ترندهای روز

زنده پیدا شدن دختر ۱۳ ساله‌ای که قاتلش دستگیر شده بود

پایگاه خبری تحلیلی افق میهن (ofoghmihan.ir):

دو روز پیش سردار علی ولی پور گودرزی رئیس پلیس آگاهی تهران از کشف معمای ناپدید شدن این دختر ۱۳ ساله خبر داد و گفت که او به قتل رسیده و قاتل او اعتراف کرده است اما ادامه تحقیقات برای کشف جسد قربانی این قتل منجر به زنده یافتن کودک شد. تبدیل شد.

تحقیقات جنایی این پرونده از آنجا آغاز شد که تابستان امسال مرد جوان افغانستانی با مراجعه به اداره چهارم پلیس آگاهی به کارآگاهان پلیس آگاهی گفت: به همراه خانواده به یکی از پارک های جنوب تهران رفتم و ۱۳ ساله ام. دختر پیر به بهانه خرید از ما جدا شد و فرار کرد. آیا من نگران هستم لطفا کمک کنید

با ثبت شکایت این پدر نگران و تشکیل پرونده، تیمی از کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ وارد عمل شدند. در اولین قدم از پزشکی قانونی و بیمارستان های تهران استعلام کردند اما اثری از دختر نوجوان پیدا نشد.

به همین دلیل تحقیقات ادامه داشت تا اینکه چند روز بعد خانواده این دختر نوجوان به پلیس آگاهی رساندند و از دریافت پیامکی با عنوان «همه شما را دوست دارم نگران من نباشید» به آنها اطلاع دادند. به دنبال پسر مورد علاقه ام و عشق زندگی ام هستم» دریافت کردند که مسیر تحقیقات بیشتر را مشخص کرد.

کارآگاهان جنایی متوجه شدند که دختر فقدانی آخرین بار در بومهن و با مردی ۴۰ ساله رویت شده است، بنابراین مرد ۴۰ ساله به عنوان مظنون دستگیر شد.

وی در بازجویی به ارتکاب قتل هولناک اعتراف کرد و گفت: چند شب پیش در حال بازگشت به خانه بودم که دیدم چهار زن با دختر نوجوانی درگیر شدند و او را کتک زدند که خیلی زود دختر را از دست آنها نجات دادم. فهمیدم با پسری دوست شده و برای دیدن او از خانه شان در تهران فرار کرده است. او می خواست به رستورانی که پسر در آن کار می کرد برود، اما پولش تمام شد و آدرسش را درست پیدا نکرد. چون جایی نداشت بردمش خونه. مادر، همسر و فرزندم در خانه بودند. گفتند موضوع را به پلیس گزارش کنم تا به خانواده اش برود. دختر نوجوان ترسیده بود و نمی خواست نزد خانواده اش برگردد. فقط می خواست پیش پسر مورد علاقه اش برود، چون نگران بود او را به پلیس تحویل دهیم، بعد از چند ساعت فرار کرد، من هم دنبالش رفتم و او را در کوچه گرفتم. مقداری پول به حسابش واریز کردم و از او خواستم که آواره نشود. او را سوار موتورم کردم و برای تحویل جوان دلبندش با خودم بردم که در میانه راه وسوسه شدم و مسیر را عوض کردم. او را به صحراهای رودهن بردم و وقتی ایستادم به رفتار من اعتراض کرد. او پیاده شد و با هم دعوا کردیم. او مدام به من فحش می داد، عصبانی شدم و یک چوب از موتورم برداشتم و دو ضربه به گردنش زدم. بیهوش شد و فهمیدم نفس نمی کشد. اطراف آن دره ای بود که جسد را انداختم تا قتل را مخفی نگه دارم و بعد به خانه برگشتم. به خانواده ام گفتم که او را به خانواده اش سپردم.

پس از این اعترافات متهم، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی مأمور شدند تا به همراه وی به محل قتل رفته و با بررسی های تخصصی جسد مقتول را کشف کنند.

در تحقیقات برای یافتن جسد دختری ۱۳ ساله اتفاق دیگری افتاد و مردی ۴۰ ساله از اتهام قتل تبرئه شد. این دختر روز گذشته به همراه پدرش به اداره پلیس آگاهی تهران رفت و اعلام کرد که زنده است.

پس از اینکه دختر زنده پیدا شد، تحقیقات برای مشخص شدن اینکه در این مدت چه اتفاقی برای او افتاده و کجا بوده است، آغاز شد.

دختر ۱۳ ساله به پلیس گفت: به خاطر پسر مورد علاقه ام از خانه فرار کردم. اما در راه محل کارش گم شدم و مردی مرا پیدا کرد و به خانه اش برد. در خانه اش خانواده اش با هم دعوا کردند و گفتند چرا مرا به خانه اش برد و باید مرا به پلیس تحویل دهد. از اونجا اومدم بیرون مرد دنبالم آمد. سوار موتورش شدم تا مرا پیش پسر مورد علاقه ام ببرد. اما ما از صحرا بیرون آمدیم. او می خواست به من تجاوز کند. به همین دلیل با او درگیر شدم و او با چوب به سرم زد و بیهوش شدم. وقتی از خواب بیدار شدم، صبح بود. کنار دره افتادم و به شدت مجروح شدم. به سختی خودم را از آنجا بیرون کشیدم و سرگردان بودم، به سمت پل رفتم تا خودم را پرت کنم و خودکشی کنم. چون می دانستم خانواده ام نمی گذارند به خانه بروم. در همین لحظه یک زن از راه رسید و مرا نجات داد. نگذاشت خودکشی کنم، مرا به خانه اش برد و مدتی آنجا ماندم. در تمیز کردن خانه به او کمک کردم. یک روز دو پسر افغان به خانه اش آمدند. آن دو جوان با اصرار گفتند پدر و مادرم نگران هستند و از اقوام ما هستند. به هر حال مرا به زور از آن زن گرفتند و به خانه ای بردند. هر دوی آنها مرا اذیت کردند. من چند روزی اسیر آنها بودم و بالاخره یک روز که آنها نبودند، شیشه را شکستم و فرار کردم. چند روزی در پارک ها ماندم اما بعد طاقت نیاوردم و به خانه برگشتم. آنجا بود که فهمیدم خانواده ام فکر می کنند من کشته شده ام.

در پی این کشفیات جدید، ماموران اداره دهم پلیس آگاهی موضوع را به بازپرس روحانی زاده گزارش کردند. این در حالی بود که بازپرس ویژه قتل به فرض قتل و بر اساس اظهارات مردی ۴۰ ساله رسیدگی به این پرونده را بر عهده داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا