بانک مرکزی، بازیگر اصلی بحرانهای اقتصادی و دشمن شماره یک بازار سرمایه
در حالی که اقتصاد ایران یکی از مهمترین چالش ها است ، نقش بانک مرکزی در سفت تر کردن مشکلات اقتصادی و نابودی بازار سرمایه از همیشه آشکارتر از همیشه شده است.
گزارش بورس اوراق بهادارنقش بانک مرکزی در محکم کردن مشکلات اقتصادی و تخریب بازار سرمایه از همیشه آشکار است. سیاست پولی وی به جای اینکه در جهت توسعه پایدار اقتصاد و حمایت از تولید و سرمایه گذاری باشد ، عملاً به یک مانع جدی برای رشد بازار سرمایه تبدیل شده است. نه تصمیمات Experts ، عدم درک عمیق از مکانیسم های اقتصادی و اجرای دستورالعمل هایی که مستقیماً به نقدینگی بازار سهام منجر می شوند ، تنها بخشی از اقدامات مخرب بانک مرکزی است که در نهایت منجر به کاهش اعتماد به نفس ، محرومیت گسترده سرمایه و تشدید پایین آمدن کاهش اقتصادی می شود.
بانک مرکزی ؛ سرمایه گذاری های مخفی سرمایه گذاری در کشور
بازار سرمایه ایران مدتهاست که بحران اعتماد به نفس داشته است ، اما آنچه بدتر شده است ، دستورالعمل های مخرب بانک مرکزی است. افزایش غیر ضروری در نرخ بهره از آلودگی بین ، مکانیسم های جذب نقدینگی بانک ها و بی اعتنایی به الزامات رشد بازار سرمایه به این معنی است که میکرو -آمپلیفرها در معرض نابودی کامل قرار دارند. در حالی که بانک های مرکزی در کشورهای صنعتی در بحران اقتصادی با کاهش نرخ بهره و اجرای دستورالعمل های انبساط به رونق بازارهای مالی در ایران کمک می کنند ، این واحد پولی دقیقاً در راه برعکس و با دستورالعمل های انقباضی حرکت کرده است.
مدیر که بو بازار سرمایه را بو نمی دهد
متأسفانه ، بانک مرکزی در سالهای اخیر توسط مدیران اداره شده است که نه تنها بازار سرمایه و نقش آن در رشد اقتصادی را درک می کند ، بلکه سیاست هایی را نیز تصویب می کند که مستقیماً با هزینه این بازار هدایت می شود. رئیس بانک مرکزی بارها و بارها باعث فروپاشی بازار سرمایه با تصمیمات عجولانه ، متناقض با دستورالعمل ها و سخنان غیر عمدی شده است. تصمیمات در مورد نرخ بهره ، مسئله عناوین بدهی صرف نظر از تأثیر آنها بر بازار سهام و عدم هماهنگی با نهادهای مربوطه ، مدیریت بد و غیرحرفه ای وی را نشان می دهد.
Anti -Refrigerator -Ginigung ؛ عامل اصلی خروج سرمایه از بازار
بانک مرکزی موظف است سیاست های پولی را به گونه ای تنظیم کند که تورم را کنترل کند ، بلکه سرمایه گذاری در بخش های اقتصادی تولیدی را نیز تقویت می کند. اما آنچه در عمل می بینیم تعدادی از تصمیمات دروغین است که دقیقاً در جهت مخالف حرکت می کنند. سیاست برای افزایش نرخ بهره ، از آنجا که بازار سرمایه به نقدینگی نیاز دارد ، در واقع منجر به نتیجه گسترده بورس اوراق بهادار و کارگردانی کفی های بانکی و عناوین گناه شد. این راهنما نه تنها بر سرمایه گذاران خرد تأثیر می گذارد ، بلکه چالش های جدی در تأمین مالی شرکت ها نیز ایجاد کرده و در نهایت رکود اقتصادی و اشتغال را گرم می کند.
مدیریت ناکارآمد نقدینگی و پیامدهای مخرب آن
یکی از اصلی ترین مشکلات اقتصاد ایران ، سیاست نادرست و ناکارآمد مدیریت نقدینگی است که نه تنها منجر به افزایش سرمایه از نظر تولید و بخش های تولیدی می شود ، بلکه باعث می شود تا راه را برای رشد غیر ضروری تورم و حدس و گمان در بازارهای غیرمولد هموار کند. به جای گرفتن دستورالعمل های هدفمند برای جذب نقدینگی در مورد محصول و سرمایه گذاری های بلند مدت ، بانک مرکزی و مؤسسات تجاری رویکردهایی را دنبال کرده اند که تأثیر دیگری جز تشدید نوسانات اقتصادی و تعمیق بحران های ساختاری ندارد.
در حالی که بازار سرمایه می تواند به عنوان یکی از کارآمدترین ابزارها برای استخراج نقدینگی و تأمین مالی بخش های تولیدی اقتصادی باشد ، دستورالعمل های متناقض و ناپایدار این بازار را مستثنی کرده است. از یک طرف ، دستورالعمل های انقباضی و نرخ بهره بالا ، نقدینگی را از تولید حذف کرده است و از طرف دیگر ، ضعف در نظارت و کنترل بازارهای موازی منجر به سرمایه به فعالیت های غیرمولد از جمله کارگزاران ، ارز ، طلا و املاک شده است. در حالی که این نافرمانی رکود اقتصادی را در مناطق پردازش عمیق تر می کند ، اما تورم مشخصی از اقتصاد تحمیل کرده است که معیشت مردم را هدف قرار داده است.
اوضاع به حدی بدتر شده است که رئیس بانک مرکزی به جای ارائه راه حلی برای تقویت ارزش ملی ارز ، مستقیماً توصیه می کند که مردم طلا بخرند ، توصیه ای که در واقع اعتراف روشن از عدم توانایی در کنار آمدن با کشور است. اگر متولی به جای اطمینان از ثبات ارزش ریال ، مردم را ترغیب به تبدیل سرمایه خود به طلا کند ، این بدان معنی است که هیچ امیدی به کنترل تورم وجود ندارد ، اما تصمیم گیرندگان تصمیم سیاسی عملاً عدم موفقیت خود را در حفظ ارزش ارز ملی پذیرفته اند.
نقدینگی نادرست نه تنها تحت تأثیر رشد پایدار اقتصادی قرار گرفت ، بلکه باعث سردرگمی پول و سیاست مالی کشور نیز شد. اگر این روند اصلاح نشده باشد و سیاست پولی به عنوان یک آزمایش ادامه یابد و بدون چشم انداز مشخص ، بحران های اقتصادی ایران محکم شود و معدود فرصت های توسعه باقی مانده یکی پس از دیگری از بین می روند.
نرخ بهره بالا ؛ پاشنه آشیل از بازار سرمایه
افزایش نرخ بهره آلودگی بین یکی از سیاست های بحث برانگیز بانک مرکزی است که پیامدهای منفی آن به طور مستقیم بر بازار سرمایه تأثیر گذاشته است. این اقدام با کاهش جذابیت سرمایه گذاری در بورس سهام ، باعث شده است که بخشی از نقدینگی از بازار خارج شود و سپرده های بانکی و عناوین گناه را جابجا کند. در نتیجه ، شاخص سهام در مراحل مختلف کاهش یافته است ، بسیاری از سرمایه گذاران ضرر داشتند و اعتماد مردم به بازار سهام بیشتر تضعیف شد.
اگرچه بانک مرکزی افزایش نرخ بهره را به عنوان ابزاری برای کنترل تورم توجیه می کند ، اما این راهنما بدون در نظر گرفتن عواقب آن برای بخش اقتصادی تولیدی در عمل اجرا شد. از یک طرف ، نگه داشتن نرخ بهره انگیزه سرمایه گذاری در فعالیت های تولید را کاهش داده و از طرف دیگر ، رکود اقتصادی را در بازار سرمایه محکم می کند. در چنین شرایطی ، این سؤال پیش می آید که آیا تصمیمات سیاسی اقتصادی -سازندگان از اثرات این تصمیمات آگاه نیستند ، یا عمداً و با اهداف دیگر برای تضعیف بورس اوراق بهادار هستند؟ اگر هدف کنترل تورم است ، چرا اصلاحات ساختاری و سیاست نقدینگی برای تولید را در نظر نگیرید؟ اگر این اقدامات فقط به دلیل عدم نافرمانی و عدم درک مکانیسم های اقتصادی باشد ، ادامه این روند می تواند عواقب محکمی برای بازارهای مالی و اقتصاد کشور به همراه داشته باشد.
حکومت بانکی بر سیاست اقتصادی
مشکلات بیشتر در بازار بانکی در مورد روند تصمیم کلان اقتصادی و اولویت منافع بانکی در مسابقات قهرمانی سیستم بانکی در روند تصمیم کلان اقتصادی و اولویت منافع بانکی است. ترکیب شورای برتر بورس اوراق بهادار این عدم تعادل را به خوبی نشان می دهد. جایی که رئیس بانک مرکزی با حضور و تأثیر آن در تصمیمات بازار سرمایه نقش دارد ، در حالی که هیچ نماینده ای از بازار سرمایه در هیئت مرکزی بانک مرکزی نیست.
این عدم تعادل منجر به تصمیماتی شده است که اغلب هدف تقویت سیستم بانکی ، افزایش سودآوری بانک ها و تضعیف موقعیت بازار سرمایه است.
دستورالعمل هایی از قبیل افزایش نرخ بهره بین قاره ای ، تسلط بر بانک ها از طریق تأمین مالی و دستورالعمل نقدینگی در سپرده های بانکی ، ساختاری است که به جای حمایت از تولید و سرمایه گذاری های تولیدی ، راه رشد غیر ضروری در بخش بانکی را هموار کرده است.
نتیجه چنین رویکردی ، خروج سرمایه از بورس اوراق بهادار خواهد بود که انگیزه های سرمایه گذاری های تولیدی و تعمیق بحران های اقتصادی را کاهش می دهد. تا زمانی که این ساختار نادرست اصلاح نشود و سیستم تصمیم اقتصادی شفاف تر و متعادل تر شود ، تسلط بر بانکهای سیاست اقتصادی یک مانع جدی برای توسعه پایدار و تقویت بازار سرمایه در کشور خواهد بود.
بی حوصلگی در طراحی سیاسی اقتصادی
بانک مرکزی در کنترل نقدینگی ، تنظیم نرخ بهره و حمایت از تولید از عملکرد ضعیفی برخوردار است. نتیجه را می توان در شاخص های بازار سرمایه یافت. در حالی که کشورهای صنعتی با کمک سیاست پولی مناسب از بازارهای مالی خود پشتیبانی می کنند ، رئیس بانک مرکزی ایران فقط سعی می کند با هزینه بازار سهام مقابله کند. اگر مدیران این نهاد نمی توانند نقش بازار سرمایه در اقتصاد را درک کنند ، چرا آنها هنوز در صدر تصمیمات عالی هستند؟
آیا زمان آن نرسیده است که دستورالعمل های بانک مرکزی را اصلاح کنیم؟
با این رویکرد نادرست ، هیچ امیدی به ترک بازار سرمایه ایران از این بحران وجود ندارد. دستورالعمل های بانک مرکزی به جای حمایت از صنعت تولیدی ، شرایطی را ایجاد کرده است که نه تنها سرمایه گذاران را فراهم کرده است ، بلکه کل اقتصاد کشور را نیز فراهم کرده است. سیاست پولی کاذب ، افزایش نرخ بهره و پول نقد که منجر به بازارهای غیرمولد می شود ، تنها رکود اقتصادی را عمیق تر کرده و نوسانات موجود در بورس را افزایش داده است. اگر بازار سرمایه به مسیر رشد بازگردد ، اصلاحات جدی در سیاست های پولی لازم است. اما آیا بانک مرکزی آماده تغییر رویه های اشتباه خود خواهد بود ، یا آیا هنوز هم اصرار دارد که نادرست آن باشد و عواقب آن را برای اقتصاد و مردم به همراه داشته باشد؟