زن خیانتکار فریب مرد شیطان صفت را خورد
زن جوانی که با سر و صورت خون آلود وارد مرکز پلیس شده بود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری ۱۲ زرند کرمان گفت: همسرم مردی مومن و مهربان است اما من او را دوست نداشتم و از ابتدا در مورد زندگی مشترک ما اختلاف نظر داشتیم زیرا رویاهای من و دنیای من کاملاً با رویاهای همسرم متفاوت بود. قبل از ازدواج با «حسین» به اصرار خانواده، فقط به دنبال تحصیل و پیشرفت بودم.
دلم میخواست برای خودم یکی بشم و از هر نظر معروف بشم! اما همسرم به روحیه من توجهی نکرد. او از پدر و مادرش جدا نبود و حاضر نبود برای پیشرفت مالی و اجتماعی کار کند. از طرفی خانواده «حسین» خیلی در زندگی ما دخالت می کردند و به هر رفتار و گفتار من اعتراض می کردند. این واقعیتی بود که آرام آرام روابط عاطفی ما با یکدیگر سرد شد تا جایی که این خلأ را احساس کردیم. در همین روزها بود که قداست رازداری را در زندگی شکستم و با جوانی که از آشنایان نزدیکمان بود به درد دل افتادم. «بیژن» که شرایط را فراهم می کرد، دام شیطانی برایم گشود و با زبان چاقش مرا به سوی خود جذب کرد، به همین دلیل هر از چند گاهی به سراغش می رفتم و سفره مشکلاتم را برایش باز می کردم. من را نسبت به همسرم و زندگی مشترکم با او دلسرد کرد.
او را سنگ صبورم می دانستم و نمی فهمیدم دارم زندگی ام را تباه می کنم. «بیژن» هم از این فرصت استفاده کرد و با چشمان هوس آلودش زندگی مشترک مرا به تباهی کشاند. بالاخره خانواده ام متوجه این ماجرا شدند و من را طرد کردند تا اینکه یک روز خانواده همسرم مرا تعقیب کردند و وقتی در دام شیطانی «بیژن» گرفتار شدم، مرا در کنار او دیدند و آنقدر مرا کتک زدند که سر و صورتم شد. خونین حالا که در خلوت به گذشته فکر می کنم، متوجه می شوم که در دنیایی خیالی زندگی می کردم و با رفتار مذموم خود، احترام بین خود و همسرم را شکستم. حالا خوب می دانم که با طلاق آینده و زندگی پسر ۸ ساله ام را نابود خواهم کرد اما ای کاش…
به گزارش روزنامه خراسان، اقدامات مشاوره ای و بررسی های روانی این حادثه توسط مددکاران نخبه اجتماعی کلانتری زرند آغاز شد.
داستان واقعی با همکاری پلیس کرمان