چهل سال پس از ترمیناتور؛ نگاهی به پنج اثر سینمایی مربوط به هوش مصنوعی
سال ها پیش کارگردان جوانی در میان پروژه هایی قرار گرفت که اصلاً از آنها راضی نبود، اما چاره ای جز به پایان رساندن آنها نداشت. یک شب در حالی که با تب و خستگی و همچنین ناامید از کار آینده خود به رختخواب رفت، یک کابوس نیمه شب او را از خواب بیدار کرد. او در این کابوس روباتی را دید که از آینده آمده تا او را نابود کند.
نام این مرد جوان جیمز کامرون بود و از دل این کابوس یکی از مهم ترین فیلم های تاریخ علمی تخیلی «ترمیناتور» بیرون آمد.
اکنون چهل سال از زمانی می گذرد که مخاطب برای اولین بار خود را در مقابل نبرد انسان و ماشین دید و چشم اندازی از آینده ای که در آن ماشین بر انسان پیروز شده بود در مقابل چشمانشان قرار گرفت و هرگز پیش از این در مورد خطرات هوش مصنوعی به این صورت بحث شده است. داغ نبوده است.
هوش مصنوعی هنوز مدیریت زرادخانه های هسته ای را به دست نگرفته است، اما حداقل در آزمایشات نشان داده است که می تواند کنترل موشک ها و هواپیماها را در دست بگیرد. از یک طرف، هوش مصنوعی – یا نسخه اولیه آن – به یک دستیار جهانی برای همه مردم تبدیل شده است (یادتان هست چگونه داستان های علمی تخیلی از روزی صحبت می کردند که همه دستیار رباتیک خواهند داشت؟) و از طرف دیگر ابزارها. آنها بر اساس هوش مصنوعی برای کشف و فتح مرزهای جدید و ناشناخته قبلی علم به کمک دانشمندان آمده اند و در این بین بازار کار سنتی را با خطر جدی مواجه کرده است.
اگر انقلابهای ماشینی و صنعتی عمدتاً بازار کار به اصطلاح کارگران یقه آبی (کارگران کارخانهها، معادن و امثال آن) را هدف قرار داده بود، اکنون کارگران یقه سفید (کارمندان بخشهای خدماتی و اداری) نیز آینده کاری خود را در آینده میبینند. خطر
ما هنوز در خط مقدم عصر هوش مصنوعی هستیم و آنچه من می بینم هنوز آثار سحر است و باید بمانیم تا اثرات سحر دولت او را ببینیم. اما شاید نگاهی به گمانهزنیهای نگرانکننده آینده به ما کمک کند تا ببینیم آنچه امروز به دست آوردهایم تا چه اندازه با این گمانهزنیها همسو بوده و چقدر در پیشبینی آینده اشتباه کردهایم؟
این مقاله به پنج فیلم مهم در مورد هوش مصنوعی می پردازد که در این سال ها ساخته شده اند و به مناسبت چهلمین سالگرد ترمیناتور شاید بهانه خوبی برای تماشای دوباره آن داشته باشیم.
ترمیناتور – ۱۹۸۴
اگرچه داستان فیلم های «نابودگر» و «نابودگر» زوایای مختلفی دارد، اما بخشی که در این مقاله مورد توجه ماست، توجه به هوش مصنوعی است. در این فیلم ساختاری که طراحی و مدیریت تسلیحات دفاع یکپارچه (اسکای نت) به آن سپرده شده است، نبردی را علیه انسان آغاز می کند تا آنچه را که مانع صلح در جهان می داند، از بین ببرد.
تصویری که ترمیناتور از آینده ارائه می دهد شامل دو جزء اصلی است. توسعه هوش مصنوعی عمومی که علاوه بر امکان یادگیری، از خودآگاهی نسبی برخوردار است و همچنین توسعه رباتیک برای ساخت ربات های انسان نما جنگجو.
ما هنوز با هوش مصنوعی عمومی فاصله داریم و بسیاری از محققان بر این باورند که توسعه مدلهای زبان فعلی در نهایت منجر به هوش مصنوعی عمومی نخواهد شد، اما ما آزمایشهای نظامی با این قابلیت انجام دادهایم.
یکی از مهمترین این آزمایشها زمانی بود که دارپا به مدل هوش مصنوعی خود اجازه داد یک جنگنده Phantom-16 را در یک شبیهسازی در آزمایشهایی به نام «آلفا» یا «جنگ تگ آلفا» کنترل کند. او علیه سایر جنگنده های شبیه سازی شده که توسط انسان ها خلبانی می شدند وارد عمل شد.
نتایج این آزمایش – حداقل بخشی که علنی شده است – با تصور اولیه طراحان فاصله زیادی داشت، اما برای انسان نیز نوید خوبی نداشت و بسیار بهتر از خلبانانی بود که به انسان متکی بودند. فکر قابلیت ها
سریال “ماتریکس”.
وقتی اولین قسمت از مجموعه فیلم های «ماتریکس» منتشر شد، برخی از منتقدان آن را «افشاگری هزاره» نامیدند. تصویری از جهانی که در آن انسان برده ماشین است و تنها ابزاری برای پاسخگویی به نیازهای ماشین شده است.
ماتریکس، که خود از منابع متعدد و داستان های قبلی الهام گرفته شده است، امروز بیش از هر زمان دیگری مرتبط است. ماتریکس دنیایی را به تصویر میکشد که در آن افراد بدون خودآگاهی درون شبیهسازیهای ماشینی زندگی میکنند و نمیتوانند درک کنند که آنچه در حال زندگی هستند واقعی نیست.
این فشار شدید مفهوم دیگری است که «فضای مجازی» نامیده می شود. ویلیام گیبسون، نویسنده فانتزی که برای اولین بار از واژه فضای مجازی در کتاب نورومنسر خود استفاده کرد، آن را به عنوان یک “توهم جمعی رضایت بخش” تعریف می کند که روزانه توسط میلیون ها نفر تجربه می شود که در آن داده ها بیان گرافیکی به خود می گیرند. . این همان چیزی است که امروزه بخش بزرگی از آن را در قالب زندگی مجازی خود تجربه می کنیم. با این توصیف که روز به روز به دنیایی نزدیک می شویم که با کمک واقعیت مجازی و واقعیت افزوده مرز بین دنیای واقعی و مجازی را کاهش می دهد و در نهایت باید به این سوال فکر کنیم که آیا می توانیم زندگی کنیم، رشد کنیم و زنده بمانیم. در آن دنیای به ظاهر مجازی و مغز ما آن را به عنوان واقعیت تعبیر می کند، آیا نباید آن را بخشی از واقعیت جدید بدانیم؟
ماشین های X
در سال ۲۰۱۴، یک فیلم کمهزینه توجه کسانی را که به آینده هوش مصنوعی فکر میکردند، جلب کرد. داستان فیلم «X-Machina» در مورد ساخت رباتی باهوش است که طراح ثروتمندش با استفاده از داده های کاربر بی شرمانه آن را ساخته تا به اصطلاح در آزمون تورینگ برنده شود. آزمایشی که در آن اگر انسانی پشت پرده با موجود دیگری صحبت کند، نمی تواند تشخیص دهد که طرف مقابل انسان است یا ماشین.
این محصول در نهایت به هوش مصنوعی عمومی می رسد، اما سازندگان آن فراموش می کنند که اگر موجودی به این مرحله برسد، دیگر نمی توان از آن به عنوان یک ماشین یا برده استفاده کرد. این فیلم به شکل ویژه ای بر نقش اخلاق در توسعه هوش مصنوعی تاکید می کند و فراتر از بحث هایی که بر اخلاق محوری انسان متمرکز است، به چشم انداز آینده اخلاقی می پردازد که باید به قداست هوش مصنوعی عمومی احترام بگذارد. یا با عواقب شدید آن مواجه شوند.
هوش مصنوعی
یکی از پروژه های ناتمام استنلی کوبریک در اختیار یکی دیگر از نابغه های سینما قرار گرفت تا استیون اسپیلبرگ بتواند داستان هوش مصنوعی را در ادای احترام به کوبریک به تصویر بکشد. داستان این فیلم که در سال ۲۰۰۱ اکران شد، فراتر از داستان هوش مصنوعی است و داستان یک انسان را در یک بازه زمانی طولانی روایت می کند، اما در بطن خود، داستان عروسکی را روایت می کند که به زندگی این فیلم این بار از منظری متفاوت و مهربانتر به موضوع اخلاق در هوش مصنوعی اشاره می کند و اینکه انسان ها باید مرز قرمزی بین بردگی مدرن هوش مصنوعی عمومی (که البته هنوز به آن نرسیده ایم) بکشند. ) و همزیستی با آن.
او
در ماه های اخیر بارها نام این فیلم را شنیده اید، حتی اگر آن را ندیده باشید. هر بار که ابزارهای هوش مصنوعی موجود کمی قدرتمندتر میشوند یا قابلیتهای مکالمه طبیعی را توسعه میدهند، این موضوع به واقعیت تبدیل شدن دنیای «او» مربوط میشود.
او داستان یک سیستم عامل هوشمند است که شبیه به ابزارهای هوش مصنوعی امروزی است. ابزاری که دستیار شماست، کار شما را ساده می کند و حتی می تواند با شما چت کند و فضای خالی یک همراه انسان را برای شما پر کند (هم اکنون به بازار همراهان مبتنی بر هوش مصنوعی مراجعه کنید تا شاهد رشد این بازار در عصر باشید. تنهایی انسان بیشتر باشد).
اما نگران نباشید. چیزی که «او» را از ابزارهای فعلی متمایز می کند این است که برخلاف ظاهر و رفتار مشابه، ساختار نشان داده شده در فیلم یک هوش مصنوعی کلی است که می تواند در خلوت فکر کند، سؤال بپرسد، برنامه ریزی کند و اجرا کند. حداقل در چارچوب زمانی فعلی، ابزارهای ما فقط تقلید از این ابزار را انجام می دهند. اما از این به بعد باید به فکر آینده باشیم. آیا ما توانایی تحمل هوشی را داریم که بتواند فراتر از زمان و مکان درک وسیع تری از ما داشته باشد و حتی اگر بتواند مهر عشق نباید در عشق حد و مرز و محدودیت انسانی داشته باشد؟