زندگی سیاه دختر ۱۵ سالهای که در پارک میخوابید
دختر ۱۵ ساله ای که به دلیل رفتارهای غیرعادی در یکی از پارک های مشهد به مرکز پلیس راهور شده بود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا مشهد گفت: پدر و مادرم اهل افغانستان هستند که به طور غیرمجاز. آنها در ایران زندگی می کردند، اما من در مشهد به دنیا آمدم و بزرگ شدم بیشتر از مدرسه ابتدایی بودیم و در حالی که زندگی آشفته ای داشتیم مدرسه را رها کردیم از روزی که یادم می آید، پدر و مادرم مدام دعوا و دعوا می کردند و من که آخرین فرزند خانواده بودم، هرگز طعم محبت آنها را نچشیدم. از روزی که مادرم به دلیل بیماری روانی ما را ترک کرد و به مکان نامعلومی رفت، مجبور شدیم بیرون از خانه کار کنیم تا به مخارج زندگی کمک کنیم.
مدتی بعد پدرم نیز با زن دیگری ازدواج کرد که از وضعیت اجتماعی و اخلاقی خوبی برخوردار نبود. از طرفی خیلی زود متوجه شدیم که نامادری من هم معتاد به مواد مخدر است و به این ترتیب مشاجره و درگیری دوباره در خانه ما شروع شد. در این شرایط با «همبازی» خودم را سرگرم می کردم و در حالی که نامادری ام در حال پخش مواد مخدر بود، سیگاری روشن می کردم و گوشه اتاق می کشیدم. مدتی نگذشت که مصرف مواد نامادریم زیاد شد و رفتارهای نادرست او مرا آزار می داد در حالی که برادرانم نیز به دنبال خلاف بودند و من از این وضعیت رنج می بردم. خلاصه برای اینکه بتوانم مخارجم را تامین کنم در یکی از مغازه های مشهد شروع به فروش لباس کردم تا اینکه حدود یک سال پیش پدرم همه ما را در مشهد رها کرد و به افغانستان برگشت و از او خبری نداریم. تا کنون .
وقتی پدرم از ایران رفت، نامادریم خانه ما را به پاتوق معتادان و مجرمان تبدیل کرد تا جایی که افراد غیرقانونی به خانه ما رفت و آمد داشتند و با نامادریم مواد مصرف می کردند. به همین دلیل دیگر در آن خانه در امان نبودم و نمی توانستم این شرایط را تحمل کنم، چند روز پیش شبانه از خانه فرار کردم و در کوچه و خیابان پرسه زدم. از طرفی چون جایی برای زندگی نداشتم چند شب در پارک می خوابیدم تا اینکه ماموران پلیس به من مشکوک شدند و مرا به کلانتری بردند اما ای کاش…
با صدور دستور ویژه سرهنگ غلامعلی تیموری (رئیس کلانتری امام رضا) اقدامات مشاوره ای و کارشناسی برای رهایی دختر نوجوان از آسیب های اجتماعی در اداره پلیس آغاز شد.
داستان واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی