بزرگترین مشکلات در ایران این است که غیرعادی ها، عادی شده اند!
وضعیت اشتغال فارغ التحصیلان یکی از موضوعات مهمی است که از دیرباز مورد توجه فعالان کارگری و اقتصاددانان بوده است. بر اساس برخی آمارها ۷۱.۴ درصد از رشته های وزارت علوم و ۵۹.۴ درصد از رشته های وزارت بهداشت تقاضای مشاغل دولتی ندارند و فارغ التحصیلان به دنبال شغل در بازار آزاد هستند و یا مشاغلی را دوست دارند. درآمد بالایی دارند
افق میهن، نتایج یک نظرسنجی حاکی از آن است که ۹۰ درصد فارغ التحصیلان دانشگاهی در مشاغلی غیر مرتبط با رشته تحصیلی خود مشغول به کار هستند. این آمار در شرایطی منتشر شد که چندی پیش اعلام شد ضریب شرکت پسران در کنکور افت محسوسی را تجربه کرده است. با توجه به این وضعیت، سوالاتی مطرح می شود که چرا فارغ التحصیلان دانشگاهی تنها کار مرتبط با رشته خود را جذب نمی کنند؟ آنها نیستند، اما حتی جذب مشاغل نامناسب می شوند؟ مرتضی افه اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه چمران اهواز در گفتگو با فرارو به تحلیل شرایط و پاسخ به این سوالات پرداخت.
مرتضی افکه به فرارو گفت: متاسفانه یکی از بزرگترین مشکلات کشور ما عادی شدن غیرعادی ها است. همانطور که مرگ یک بیمار برای پزشک عادی می شود. آن هم در شرایطی که به نظر یک پزشک عادی باید تمام اضطراب پارادایم خانواده بیمار برطرف شود. متأسفانه این عادی شدن مسائل غیرعادی نه تنها در اقتصاد، بلکه در جامعه و بسیاری از ابعاد مهم دیگر کشور نیز دیده می شود. اصلاً طبیعی نیست که به راحتی در گزارش ها بخوانیم که بسیاری از جوانان حداقل ۴ سال از عمر با ارزش خود را هدر می دهند و این اتلاف عمر نه تنها برای خودشان بلکه برای کل کشور مایه تاسف است. جوان سرمایه ای است که برای توسعه کشور لازم است. ما با تمسخر جوانان، سرکار انداختن آنها و نادیده گرفتن زندگی هایی که از دست می دهند، در واقع این انرژی را هدر می دهیم.
وی افزود: در مجموع احساس می کنم جوانان در این کشور آزاد هستند و کارگزاران، مسئولان و تصمیم گیران از زاویه بسیار وسیعی به مسائل و مشکلات جامعه فکر می کنند. در واقع مسئولان به دنبال اهداف دیگری هستند. در حال حاضر جوانان در سطح کلان کشور قربانی بی توجهی شده اند. دانشگاه های قارچ گونه در سراسر کشور به وجود آمده است که اصلاً مورد نیاز کشور نیست. همه این دانشگاه ها، مرتبط و بی ربط، مطالبی را در اختیار دانشجویان قرار می دهند که اکثرا قدیمی و بی فایده هستند. یعنی ذهن جوانان را با مطالبی پر می کنیم که امروز و فردا برایشان اثر خاصی ندارد. همچنین ۴ سال از گرانبهاترین دارایی های کشور را در این راه هدر می دهیم.
۴۰ درصد از دانشجویان ارشد به دلیل بیکاری به دانشگاه می آیند
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: در چنین وضعیت اسفناک و نگران کننده ای می بینیم که یکی از نمایندگان مجلس که اتفاقا یکی از اعضای کمیسیون برنامه و بودجه مجلس نیز هست می گوید: با وجود اسنپ و تپسی هیچکس در مملکت ما می تواند بگوید من بیکارم نه، می تواند با ماشین کار کند: «خب وقتی طرز فکر یک نماینده مجلس در این حد است، برای اشتغال زایی چه انتظاری می توان داشت؟ دولت فقط تصمیم گیرنده است و قوانین باید زیر لوای این طرز تفکر حاکم بر مجلس تدوین شود. متأسفانه چنین طرز تفکری تنها بخشی از تفکر حاکم بر کل کشور را نشان می دهد. وقتی در این گرمای خوزستان از پیک موتوری اسنپ برای دریافت خدمات استفاده می کنم چرا باید بفهمم پیک فوق لیسانس کشاورزی از دانشگاه چمران دارد؟ فقط کسانی که در خوزستان زندگی کرده اند می دانند چگونه در گرما روی موتور کار کنند تیر و مرداد خوزستان یعنی چی؟ وضعیت رانندگان خودرو اسنپ بهتر نیست و برخی از آنها دارای مدرک فوق لیسانس در رشته های برتر از جمله مکانیک هستند.
وی افزود: آنچه نابهنجار را به عادی تبدیل می کند در واقع تفکر ضد توسعه است. حاکمان و سیاستگذاران دولت چون نمی توانند مشکلات را حل کنند، اشتغال ایجاد کنند یا برای جوانان سرگرمی ایجاد کنند، با گسترش دانشگاه می خواهند جوانان را سر کار بگذارند. یعنی حداقل ۴ سال با سرگرمی جوانان در دانشگاه مطالبات ازدواج، اشتغال و امثال آن را پنهان می کنند. هیچ کشوری در دنیا متناسب با وضعیت و شرایط جامعه این همه دانشگاه دولتی، غیردولتی، پیام نور، علمی کاربردی ندارد. حدود ۱۰ سال پیش یکی از دوستانم در وزارت علوم بود و گفت ما دانشگاه پیام نور را در منطقه ای داریم که حتی دبیرستان هم نداشت. این یکی از مصادیق غیر طبیعی است که عادی شده است. هزینه های اضافی کشور زیاد است و اتفاقاً همان هزینه هایی که صرف گسترش دانشگاه ها شد، اگر صرف سرمایه گذاری، توسعه زیرساخت ها و سرمایه گذاری در بخش خصوصی می شد، نتیجه اش می شد. خیلی بهتر بسیاری از نیروی کار و جوانان جامعه اصلا نیازی به ورود به دانشگاه ندارند. آمارها می گویند پسران کمتر از دختران به دانشگاه می روند و دلیل آن هم مشخص است و اتفاقاً با توجه به شرایط کشور تصمیم درستی است. حتی می توانم بگویم این تصمیمی است که باید زودتر گرفته می شد. اگر مشکلات فرهنگی، فشارهای محدودکننده به برخی از دختران در خانه و امثال اینها وجود نداشت و دختران برای جدا شدن از این شرایط، راه دانشگاه را انتخاب نمی کردند یا به عبارتی اگر برخی از دختران ما آزادی بیشتری در خانه داشتند. ، حتی دختران هم راه دانشگاه را انتخاب نمی کردند. فارغ التحصیلان بیکار می شوند. حدود ۴۰ درصد از دانشجویان ارشد من به دلیل بیکاری بعد از لیسانس مجبور به بازگشت به دانشگاه هستند و این یک فاجعه است.