انگیزه عجیب پسر نخبه برای سرقتهای سریالی
*گفتید مشکل مالی ندارید. پس چرا به دزدی رفتی؟
در ابتدا تقصیر دوستم بود که مرا وسوسه کرد. گفت بریم دزدی و من هم رفتم ولی بعد از هیجانش خوشم آمد. از نظر من جالب بود پدرم جراح زیبایی و مادرم روانشناس است. من تک فرزند هستم و از کودکی در ناز و نعمت بزرگ شده ام.
آیا از دزدی لذت می بری؟
از هیجان او اما من احمق بودم. وقتی گیر کردم فهمیدم چقدر احمقم.
آیا از مواد مخدر استفاده می کنید؟
من گل می کشم راستش را بخواهید، معاشرت با دوستان بد مرا به این روز رساند. با اصرار آنها گل کشیدم و نتوانستم نه بگویم. حتی وقتی دوستم گفت برویم دزدی، باز هم نتوانستم نه بگویم. شاید چون گل می کشیدم از دزدی لذت می بردم. ولی الان میگم اشتباه کردم من احمق بودم
چطوری دزدی کردی؟
موتور سوار می شدیم و در خیابان های پایتخت پرسه می زدیم. معمولاً به سراغ افرادی می رفتیم که راه می رفتند و گوشی هایشان را در دست داشتند. بعد موبایل را می گرفتیم و اگر مقاومت می کرد دوستم برای ترساندن دستش را با چاقو می برد و گوشی اش را به او می داد.
آیا شما هم به کسی آسیب رساندید؟
فقط یک بار. آن روز گل زده بودم اما ضربه ای که با چاقو به طعمه مان زدم سطحی بود.
* آیا در پرونده های شما نوشته شده که تحصیل کرده هستید؟
من دانشجوی رشته ریاضی هستم. راستش من هم نخبه هستم. از بچگی می توانستم مسائل ریاضی را به روش های مختلف حل کنم. من هم یک شطرنج باز حرفه ای هستم. اگر ادامه می دادم قطعا یک مقام می گرفتم. اما من راه درست را افق میهن نکردم. از دوستان نباب گرفته تا اعتیاد به گل، این چیزها باعث شد زندگی من تغییر کند و الان اینجا هستم. من از حبس ابد می ترسم اما به خودم قول دادم بعد از آزادی از مواد مخدر و مشروبات الکلی دوری کنم زیرا زندگی ام را تباه کرده ام.