از دریای جنوبی چین تا آمریکای لاتین؛ تاکتیکهای خاکستری و فرسایش نرم واشنگتن در نیمکره غربی
اگرچه آمریکای لاتین و کارائیب به ندرت به عنوان مراکز دریایی شناخته می شوند ، اما با چالش های همان حاکمیت در جنوب شرقی آسیا روبرو هستند.
دریای چین جنوبی مدتهاست که مهمترین جغرافیای جهانی در اختلافات دریایی خاکستری بوده است. در جایی که حاکمیت مورد سؤال قرار می گیرد ، حقوق بین الملل مورد آزمایش قرار می گیرد و حضور – نه اصول – کنترل را تعیین می کند. استراتژیست ها سالهاست که برای درک جاه طلبی های چین ، بازدارنده ایالات متحده و تضعیف هنجارهای جهانی ، منطقه را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهند. با این حال ، تاریخ دریای چین جنوبی دیگر محدود به آسیا نیست. اکنون دروس وی در نیمکره غربی منعکس شده است.
آمریکای لاتین ؛ تست مقاومت جدید
اگرچه آمریکای لاتین و کارائیب به ندرت به عنوان مراکز دریایی شناخته می شوند ، اما با چالش های حاکمیت ، شبیه به جنوب شرقی آسیا روبرو هستند. این چالش ها از طریق موشک یا درگیری های نظامی ظاهر نمی شود ، بلکه با اعطای مجوزهای نفتی در آبهای بحث برانگیز ، فعالیت ناوگان عظیم ماهیگیری تحت پرچم های کاربردی و پروژه های زیرساختی که مرز بین توسعه و نظارت را مبهم می کند. از سواحل از گویان گرفته تا بنادر پرو و ایستگاه های فضایی آرژانتین ، این منطقه در مقابل یک آزمایش آرام اما جدی قرار دارد.
پنج شباهت برجسته وجود دارد: مناطق بحث برانگیز دریا ، زیرساخت های مضاعف ، اتحادها ، قدرت روایت و افزایش عدم اطمینان استراتژیک. هرکدام نشان می دهد که قدرت امروز از قدرت پایین تر و بیشتر از جهت اصطکاک و حضور است. این منطقه خاکستری شامل اقیانوس ها و داستانها است و دوباره در آمریکا تأسیس می شود.
درخشان ترین نمونه در آب پسر است. ونزوئلا بیش از یک قرن خواستار منطقه ECIBU بوده است ، اما پس از کشف نفت در ساحل گویان توسط Exxonmobil در سال دوم ، درگیری افزایش یافته است. در پایان ۵ ، کاراکاس رسماً ادعای خود را ادعا کرد ، و مجوزهای اکتشافی که در آبها منتشر شده بود قبلاً گویان را واگذار کرده بود. اگرچه دیوان بین المللی دادگستری دریافت که ونزوئلا نمی تواند به صورت یک جانبه عمل کند ، اما این بازتاب همان “توضیح در مورد حاکمیت اداری” است ، که با آن قوانین بحث برانگیز در مورد دادخواستهای بحث برانگیز است.
صدها مغازه صنعتی – عمدتا با پرچم چینی – در اکوادور ، پرو و آرژانتین فعال یا در نزدیکی آن هستند. آنها ماهی مرکب را در نزدیکی گالاپاگوس می گیرند تا ذخایر تحت فشار و توانایی اجرای قوانین محلی باشد. این ناوگان ، مانند شبه نظامیان دریایی چینی ، مرز بین تجارت و اجبار را مبهم می کنند.
زیرساخت به عنوان یک اهرم استراتژیک
چین فقط در مورد اختلاف سرزمینی در دریای چین جنوبی وجود نداشت. اما این کار را کرد. جزایر مصنوعی در Spratley و همچنین تسمه های پرواز و سیستم های رادار حتی تعادل را بدون شلیک تغییر دادند. زیرساخت های غیرنظامی اهداف نظامی را پنهان می کند و آن را دیپلماتیک می کند. در آمریکای لاتین اکنون می توانید استراتژی را مشاهده کنید که در آن پروژه های پشتیبانی شده توسط بازیگران خارجی عواقب استراتژیک دارند. شرکت های چینی در بنادر بزرگ منطقه سهام مهمی کسب کرده اند و به تدریس “کمربند و جاده” متکی هستند. در پرو ، بندر عظیم Chankai که توسط Cosco ساخته شده است به عنوان “هدف تجارت چین در آمریکای جنوبی ساخته شده است. در آرژانتین ، شرکت های چینی همچنین به دنبال یک تایر دل فوگو و دریای دریک هستند.
در این میان ، امکانات اتاق نیز ابهاماتی می بخشد. در نئونون ، آرژانتین ، چین یک ایستگاه ردیابی فضایی را هدایت می کند که حتی قانونگذاران محلی نیز مجاز به بازرسی نیستند. طراحی آن نشان می دهد که می تواند عملکردهای نظارتی داشته باشد. این تحولات یادآور “اسکان ماهیگیری” چین در اقیانوس آرام جنوبی است که به تدریج به پایه های رادار تبدیل شد.
چارچوب نظارتی آمریکای لاتین در پشت این روند و کشورهای آسیب پذیر در برابر قراردادهای قراردادی و توافق نامه با نظارت مبهم قرار دارد. درست مانند آسیا ، تغییرات در مصرف برق از طریق قراردادها و پروژه های ساختمانی نسبت به رویارویی مستقیم رایج است.
اتحادیه ها و توهمات “ضمانت آهن”
واشنگتن بر “ضمانت آهن” خود برای اطمینان از متحدین خود ، به ویژه فیلیپین تأکید می کند. با این حال ، کشورهای جنوب شرقی آسیا همچنان شک دارند که آیا وعده های ایالات متحده منجر به اقدامات در شرایطی خواهد شد که آزار و اذیت در آستانه جنگ باقی می ماند. در آمریکای لاتین همان ابهام وجود دارد که اتحادها کم و بیش حضور دارند. هندوراس یک نمونه برجسته است. این کشور روابط با تایوان را در سال ششم برچیده و چین را به رسمیت شناخت ، نشانه تردید در مورد واشنگتن. با وجود چندین دهه روابط دوستانه با ایالات متحده ، مشوق های اقتصادی چین تغییر کرد. اعتراض واشنگتن دیر بود.
در جغرافیای دیگر ، برزیل در سرمایه گذاری های چین ، عضویت در Brix و روابط محترمانه با واشنگتن مستقر است. این استراتژی بسیار شبیه به سیاست “تعادل ASSE” است: تنوع مشارکتها ، نه از طریق اولویت ، بلکه از ضرورت. در هر دو زمینه ، نگرانی اصلی قابلیت اطمینان است. قراردادها یا سوابق تاریخی اهمیت کمتری دارند. آنچه باقی مانده است ، حضور مداوم و تحقق تعهدات در لحظات مهم است.
کنترل کشور با کنترل روایت آغاز می شود. در دریای جنوبی چین ، پکن خواسته های گسترده خود را از طریق برنامه ها و افسانه های “بازگشت تمدن” توجیه می کند. خط معروف بیشتر مبتنی بر تاریخ است تا قانون. آمریکای لاتین همچنین همان منطق روایی را منعکس می کند. ونزوئلا ادعای خود را در منطقه ECIBU به عنوان یک مأموریت میهن پرستانه و ریشه دار در میراث بولیوار و در تاریخ استعمار مشخص می کند. در سال چهارم ، رئیس جمهور ونزوئلا ، نیکلاس مادورو ، برنامه جدیدی را منتشر کرد که نشان داد Ekibo پس از قلمرو ونزوئلا. به نظر می رسد که توسط این ادعا منتشر شده است.
سیاست انرژی مکزیک نسخه دیگری از این روایت است. رئیس جمهور پیشین آندرس مانوئل لوپز ، اوبرادور ، محدودیت های سرمایه گذاری خارجی را نقض کرد و اختلافات حقوقی را به عنوان مبارزه برای حاکمیت نشان داد. هر دو منطقه نشان می دهند که چگونه داستان ها پشتیبانی داخلی را ارائه می دهند ، عدم کامل بودن را توجیه می کنند و فشار خارجی را بی اعتبار می کنند.
تئاتر -بدون رقابت استراتژیک
تأثیر در هنگام شک و تردید دیگر افزایش می یابد. در جنوب شرقی آسیا ، تعامل ایالات متحده نوسان دارد و چین پر از وام ، مدارس ، شبکه های ارتباطات از راه دور و رسانه های دولتی است. آمریکای لاتین نیز همین الگوی را نشان می دهد. از Santiago تا Port Avon Spin ، موسسه کنفوسیوس ماندارین می آموزد که رسانه های چینی محتوای یارانه ای و شبکه های 5G را که توسط چین طراحی شده است ، ارائه می دهد. اینها تأثیر در آموزش ، اطلاعات و حاکمیت را نهادینه می کند.
در این میان ، نهادهای منطقه ای مانند CLAC و Mercosur بیشتر استقلال بیان می شوند و به دنبال فضایی هستند که به قدرت محدود نشود. آمریکای لاتین دیگر مانند “حاشیه” رفتار نمی کند. در عوض ، تمرکز خود را ایجاد می کند. همانطور که دریای جنوبی چین نشان داده است ، نفوذ به ثبات ، تخیل و ثبات نیاز دارد. این رقابت از طریق قانون نیست بلکه اشباع است.
چرا این مهم است؟
شباهت های بین دریای چین جنوبی و آمریکای لاتین انتزاعی نیست. آنها به یک واقعیت نوظهور اشاره می کنند که در آن حاکمیت به آرامی از بین می رود. نه از طریق جنگ آشکار ، بلکه از طریق حضور ، زیرساخت ها و روایت. اگر این استراتژی های منطقه خاکستری گنجانده نشده باشد ، می توانید استقلال سیاسی آمریکای لاتین را تغییر دهید ، مقاومت دموکراتیک را تضعیف کرده و نفوذ ایالات متحده را در نیمکره خود کاهش دهید.
برای دولت های منطقه ای ، در وابستگی های استراتژیک خطر وجود دارد که افتتاح آن ممکن است ده ها سال طول بکشد. برای واشنگتن ، این خطر شک و تردید امروز است که فردا شرایط را تحکیم کند که هیچ حضور دیرهنگام قابل تغییر نیست. برای سیستم بین المللی ، داستان فراتر از آبهای بحث برانگیز یا مجوزهای بندری است. مشکل بقای هنجارهایی است که قدرت را مهار می کند و از کشورهای کوچکتر محافظت می کند.
آنچه در آمریکای لاتین اتفاق می افتد نه تنها یک منطقه باقی خواهد ماند. تاکتیک های خاکستری مورد استفاده در اینجا بر عملکرد جهانی عملکرد تأثیر می گذارد و پیش زمینه هایی را ایجاد می کند که فراتر از مرزهای قاره آمریکا است. در هر دو زمینه ، حاکمیت بیش از یک وضعیت قانونی است ، نوعی بازی که از طریق حضور و ادراک حفظ می شود. کنترل نیاز به پایداری دارد ، نه فتح. چین این موضوع را در دریای چین جنوبی فاش کرده است و استراتژی های وی اکنون در سراسر قاره آمریکا بهبود یافته است.
برای درک صحیح دریای چین جنوبی ، باید به عنوان اولین هشدار دیده شود. این الگوی اکنون درایو ، اقتباس شده و در سیستم عامل های جدید واقع شده است. مسئله نیمکره غربی این نیست که آیا رویارویی در حال حرکت است ، بلکه آیا فرسایش در زمان خوب شناخته خواهد شد.