این سکانس بغض متولدین دهه ۶۰ را به اشک تبدیل کرد
گفتگوی گلزار و علی سرابی در فیلم «خشکسالی و دروغ» درباره «امنیت جنسی» دیالوگی دو آدم دهه پنجاه و شصتی است… نسلی که نه تنها امنیت جنسی، بلکه اساساً جنسیت، جنس مخالف، رابطه و او جز با وساطت ازدواج نتوانست اسرار آن را تجربه کند …. کاری به استثنا ندارم، ما در مورد شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی نسلی صحبت می کنیم که هر گونه فعالیت جنسی و حتی عاطفی و نفسانی در جوانی تابو بود …. نسلی که وقتی عاشق شد و مخفیانه دست شریکی را گرفت علاوه بر حس شیرین عشق با تلخی گناه دست و پنجه نرم می کرد … نسلی که طعم لذت را چشید عشق با طعم گناه …. کلمه نگاه برایش گناه تعبیر شد!
همکاري داشتم که مي گفت در دفترش عاشق خانمي شده اما جرات ابراز اين حرف را نداشت. بعد از یکی دو هفته از طریق همکار دیگری متوجه نامزدی آن خانم شد و تا مدت ها احساس گناه می کرد که با دختری که نامزد داشت قرار می گرفت. علاقه دارد!…فقط به خاطر احساسی که در درونش شکل گرفته بدون اینکه بداند طرف مقابل نامزد دارد یا حتی به او بگوید که علاقه دارد، دچار احساس گناه می شود. من خودم اینو گفتم؟ فکر می کرد از خودش جذاب تر است!
واقعیت این است که بسیاری از ازدواجهای نسل قبل که در تاریخ اجتماعی و فرهنگی مسدود و پر از تابوها و نشانههای ممنوعه زندگی کردهاند، حاصل تنهایی و فشار جنسی بوده است… بدون هیچ گونه شناخت و تجربهای از جنس مخالف. فشاری که در ضمیر ناخودآگاهشان به یک نیاز سرکوب شده تبدیل شده بود که تنها راه خروج از آن ازدواج بود… رهایی که بعداً منجر به اسارت در زندگی مشترک می شد… به قول علی سرابی این امنیت را که شما می گویید دردسر، امنیت بعدی ارزشش را ندارد…
نسل هایی که در روزگاری زندگی می کردند که دهانشان را بوییدند تا نگویند دوستت دارم … روزگاری که به قول شاملو عشق را کنار تیرک حصار شلاق زدند … نسلی که مجبور شد عشق را در درب خانه پنهان کن کرد وقتی رفت خونه بخت نتونست فاش کنه… نسلی که زن و شوهر بدی نبودند اما فرصتی برای شناخت معشوق پیدا نکردند… نسلی که زن و مردش را از هم جدا کرد. رازهای مشترک یاد نگرفتند که باشند …. مقید به نیاز خود بودند و راز بستر مشترک را نفهمیدند … نسلی که ظلم را سپری نکرد زخمی شد. .. آنها بیشتر قربانی تاریخ خود هستند تا تاریکی خود!