اختلاف بر سر شارژ ساختمان؛ انگیزه قتل زن و شوهر همسایه
شهرام ۴۵ ساله بود تیر وی امسال طی درگیری با همسایه آنها با ضربات چاقو او و همسرش را در منزلشان در محله کارگر جنوبی به قتل رساند و دستگیر شد. متهم با بیان انگیزه های مختلف از ارتکاب این جنایت، با دستور بازپرس شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل و روز گذشته مجددا به شعبه سوم پلیس آگاهی تهران منتقل شد. شعبه بازپرسی دادسرای جنایی تهران برای تحقیقات بیشتر. شهرام به قتل زوج همسایه اعتراف کرد و گفت: همسر همسایه بی گناه کشته شد و مقصر همه این اتفاقات شوهرش بود. اگر او این همه دعوا و درگیری بر سر مسائل مختلف ساختمان از جمله برق و گاز و شارژ و … نداشت و من و خانواده ام را اذیت نمی کرد الان قاتل نبودم و آن زوج زنده خواهند بود آن روز برای ترساندن مرد همسایه رفتم که این جنایت اتفاق افتاد.
با اعترافات این مرد، وی به اتهام دو قتل روانه بازداشتگاه اداره دهم پلیس آگاهی تهران شد. خانواده های قربانیان نیز خواستار قصاص او شدند.
پس از تحقیقات قضایی فرصتی دست داد تا درباره اختلافات وی با مقتولین و روز قتل گفتگویی داشته باشیم که در ادامه می خوانید.
*درباره ی زندگی ات به من بگو؟
من کارمند یک شرکت هستم متاهل هستم و یک پسر ۱۲ ساله دارم. من لیسانس مدیریت بازرگانی دارم و اولین بار است که دستگیر می شوم.
* چرا با مرد همسایه اختلاف داشتی؟
آن زوج صاحب طبقه اول هستند و من و خانواده ام خانه طبقه همکف را هشت ماه اجاره کرده بودیم. یک ماه بعد از حضور ما مرد همسایه شروع به آزار و اذیت من و خانواده ام کرد. دوبار برق خانه ما را قطع کرد. ابتدا فکر می کردیم اتفاقی افتاده است اما پس از پرسیدن از همسایه ها متوجه شدیم که برق ما را به پمپ آب وصل کرده است. پس از آن، ساختمان، تعمیرات را شارژ کنید. هزینه آب و گاز و… دعوا و دعوا شروع شد. هر بار مشکل و دعوای جدیدی پیش می آمد. از این دعواها خسته شده بودم، حتی از صاحبخانه خواستم ۳۵۰ میلیون تومان وام مسکنم را پس بدهد تا از این خانه بروم اما او این کار را نکرد.
*از روز حادثه بگویید؟
شب قبل از حادثه برای تعمیراتی که اصلا در ساختمان انجام نداده بود به زور چهار میلیون تومان از من طلب کرد. پول ندادم و رفتم سر کار. صبح روز بعد که به خانه برگشتم از آزار و اذیت او خسته شده بودم. چاقو برداشتم تا بروم و تنبیهش کنم. رفتم جلوی در خانه شان، صدای او و همسرش به گوش می رسید. در نیمه باز بود که در را باز کردم. من در مورد رفتار و آزار خود و خانواده ام فریاد زدم و دیگر فحاشی به ما نکن که کور شدیم. سه ضربه به او زدم تا تنبیهش کنم. همسرش ترسیده بود، دو تا چاقو از آشپزخانه آورد، یکی را به شوهر مجروحش داد، او هم چاقو در دست داشت، پسر خردسالش گریه می کرد. عصبانیت مرا فرا گرفت، با چاقو به کمر زن زدم و او روی زمین افتاد. ۱۱ ضربه دیگر به شوهرش زدم و او فریاد زد که اشتباه کرده و باید او را ببخشم.
بعدش چیکار کردی؟
چاقو را در خانه شان انداختم، باورم نمی شد این کار را کردم. تصمیم گرفتم برم بالای تپه خودکشی کنم و بمیرم که صدای همسایه دیگه مون رو شنیدم گفت فرار نکن. زنگ زدم به اورژانس دلم برای زن و بچه ام سوخت و فرار نکردم. پلیس آمد و من را دستگیر کردند. امدادگران آمدند و معلوم شد هر دو کشته شده اند.
*اخرین حرف؟
حتما مجازاتم می کنند. برای همسر و فرزندم متاسفم. آمدم تا مرد همسایه را به خاطر کشتن او و همسر بی گناهش تنبیه کنم.