ترندهای روز

از عشق خیابانی تا طلاق/ زن جوان چگونه به بن بست رسید؟

پایگاه خبری تحلیلی افق میهن (ofoghmihan.ir):

چرا میخوای زنت رو طلاق بدی؟

ما دیگر حتی کلمات مشترک نداریم. او به جای اینکه مرا خوشحال کند، زندگی ام را نابود کرد. من به بدبختی افتاده ام.

* چطور با هم آشنا شدید؟

سهیل را در خیابان دیدم. او هم اتاقی من بود. سال آخر دبیرستان بودم که با سهیل آشنا شدم. او همیشه با چند پسر دیگر دور دبیرستان ما می آمد و من با او آشنا شدم.

*دوستش داشتی؟

خیلی دوستش داشتم. من واقعا او را دوست داشتم. مخصوصاً که به خاطر من با یکی دعوا کرده بود، من عاشقش شدم چون تا به حال احساس نکرده بودم که کسی اینقدر مرا دوست دارد.

چند ساله بودی که ازدواج کردی؟

وقتی ۱۸ ساله شدم و دبیرستان را تمام کردم، سهیل برای خواستگاری آمد و با هم ازدواج کردیم.

* خانواده هایتان راضی بودند؟

پدرم اصلا راضی نبود. او اصلاً سهیل را دوست نداشت. او هم به من گفت جوان هستی و باید بزرگ شوی، اما من اصرار کردم که ازدواج کنم.

* چرا پدرت با سهیل اختلاف داشت؟

سهیل بدنش را خالکوبی کرده بود. پدرم می گفت جوانی که این کارها را می کند ارزش زندگی ندارد. او به زندگی سنتی نگاه کرد. هرچند بعداً فهمیدم که پدرم درست می‌گوید، نه به خاطر خالکوبی، چون سهیل واقعاً خشن بود.

دلیل اختلاف شما چیست؟

پدرم اصرار داشت که به دانشگاه بروم اما من ترجیح دادم با سهیل ازدواج کنم. سهیل در مکانیک کار می کرد. بعد از گذشت ۶ ماه از ازدواجمان، اختلاف ما شروع شد. اولش فقط عصبانیت و داد و فریاد بود ولی الان سهیل مدتیه منو کتک میزنه. چاره ای جز طلاق ندارم

* بچه داری؟

من بچه ندارم، اگر بچه داشتیم اوضاع فرق می کرد.

آیا سهیل از این جدایی راضی است؟

گفت اگر مهریه نخواهم طلاقم می دهد. باید ببینیم در دادگاه چه می گوید.

نظر خانواده شما چیست؟

به هر حال ناراحت هستند، اما چاره ای نیست. پدرم می گوید به دانشگاه برگرد و به زندگیت ادامه بده. من قصد دارم همین کار را انجام دهم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا