تجربه مشترک افرادی که از کما برگشتهاند: «میخواستم داد بزنم ولی صدام در نمیآمد»
Rosiato: رفتن به کما ممکن است شبیه یک خواب طولانی و فرصتی برای استراحت باشد ، اما تجربه کسانی که از این وضعیت نجات یافته اند نشان می دهد که واقعیت چیز دیگری است. ده ها نفر که از کما برگشته اند ، تجربیات خود را در برنامه موضوعات مربوط به اینستاگرام به اشتراک گذاشته اند. داستان از زمانی شروع شد که یکی از کاربر پرسید ، “تجربه شما در کما چیست؟” این سؤال به سرعت ویروسی شد و نزدیک به ۶۰۰۰ لایک و بیش از ۶۰۰۰ نظر دریافت کرد.
من رویاهای بسیار عجیب و بدی دیدم. یکی از آنها این بود که همسرم کشته شد. وقتی از خواب بیدار شدم ، لوله تنفسی در گلویم بود و نتوانستم صحبت کنم ، بنابراین نمی توانم بپرسم که آیا این درست است و من فقط به آن اعتقاد داشتم. وقتی او یک شب به دیدار من آمد ، واقعاً فکر کردم این روح اوست. من آنقدر وحشت کردم که پرستاران نمی دانند چرا من این کار را انجام می دهم.
یک پرستار همچنین خاطره یکی از بیماران خود را توصیف کرد که شبیه موضوع “زندگی در یک خط زمانی متفاوت” بود:
او سرطان داشت و پیوند سلول های بنیادی داشت. او حدود یک ماه در حالت اغما بود و سپس از خواب بیدار شد تا در این مدت زندگی کاملاً متفاوت را توضیح دهد. وی گفت که خود را در جزیره ای شبیه به کارائیب دید و در مورد همه افرادی که در آنجا ملاقات کرده بود توضیح داد. واقعاً شگفت انگیز بود
سایر موضوعات کاربران به مشکلاتی که پس از ماهها دور بودن از زندگی عادی رخ می دهد ، اشاره کرده اند. وقتی در کما هستید ، زندگی در خارج از بیمارستان متوقف نمی شود و فشارها ادامه می یابد.
راستش ، وقتی از خواب بیدار می شوید ، اگر سیستم پشتیبانی درستی ندارید ، بسیار استرس زا است. شما به عقب نگاه می کنید و می بینید که بدهی دارید ، صورتحساب ها برگشته اند ، اجاره بها رسیده است و بیشتر دوستان شما راه خود را از هم جدا کرده اند. واقعاً وحشتناک است
کاربر دیگری توضیح داد که کما کاملاً از زندگی خود فراتر رفته و عواقب جدی پزشکی داشته است:
خود کما بود. هشت روز لوله تنفسی در گلویم بود. شش روز اول که هیچ خاطره و آگاهی نداشتم. اما دو روز گذشته همه عجیب و سورئال بودند. بدنم به آرامی از خواب بیدار می شد. من صدای پرستاران را شنیدم ، موسیقی که در اتاق من پخش می شد ، و حتی رویاهای عجیبی دیدم که گویی از بالا به خودم نگاه می کنم.
دوره بهبودی واقعاً سخت بود. من نام خود را کاملاً فراموش کرده بودم ، دوباره مجبور شدم یاد بگیرم که چگونه صحبت کنم ، چگونه راه بروم. من دچار زوال عقل موقت شدم و بدنم به طور دائم آسیب دید. اکنون ، بعد از نه سال ، من کاملاً قادر نیستم.
بسیاری از افراد دیگر گفتند که در حالت اغما می توانند صدای عزیزان خود را بشنوند ، هنگام صحبت یا دعا با آنها و همچنین شنیدن کارکنان درمان. اما مشکل این بود که آنها می خواستند پاسخ دهند یا فریاد بزنند ، اما بدن آنها اجازه آن را نداد.
به نظر می رسید که ذهن من کاملاً هوشیار است ، اما بدن من مانند بدن بی جان است. این یک تجربه عالی بود. به محض اینکه از خواب بیدار شدم ، به مادرم گفتم که هر روز صدای او را می شنوم.
با این حال ، شاید آزار دهنده ترین روایت ها در مورد کما افرادی بودند که حتی نمی دانستند که در کما هستند. آنها در ذهن خود فکر می کردند که زندگی عادی خود را زندگی می کنند. یک نفر هشدار داد ، “آیا می دانید قسمت عجیب داستان چیست.” شما ممکن است همین حالا در حالت اغما باشید و نمی فهمید ، فکر می کنید در حالی که در کما هستید زندگی می کنید. “
شخص دیگری گفت: “راننده آسانسور چهار ماه در حالت اغما بود و گفت که انگار زندگی روزمره خود را سپری کرده است و هیچ تصوری از او در کما ندارد.” سازمان بهداشت ملی انگلیس (NHS) کما را به عنوان “بیهوشی که در آن شخص پاسخگو نیست و نمی تواند بیدار شود” تعریف می کند. کسی که در حالت اغما بیهوش است و فعالیت بسیار کمی مغزی دارد و گاهی اوقات نمی تواند بدون کمک دستگاه ، نفس بکشد یا غذا را بلع کند. مطابق دستورالعمل سازمان بهداشت ملی انگلیس:
آنها زنده هستند ، اما آنها نمی توانند از خواب بیدار شوند و هیچ نشانه ای از آگاهی نشان نمی دهند.
ممکن است چشمان فرد بسته باشد و به نظر می رسد هیچ واکنشی به محیط زیست ندارد.
ممکن است به صدا یا درد پاسخ ندهد و نمی تواند به طور داوطلبانه ارتباط برقرار کند یا حرکت کند.
ممکن است افراد به دلیل آسیب مغزی ناشی از تروما یا سکته مغزی شدید به حالت اغما بروند و شرایط دیگر می تواند باعث کما شود. یک نوع کما ، کما القایی است که در آن پزشکان به بیمار بیهوشی می دهند تا او را بیهوش نگه دارند ، که معمولاً مربوط به زمان بیمار در بخش مراقبت های ویژه (ICU) است.
کما می تواند برای یک دوره ناشناخته ، از روزها تا چند ماه و گاهی اوقات حتی چند سال ادامه یابد. ناگفته نماند که افراد ممکن است به تدریج آگاهی خود را بازیابی کنند یا متأسفانه هرگز از خواب بیدار نشوند.