اختلال بدریختانگاری بدن: وقتی ظاهر زندگی را مختل میکند
تحقیقات جدید نشان می دهد که سه موضوع اصلی و فراگیر تجربه زندگی با اختلال بدشکلی بدن (BDD) را تعریف می کند:
به گزارش افق میهن و به نقل از psychologytoday; – شماره اول به این می پردازد که افراد مبتلا به BDD چگونه خود را می بینند.
– مبحث دوم به تشریح رفتارهای مربوط به ظاهر و پیامدهای آن می پردازد.
– موضوع سوم به زمینه اجتماعی گسترده تر و عوامل خارجی می پردازد که می توانند BDD را تحریک کنند.
اختلال بدشکلی بدن یک مشکل بهداشت روانی است که در آن افراد با یک نقص خیالی یا اغراق آمیز در ظاهر خود مشغول هستند – حتی اگر نقص بسیار جزئی یا برای دیگران نامرئی باشد. افراد مبتلا به BDD می توانند درد عاطفی شدیدی را تجربه کنند و خود را بسیار زشت یا ناقص ببینند. بر اساس برآوردها، این اختلال حدود ۰.۵ تا ۳.۲ درصد از جمعیت، یعنی میلیون ها نفر در سراسر جهان را تحت تاثیر قرار می دهد.
اما واقعا زندگی با BDD چگونه است؟ این تمرکز مطالعه ای بود که توسط روانشناسان کاترین تامسون و اندرو تامسون از دانشگاه کاردیف و بیمارستان کودکان بریستول انجام شد. آنها تجربه افراد مبتلا به این اختلال را با انجام جستجوی گسترده در مطالعات مربوطه مورد بررسی قرار دادند و سپس نتایج را برای شناسایی رایج ترین موضوعات مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند.
نتایج این مطالعه دیدگاه های روشنگری ارائه کرد و ۳ مضمون اصلی را با موضوعات فرعی مرتبط بررسی کرد. خلاصه ای از این نتایج به شرح زیر است:
مبحث اول: خودپنداره و نگاه فرد به خود
این مبحث به نحوه دیدن خود افراد مبتلا به BDD می پردازد و شامل ۵ موضوع فرعی است:
۱. احساس زشتی، زشتی و نادرستی ظاهر
بسیاری از افراد مبتلا به این اختلال به شدت از ظاهر خود احساس انزجار و نارضایتی می کردند و اغلب از کلماتی مانند «زشت» و «بدشکل» استفاده می کردند. یکی از شرکت کنندگان گفت:
“من شبیه یک هیولا به نظر می رسم. من احساس یک انسان ندارم.”
مبتلایان اظهار داشتند که BDD ربطی به خودشیفتگی ندارد، بلکه ترس از زشت دیده شدن است.
۲. ارزش شخصی و موفقیت بر اساس ظاهر
برخی از افراد مبتلا به BDD ارزش و هویت خود را بر اساس ظاهر خود تعریف می کنند. این افراد احساس می کردند که اگر ظاهر «ایده آل» خود را داشته باشند، زندگی بهتری خواهند داشت. یکی از شرکت کنندگان توضیح داد:
“من همیشه افراد زیبا را تحسین می کنم. “اگر مثل آنها بودم، زندگی من عادی و عالی بود.”
۳. مشغله ذهنی و افکار وسواسی در مورد عیوب
این اختلال باعث می شود افراد به شدت درگیر افکار وسواسی در مورد نقص خود شوند. برای برخی، این وسواس روی تمام زندگی آنها تأثیر می گذارد. یکی از شرکت کنندگان توضیح داد:
“من همیشه بدنم را قضاوت و انتقاد می کردم. نمی توانستم به ظاهرم فکر نکنم.”
۴. نگاه تکه تکه به بدن
برخی از افراد مبتلا به BDD بدن خود را به عنوان یک کل منسجم نمی بینند و آن را به عنوان قطعات جداگانه می بینند. یکی از مردم گفت:
“من نمی توانم به بدنم به عنوان یک چیز کامل نگاه کنم.”
۵. تصور واقعیت عیوب
بسیاری از این افراد احساس میکردند که دیگران در نهایت خود واقعی و عیبهای خود را کشف خواهند کرد. یک نفر توضیح داد:
می ترسم روزی کسی مرا آنطور که خودم می بینم ببیند و تمام عیب ها را بفهمد.
موضوع دوم: خودکنترلی و حفاظت
به این می پردازد که چگونه افراد مبتلا به BDD نسبت به ظاهر خود احساس درماندگی می کنند و سعی می کنند از خود محافظت کنند. این رفتارها شامل سه موضوع فرعی است:
- رفتارهای مرتبط با BDD
- افراد مبتلا معمولاً رفتارهایی مانند دوری از آینه یا حضور در جمع، استفاده از آرایش برای پوشاندن عیوب، کسب اطمینان از دیگران، یا مقایسه خود با دیگران برای کاهش اضطراب انجام می دهند. این رفتارها فقط تسکین موقتی ایجاد می کند.
۲. ترس از قضاوت دیگران
این افراد معمولاً اضطراب شدیدی از قضاوت دیگران دارند. یکی از شرکت کنندگان گفت:
“همیشه در جمع، نگران این هستم که دیگران در مورد من صحبت کنند یا به من بخندند.”
۳. پیامدهای این اختلال
رفتارهای مرتبط با BDD روابط افراد با خانواده و دوستان را مختل می کند و اغلب منجر به انزوای اجتماعی می شود.
موضوع سوم: تأثیرات اجتماعی و فرهنگی
این موضوع به عوامل اجتماعی و فرهنگی می پردازد که BDD را تقویت می کنند. این عوامل شامل دو موضوع فرعی است:
۱. فشارهای اجتماعی و فرهنگی
فشارهای اجتماعی برای داشتن ظاهر خاص، قضاوت جامعه در مورد ظاهر و اولویت دادن به زیبایی در خانواده از جمله عواملی است که در تشدید این اختلال نقش بسزایی دارد.
۲. نقش افراد دیگر در کمک یا آسیب دیدن
تحقیقات نشان داده است که حمایت خانواده، معلمان و دوستان نزدیک می تواند به مقابله با این اختلال کمک کند.
نتیجه گیری
زندگی با اختلال بدشکلی بدن یک نبرد طاقت فرسا با تصور از خود و فشارهای اجتماعی است. درک این مسائل می تواند به ارتقای همدلی با مبتلایان و ارائه حمایت مناسب برای کاهش چالش های این اختلال کمک کند.