ورزشی

اعتراف یک استقلالی؛ می‌خواستم ایمون زاید را بزنم

امیرحسین صادقی، بازیکن و کاپیتان سابق استقلال در گفت وگو با خبرگزاری ایسنا، خاطره جالبی از تقابل خود با پرسپولیس و ایمون زاید در لباس تراکتورسازی می گوید که در ادامه می خوانید:

آخرین باخت آقای مظلومی در داربی ۳-۲ بود. آن بازی که ۲-۰ جلو بودیم و ۳-۲ شکست خوردیم. آن هفته در تهران بازی داشتیم و در هتل آزادی بودیم. از داخل هتل مشغول تماشای بازی بودیم. فریاد می زدم و با فریاد بازی را تماشا می کردم. پرسپولیس هفته بعد در تبریز مقابل ما دربی داشت.

داور شاهد بود. بهش گفتم همه مدل ها رو با ایمون زاید می زنم. هر کاری که می خواهید در ابتدای مسابقه انجام دهید. می خواهی اخراج شوی، اول یک مسابقه انجام بده. گفتم تا دقیقه ۹۰ او را می زنم. داور از من پرسید بدون توپ به او ضربه می زنی؟ گفتم فقط با توپ به او ضربه می زنم. اما وقتی صورتت را برگردانی، ضربه ای از من دریافت می کنی. یعنی نمی دانم بازیکنی که نمی توانست ضربه پا بزند چطور این اتفاق در داربی رخ داد. آمون زاید مرا عصبی کرد.

مهدی هاشمی نسب گفت من یک ماه تمام دعا کردم تا به پرسپولیس گل بزنم. راستی وقتی برای رفتن به تبریز از هتل آزادی بیرون آمدیم مغزم درگیر بازی پرسپولیس بود. امیرخان گفت چی شده؟ گفتم امیر خان به ذهنم نمیرسه که این تیم داغان که با هم دعوا میکردن و تصاویر موجوده تا دقیقه ۸۰ همدیگه رو میزدن، چی شد که دربی رو بردند؟ بعداً در این مورد صحبت خواهم کرد. این را می گویم که مردم اساس و اتفاقات آن بازی ۳-۲ را بدانند. بازیکنان ما برای چه دعوا کردند؟

کاری ندارم. الان نمیتونم بعدا بهت میگم باید وقت گفتن باشد، داستان را زیبا می گویم تا خود بازیکنان قبول کنند. بازیکنان هنوز نمی خواهند قبول کنند، یعنی همچنان بند گردنشان شکسته است چون مشکل بزرگی پیش آمده است. در مورد یک بازی ۲-۰ که در آن مسابقه هستید و تیم حریف ۱۰ بازیکن دارد و با تعویض چه اتفاقی افتاد، چطور؟ مغزم به خاطر بازی شکست.

یعنی به بچه هایم گفتم تبریز نیایند. فقط یک هفته تمام تمرین و تمرکز کردم. پرسپولیس ۳ یا ۴ گل زد و من گل زدم. کمک داور گفت من تو را اخراج می کنم. من هم گفتم به داور زنگ بزن تا بیاید. حرف نزن وگرنه تو را هم می زنم. خیلی عصبی بودم یعنی مهدی مهدوی چی گفت امیر حسین تو چی؟ داشتم می گفتم آقا مهدی من خیلی عصبانی هستم. من نمیفهمم چطوری اینکارو کردی گفت تقصیر تو بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا