آمریکا و چین؛ دشمنان استراتژیک، شرکای فناوری؟
از دیوار تعرفه گرفته تا پل اطلاعات مصنوعی ؛
جهان دیگر به قطب های قدیمی وفادار نیست. ایالات متحده درگیر وابستگی فن آوری بد بدخیم در چین بود و در عین حال آمریکای لاتین و آسیا جایگاه خود را در نقشه قدرت بی سر و صدا تعریف می کنند. در آستانه عصر جدید ، ما تعرفه ، ابزارهای قدیمی و هوش مصنوعی ، رمز عبور بازیگران آینده هستیم.
گزارش بورس اوراق بهادار؛ ؛ در آستانه نیمه دوم دهه ، علائم روشنی از تغییرات بزرگ در نقشه جغرافیایی جهان جهان وجود داشت. تغییراتی که از جنگ تعرفه چین آغاز شده است ، منجر به تغییرات سیاسی در آمریکای لاتین شده است ، با چالش های اساسی روبرو شده است و اکنون حتی به آینده فن آوری های فیزیکی مانند هوش مصنوعی بستگی به همکاری دو جانبه دارد. آنچه از این تحولات ناشی می شود ، تصویر یک اقتصاد جهانی پیچیده ، وابسته و بسیار چند برابر است.
آیا دوران “جدایی استراتژیک” آغاز شده است یا فقط یک پنجره فروشگاه برای قدرت است؟
در نگاه اول ، جنگ تعرفه بین ایالات متحده و چین فقط ممکن است یک اختلاف تجاری به نظر برسد ، اما یک تحلیل دقیق تر نشان می دهد که این روند پیچیده تر را با عواقب عمیق برای ساختار تجارت جهانی آغاز کرده است. بانک دویچه آلمان به یک نکته تعیین کننده اشاره می کند: ایالات متحده سعی می کند ، حتی اگر آنها ظاهراً سعی در جداسازی اقتصادی چین کاملاً از هم جدا کنند ، در عمل به “جدایی استراتژیک تقسیم بندی” منتقل شده است. زیرا وابستگی مصرف کنندگان آمریکایی کالاهای چینی بسیار بیش از یک است.
چین همچنین به سطح بلوغ جغرافیایی اقتصادی رسیده است که می تواند از طریق تجربیات تاریخی خود ، از جمله “قرن تحقیر” ، در برابر فشار اقتصادی مقاومت کند. این کشور اکنون بزرگترین نیروی دریایی جهان را دارد و اولین بار در صنایع استراتژیک مانند ارتباطات از راه دور ، اتومبیل های برقی و هوش مصنوعی است. به عبارت دیگر ، جهان دیگر با چین منفعل نیست.
در این میان ، آمریکای لاتین فراتر از پیش بینی ها ظاهر شده است. کشورهایی مانند پرو ، شیلی و آرژانتین نه تنها از آخرین شوک های اقتصادی رهایی یافتند ، بلکه به لطف مواد معدنی قوی ، تسکین پولی و فضای سیاسی نسبتاً پایدار نیز در راه رشد بودند.
تحلیلگران شاهد بهبود شاخص اعتماد به نفس مصرف کننده ، کاهش نرخ بهره و تقویت صادرات به عنوان دلایل اصلی این پویا هستند. در آرژانتین ، توافق های مثبت با صندوق بین المللی پول و امید به نتایج انتخابات موقت منجر به رشد سرمایه گذاری های خارجی به ویژه در بخش انرژی و معدن شده است. در کشورهای دیگر مانند شیلی و پرو ، انتخابات آینده به دلیل افزایش دولتهای با محوریت بازار می تواند منجر به ثبات اقتصادی بیشتر شود.
اروپا ؛ رویای قطب سوم یا واقعیت شکننده؟
از طرف دیگر ، اروپا ، اگرچه در برخی از شاخص های اقتصادی مانند تورم و درآمد واقعی بهبود یافته است ، اما با سه سؤال اساسی سروکار دارد: آیا سایر کشورهای عضو مانند آلمان می توانند بدون داشتن بحران بدهی ، سیاست مالی گسترده ای را دنبال کنند؟ آیا اروپا می تواند عقب ماندگی خود را در زمینه فناوری های مدرن مانند هوش مصنوعی جبران کند؟ و آیا این قاره قادر به ایفای نقش “قطب سوم” در برابر دو قطب آمریکایی و چینی است؟
تحلیلگران بر این باورند که ساختار نهادی اروپا ، به ویژه با محدودیت های سیاسی و داخلی ، تبدیل شدن به یک قدرت مستقل ژئوپلیتیکی را دشوار کرده است. علاوه بر این ، بازار کار سخت ، وابستگی به انرژی و عدم وجود سرمایه گذاری های بزرگ فناوری موانع اصلی این مسیر است.
چرا آمریکا نمی تواند چین را نادیده بگیرد
در تجزیه و تحلیل خود ، آلمانی های بانکی خاطرنشان می کنند که این کشورها در آینده نزدیک به مهمترین رقابت ژئوپلیتیکی تبدیل می شوند. این فرایند نه تنها الگوهای وابستگی سنتی را تغییر می دهد ، بلکه یک مانور جدید را برای کشورهایی که از هوش استراتژیک بهره مند می شوند ، ارائه می دهد.
در حالی که بحثی در مورد جدایی اقتصادی بین چین و ایالات متحده وجود دارد ، فناوری فیزیکی ، به ویژه هوش مصنوعی ، روشی متفاوت است. گزارش مورگان استنلی تأکید می کند که جاه طلبی های آمریکایی در توسعه “هوش مصنوعی فیزیکی” – ترکیبی از سخت افزار و الگوریتم های پیشرفته – بدون همکاری با چین عملاً غیرممکن است.
چین در زمینه تولید سخت افزار هوش مصنوعی جایگاه برجسته ای دارد و حتی شرکت هایی مانند تسلا برای توسعه فناوری خود مجبورند با چین همکاری کنند. این بدان معنی است که رقابت لزوماً به معنای جدایی ارتباطات نیست. در عوض ، دوره جدیدی می تواند وجود داشته باشد که علاوه بر همکاری های صنعتی ، رقابت ژئوپلیتیکی شکل می گیرد.
در این منظر پیچیده ، آنچه قوی تر می شود نقش دنیای جنوبی است. کشورهایی مانند عربستان سعودی ، آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی دیگر فقط نگاهی به بازی قدرتهای بزرگ ندارند. آنها به بازیگرانی مستقل تبدیل شده اند که می توانند تعادل ژئو -کونومیک را تغییر دهند.
نظم اقتصادی آینده ؛ متصل ، اما ناامن
آنچه از جمله این تحلیل ها ناشی می شود این است که نظم اقتصادی آینده جهان تدوین خواهد شد ، اما به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست. جدایی های تجاری ، همکاری فناوری ، رشد منطقه ای و ناکارآمدی ساختاری در اروپا همه مانند یک معمای بزرگ و در حال حرکت است.
این پویا می تواند یک خطر جدید و جدی را برای سرمایه گذاران ، تصمیم گیری های سیاسی و صنعتگران به همراه توسعه قدرت های جدید در آمریکای لاتین و جنوب جهان ایجاد کند. فقط کسانی که با ظاهری تحلیلی ، انعطاف پذیر و چند جانبه به این تحولات نگاه می کنند می توانند راه درستی را در این دیدگاه چالش برانگیز پیدا کنند.
پایان