتن زاویه تابش نور خورشید به خودرو، بررسی و بازسازی شده است که شما داشته اید. دید کافی در مقابل شماست و از طرفی پزشکی قانونی صدمات متعدد را علت مرگ دانسته است که با شرایط رانندگی شما همخوانی دارد حالا به خواست خودتان. دفاع متهم با ابراز تسلیت به خانواده همسر سابقش و رد اتهام قتل گفت: من و همسرم مانند بسیاری از زوج ها در زندگی با هم اختلاف داشتیم. همان روز جمعه پانزدهم. مرداد با همسرم و دختر ۱.۵ ساله ام نزدیک خانه پدرم سوار ماشین می شدیم که دوباره مشاجره لفظی بین ما شروع شد. این درگیری لفظی به حدی رسید که همسرم کنترل خود را از دست داد و فریاد زد یا ماشین را متوقف کن یا خودم را پرت می کنم! و همزمان در ماشین را باز کرد بلافاصله پدال ترمز را فشار دادم و ماشین را متوقف کردم. بلافاصله دخترم را به خانه پدرم که نزدیک خانه پدرشوهرم زندگی می کند بردم. وقتی برگشتم همسرم گریه می کرد و از او خواستم در ماشین بنشیند چون نمی خواستم کسی ما را در آن وضعیت ببیند و خجالت بکشد اما همسرم به این حرف ها گوش نداد، من نتوانستم این کار را انجام دهم. هر چیزی تا اینکه بالاخره با پدرشوهرم تماس گرفتم تا دخترش را نصیحت کند! در کمال تعجب متوجه شدم که پدرشوهرم در خانه آنها حضور دارد، زیرا آنها همیشه دو روز آخر هفته به باغشان می رفتند.
با وجود این، سوار ماشین شدم و به خانه پدرشوهرم رفتم تا او را نزد همسرم ببرم تا با او صحبت کنم، اما وقتی به خیابان محل زندگی آنها رسیدم، همه اعضای خانواده او بیرون از خانه منتظر من بودند. . در یک لحظه صدای مهیبی مانند صدای انفجار شنیده شد و متوجه شدم که شیشه عقب شکسته و شیشه سمت راننده نیز له شده است. خرده های شیشه روی دستم افتاد و خونی بود! به من حمله کردند و با ۲ یا ۳ چوب شیشه جلو را شکستند! وحشت کردم و گوشی را برداشتم تا بیرون بیایم چون خیلی ترسیده بودم و قصد فرار داشتم یا می خواستم به پلیس زنگ بزنم و به جرم خرابکاری به پلیس شکایت کنم! اما هنوز پای چپم از ماشین بیرون نیامده بود که پدرشوهرم شانه هایم را گرفت و در حالی که مرا به داخل ماشین هل می داد فریاد زد برو می کشمت! وقتی خواستم فرار کنم محمد (برادر شوهرم) چون شیشه های ماشین شکسته بود دست هایش را دور ستون وسط ماشین حلقه کرد و فریاد می زد نرو صبر کن! تو اون شرایط نفهمیدم مادرم افتاد زیر چرخ ماشین فکر کردم دنده سر جایش نیست! برای همین دنده را برداشتم و دوباره گذاشتمش و بعد از طی مسافتی در کوچه برگشتم و به سمت همسر سابقم رفتم. اما وقتی مرا به دادسرا بردند و تابلوی شعبه ویژه قتل را روی اتاق قاضی دیدم از مرگ مادرم اطلاعی نداشتم.
قضات مجرب دادگاه که با آرامش خاصی به اظهارات متهم گوش می دادند، پس از پایان این حادثه دلخراش سوالات فنی و تخصصی خود را آغاز کردند. در این هنگام رئیس دادگاه پرسید چون دیدید ماشین جلو نمی رود و در وضعیت خاصی قرار دارید چرا با دنده عقب حرکت نکردید؟ متهم پاسخ داد: ما در آن کوچه عادت به عقب رفتن نداریم، من طبق معمول جلو رفتم!
آیا تا به حال با برادر شوهرتان درگیری داشته اید؟ نمیدونستم برادرشوهرم خونه باباش هست چون بعد از ازدواج خیلی کم میومد خونه ولی همسرم مدام به برادرش زنگ میزد که با هم دعوا کردیم!
آیا احساس نکردید که ماشین در حال عبور از چیزی است؟ من در شرایط خاصی بودم که هیچکس تجربه مشابهی ندارد، شرایط و شرایط من را در آن شرایط درک نمی کند. من اینجا با حسن نیت ماجرا را توضیح می دهم اما در آن شرایط تحلیل درستی نداشتم. از طرفی هیچ فرقی بین من و مادرم نبود و او مرا دوست داشت! …
در ادامه جلسه رسیدگی به این پرونده جنایی وکلای اولیای دم و متهم به طور جداگانه به دفاع از یکدیگر پرداختند و با ارائه توضیحاتی مختصر از سردفتر دادگاه برای ارائه دفاعیات کتبی خود مهلت خواستند که مورد تأیید قرار گرفت. قضات دادگاه