استقراض دولت برای بقاست نه توسعه
بانک و گروه بیمه: چرا دولت ایران هر سال بیشتر هزینه می کند ، اموال بیشتری ، اما کمتر؟ یا همچنین چرا تورم با وجود تزریق وجوه ، زیرساخت ها و رشد اقتصادی مهار نمی شود؟
بازار صریحاً واکنش نشان می دهد: ساختار اقتصاد ایران برای چندین دهه در ساختار بزرگ ، پرهزینه و ناکارآمد دولت شرکت داشته است. ساختاری که نه تنها اصلاح شده است ، بلکه در هر دوره لایه های بیشتری از بوروکراسی ، بدهی ها و تعهدات ناکارآمد اضافه می شود. در چنین سیستمی ، وام گرفتن دیگر وسیله ای برای توسعه نیست ، اما به شریان حیاتی دولت تبدیل شده است که بقا را ادامه دهد ، حتی اگر به هزینه آینده باشد.
دولت بزرگ ، ساختاری ، به طوری که برای رشد صرف نکنید
مفهوم “دولت بزرگ” محدود به تعداد وزارتخانه ها یا حجم اشتغال رسمی نیست. در عوض ، این به ساختاری اشاره دارد که در آن دولت به جای تسهیل آن به عنوان ابزاری کارآمد ، به بازیگر اصلی اقتصاد تبدیل شده است.
در پنج دهه گذشته ، اقتصاد ایران همیشه در سایه دولتی بوده است که گسترده ، گران و ناکارآمد است. شرکت های دولتی و شبه دولت یکی پس از دیگری از دست می دهند ، اما هنوز از منابع عمومی تغذیه می شوند. حجم شدید حقوق و دستمزد در بودجه عمومی ، یارانه های نابینا و همه جا ، سیاست پشتیبانی بی هدف و اشتغال سیاسی یا غیرمولد ساختاری را شکل داده است که “تعریف مجدد” فوری شده است.
هنگامی که رشد بودجه فعلی کیف توسعه را خالی می کند
در این ساختار ، اصلاحات اساسی در وسط هرگز اجرا یا رها نشده است. از خصوصی سازی ناقص دهه تا دستورالعمل های سازگاری ناموفق در دهه ۱۹۸۰ ، دولت نه تنها کوچکتر ، بلکه پیچیده تر ، گران تر و پاسخگو تر بود.
در نتیجه ، دولت ایران به جای هزینه کردن منابع خود ، پول بیشتری برای سرمایه گذاری ، توسعه زیرساخت ها یا تسکین خرج می کند. همان اشراف ساختاری نقطه شروع وام های خطرناک برای هزینه های فعلی است. LOPS ما در مقاله زیر باز خواهیم شد.
به طور غیر ضروری ذکر کنیم که در بعضی موارد محاسبات بودجه بیش از ۵ ٪ از بودجه عمومی دولت برای هزینه های مداوم هزینه می شود. این یعنی حقوق ، دستمزد ، یارانه ها و سایر تعهدات غیر ضروری. در مقابل ، نسبت بودجه توسعه به کمتر از ۵ ٪ رسیده است ، ساختاری که عمدتاً برای بقا به عنوان “پیشرفت” توسعه یافته است.
دولت هنوز یکسان است ؛ بزرگ ، گران و بدون بازده
وام برای چاله های فعلی ؛ بدون ریل توسعه
در سالهای اخیر ، وام گرفتن به یکی از اصلی ترین ابزارهای دولت ایران برای پوشش کسری بودجه تبدیل شده است. نکته مهم این است: نه برای سرمایه گذاری در زیرساخت ها یا توسعه اقتصادی بلکه برای پرداخت حقوق ، یارانه ها و سایر هزینه های فعلی.
ابزارهایی مانند اسناد خزانه داری اسلامی ، روزنامه های دولتی و حتی خروجی اوراق بهادار برای جبران یارانه های هدفمند عملاً به طور مداوم و بدون بهره وری طولانی مدت مورد استفاده قرار گرفتند. براساس گزارش های رسمی ، دولت سال گذشته بیش از ۵ عنوان گناه را صادر کرد که بیشتر آنها برای هزینه هایی که توسعه نیافته اند هزینه شده است.
وام نه برای سرمایه گذاری بلکه برای زنده ماندن
اگر بدهی برای “زنده ماندن” و نه برای “تولد درآمد” گرفته شود ، نه تنها مشکل حل می شود ، بلکه بحران به تأخیر می افتد و پیچیده تر می شود. این به معنای ترک زمان آینده امروز است. حتی بدتر ، به دلیل نرخ سود بالا ، این وام ها به خودی انگیزه ای برای رشد و فشار تورم پول تبدیل شده اند.
نگران کننده ترین این است که این واقعیت را نادیده بگیرید که دولت در شرایط عادی نیست. تحریم ها هنوز در دسترس هستند و درآمد نفت پایدار و آزادانه در دسترس نیست. در چنین شرایطی ، وجود ساختار گران قیمت فعلی نه تنها یک اشتباه استراتژیک از دیدگاه مالی است ، بلکه به دلیل پیامدهای سیستماتیک کل اقتصاد است.
اگر دولت به جای کنترل هزینه ها ، وام ها را ارائه دهد ، این بدهی ها دیر یا زود به سیستم بانکی ، بازار سرمایه و حتی به جدول افراد منتقل می شوند. بنابراین ، این دیگر یک مشاوره تخصصی نیست. در عوض ، این یک نیاز واضح به بقا و ثبات اقتصاد ایران است.
دولت باید هزینه های خود را با جیب های تحریم خود تطبیق دهد
قرض گرفتن حلقه تورمی: اگر آینده امروز گروگان باشد
دولت ایران به وضوح در سالهای اخیر درگیر گروه بسته وام و تورم بوده است. حلقه ای که در آن هزینه های فعلی می تواند تأمین وام مستقیم یا وام باشد. با این حال ، این وام ها از طریق نرخ بهره بالا ، پولی بدهی یا تجمع تعهدات آینده تورم می شوند.
این بدان معنی است که تورم نتیجه بدهی دیروز امروز است. و تورم فردا ، نتیجه تصمیمات امروز.
براساس داده های رسمی ، رشد اساسی پولی در سال ۲ ٪ بود. بخشی از این رشد به دلیل منابع دولت برای تأمین مالی یا بازپرداخت اوراق بهادار گذشته توسط دولت بود. از طرف دیگر ، بدهی های بانک ها به بانک مرکزی نیز با شتاب نگران کننده افزایش می یابد – فشار دولت به شبکه بانکی برای فعال کردن کسری های پنهان.
در چنین فضایی ، اوراق قرضه با ۱ تا ۲ درصد ، اگرچه ظاهراً دیگر به یک موتور تورم مزمن پنهان تبدیل نشده است ، اما با دستورالعمل منابع به بدهی های پایین و تزریق ، مورد توجه اقتصاد قرار می گیرد.
اما داستان حتی نگران کننده تر است: دولت در یک حلقه نهادی و ساختاری به دام می افتد که هر راه حل خود یک بحران جدید ایجاد می کند.
وام گرفته شده از کسری بودجه ؛ دوباره برای بازپرداخت بدهی ها وام گرفته شد. به منظور کنترل تورم ، یک سیاست انقباضی را به وجود می آورد ، اما از آنجا که ساختار هزینه آن تغییر نکرده است ، به نقطه اول باز می گردد.
الزام آور که هرگز به پایان نمی رسد ، فقط شکل را تغییر می دهد
این چرخه بیمار فقط در صورت متوقف کردن ، عمق بحران را افزایش می دهد. به خصوص اکنون که این کشور قصد دارد به دلیل قطعنامه های شورای امنیت برای سالهای ۱ تا ۵ ، مجدداً مجازات ها را تنظیم کند ، قطعنامه هایی که به سیستم مالی و بانکی ایران انجام می شود ، همچنان تهدیدی برای فاجعه خواهد بود.
هیچ راهی برای تصحیح اصلاح تدریجی وجود ندارد. اکنون سازگاری اساسی خانواده و ساختار نهادی دولت است. اگر حلقه متوقف نشود ، نه تنها دولت ، بلکه کل اقتصاد در باتلاق بدهی ، تورم و فروپاشی اعتماد عمومی خواهد بود.