فرهنگ و هنر

تحلیلی بر نمایشنامه «نامه اداری» اثر «واتسلاو هاول» دروغ یا نیمی از دروغ

کسانی از شما که کنوانسیون دموکرات ۱۹۶۸ در شیکاگو را به خاطر می آورید، ممکن است اخبار مربوط به یک دعوای خیابانی دیگر در پراگ را در آن تابستان به یاد بیاورید. من هرگز عکس سیمی مرد چکی را که به سمت تانک روسی سنگ پرتاب می کند فراموش نمی کنم. به هر حال این پایان است […]

کسانی از شما که کنوانسیون دموکرات ۱۹۶۸ در شیکاگو را به خاطر می آورید، ممکن است اخبار مربوط به یک دعوای خیابانی دیگر در پراگ را در آن تابستان به یاد بیاورید. من هرگز عکس سیمی مرد چکی را که به سمت تانک روسی سنگ پرتاب می کند فراموش نمی کنم. به هر حال، این پایان آزادی دولت چک بود. آوریل بعد، دوبچک استعفا داد و هوساک رئیس جدید حزب کمونیست چک شد. در نتیجه، سانسور تحمیل شد و نمایشنامه نویس برجسته چکسلواکی، واسلاو هاول، از سمت خود در تئاتر پراگ در بلوستراد استعفا داد. اگرچه نمایشنامه های هاول ممنوع بود، اما او به نوشتن ادامه داد. برای ده سال بعد، هاول از اجبار سکوت خودداری کرد و مدتی را صرف دفاع از حقوق بشر کرد. خوب، همانطور که در پراگ می گفتند; زنده باد دابچاک.
تئاتر چک در دهه ۶۰ بسیار فعال و خلاق بود. کمدی هاول، The Office Letter، در سال ۱۹۶۸ برنده جایزه Obie شد، اما شما این روزها کارهای زیادی از هاول را روی صحنه نمی بینید، حتی اگر در دسترس باشند. «نامه اداری» طنزی درخشان و پیچیده از بوروکراسی است. مشکل این است که طولانی است، بیش از دو ساعت طول می کشد، که آن را به یک تجربه دشوار برای مخاطبان متوسط ​​محلی تبدیل می کند. بر اساس یک فرض پوچ گرایانه، یک «نامه اداری» مانند یونسکو (آثار اوژن یونسکو) است که با زحمت و بی انتها سه یا چهار بار گسترش یافته است – مدت ها گذشته از نقطه ای که طنز و ارعاب اثر را با هم ترکیب کرده اند. خودشان را گم می کنند. اما استنباط من این نیست که پرداخت کامل هاول به موضوع صرفاً نتیجه گرایش بیش از حد اروپای شرقی به جزئیات است. من فکر می کنم هاول بازی خود را در مورد بوروکراسی بسیار سخت می کند.
لوکیشن دفتری است که شخصیت «جو گراس» در نقش مدیر عامل (با بازی مایکل نواک) به خوبی از روال معمول در قالب یک پانتومیم افتتاحیه رونمایی می کند. مرتب کردن نامه، دور انداختن بیشتر آن، کنار گذاشتن آن مهر و پد پلاستیکی شما و انتقال موثر حروف از کارتن های ورودی به کارتن های خروجی. وقتی گراس با یادداشتی با اشتباهات تایپی عجیب روبرو می شود، این وضعیت به طور غیرقابل برگشتی مختل می شود. به نظر می رسد این مزخرف، زبانی جدید و در عین حال کاربردی به نام «پتی دیپ» است که قرار است یک زبان اداری دقیق جایگزین زبان رایج و شلخته شود که خطاها و معانی دوگانه را از بین می برد. “گراس” مخالف استفاده از “Ptydepe” است، اما توسط معاونش، شخصیت “ایان بالاس” (با باز چک گود) باج گیری می شود تا یک “دستور تکمیلی” برای نهادینه کردن استفاده از “Ptydepe” در سازمان. شخصیت بالاس از اهرم خود برای تصاحب کار گراس استفاده می‌کند و گراس وارد یک چرخه ادیسه‌وار بوروکراتیک می‌شود و سعی می‌کند یادداشت خود را به امید اثبات صحت آن و بازپس‌گیری کنترل اوضاع ترجمه کند.
سفر اودیسه‌وار شخصیت «گراس» از دفتر مدیرعامل تا کلاس درس «پتایدپ» تا مرکز ترجمه ادامه می‌یابد و سه بار دیگر همین مدار را دور می‌زند. نکته را متوجه شدید، اما، همانطور که گفتم، این یک طنز پیچیده است و هیچ سنگی در زمین بایر بوروکراسی بر روی سنگ نمانده است. اولاً هیچکس زبان «پتایدپ» را نمی فهمد جز رئیس مرکز ترجمه و مدرس «پتایدپ». یادگیری زبان تقریباً غیرممکن است (۳۱۹ حرف دارد) و گروس نتوانست مجوز رسمی برای ترجمه یادداشت خود را دریافت کند. در همین حال، سیاست اداری در حال برکناری شخصیت «بالاس»، مدیرعامل جدید است که او نیز نمی تواند یادداشت ها و نامه های دفتر خود را بخواند. برخورد هاول با این طرح پیچیده به اندازه زبان خود Ptydepe دقیق و دیوانه کننده است.
با این حال، در نهایت، گراس در این نبرد پیروز می شود تا متوجه شود که Ptydepe با زبان دیگری، Chorukor، یک زبان اداری تجدیدنظر طلب دیگر جایگزین شده است. زبان “chorukor” تاکید بیش از حد “Ptydepe” بر حذف افزونگی را تصحیح می کند. بنابراین، در مقایسه با زبان “Ptydepe”، شباهت مبهمی از واژگان در “chorukor” وجود دارد، جایی که همه روزهای هفته مشابه هستند. با این حال، بدترین اتفاقی که می تواند بیفتد این است که به جای سه شنبه، چهارشنبه جلسه داشته باشید.


بازی همیشه محکم است و دیالوگ ها به سرعت با لهجه های مختلف از آنچه من فرض می کنم انگلیسی است، ارائه می شود، که در ابتدا جذاب است، اما در نهایت به شوخی های قدیمی تبدیل می شود. هر شخصیت در نمایش دارای یک ویژگی است که در دراز مدت علاقه ای به آن ندارد. برای مثال، در طول نمایش، مایکل نواک در نقش جو گراس لاغر نقش بسیار خوبی ارائه می دهد، اما برای شروع، انسانیت کمی در شخصیت او وجود دارد. این باعث می شود دعوت به مبارزه غیرانسانی سازش، تنزل مقام و موقعیت، سپردن همه چیز به پول و قدرتی که «گروس» باید از خود نشان دهد، مورد بحث قرار گیرد. همچنین کاریکاتورهای پوچ مانند کاریکاتور «مریل فریدمن» به عنوان مربی «پتایدپ» به راحتی می توانند از هدف مورد نظر فراتر رفته و تنها جنبه زینتی داشته باشند. «فریدمن» نقش خود را از یک سکوی دیوانه کننده به اثری بدون شیء تبدیل می کند. در مورد نمایشنامه دفتر نامه، به نظر می رسد هدف این است که نمایشنامه را در واقعیتی که به آن می پردازد، پایه گذاری کنیم، هرچند این واقعیت دیوانه کننده باشد.
کارگردان «گرگ میرو» علی‌رغم کاستی‌هایی که داشت، فکر خوبی داشت که ریتم نمایش را تند نگه دارد اما عجله نداشته باشد و زمان آن را به کمتر از دو ساعت و نیم کاهش دهد. با این حال، بزرگترین نقطه قوت میرو استفاده از جزئیات و همچنین دویدن بازیگران است. مانند روشی که کاراکتر «گراس» هنگام بیرون آمدن از دفتر خود، کپسول آتش نشانی را حمل می کند. البته شخصیت بالاس خاموش کننده شخصی خود را به قلاب گروس آویزان می کند و گراس باید کپسول آتش نشانی خود را در سرسره پایین نردبان شرکت حمل کند. یکی دیگر از نکات کوچک عالی نمایش، موزیکال “صبح بخیر!” همان چیزی است که منشی ها در ابتدای کار چیچه می زنند.
آن «صبح بخیر» کاملاً مضحک – به اندازه‌ای که باعث شود لبه فنجان قهوه‌تان را با خنده گاز بگیرید – بر موضوع اصلی سریال تأکید می‌کند. غیرانسانی کردن زبان تجارت چه بخواهید آن را اخبار یا آداب معاشرت بنامید، لفاظی های بی معنی به آرامی خون ما را تخلیه می کند و این بدترین قسمت آن نیست. در «نامه اداری» زبان کارکرد تاکتیکی موذیانه ای به خود می گیرد. در تلاش برای کسب قدرت و شناخت، آنچه باید با درایت گفته شود، دروغ است یا نیمه دروغ. کاراکتر «گراس» این را بهتر درک کرد که گفت: ما در دنیایی زندگی می کنیم که غیرممکن است چیزی نباشیم که نیستیم و غیرممکن است چیزی باشیم که هستیم. در آمریکا ما آن را بوسیدن الاغ یا بیشتر اوقات حفظ شغل می نامیم.
در پایان نمایش، گروس (که به تازگی به عنوان مدیر عامل انتخاب شده است) منشی مرکز ترجمه را برکنار می کند که او قوانین ترجمه نامه اداری و یادداشت گروس را برای او زیر پا گذاشته است. اما «گروس» طوری صداش می کند که انگار می خواهد به او لطفی کند. او حتی می گوید که تا به حال هیچکس به این زیبایی با او صحبت نکرده است و ای کاش برای هر باری که برایم پیش آمد چک بیکاری داشتم.
“Glassnote” (افزایش گشودگی و شفافیت در موسسات و فعالیت های دولتی در اتحاد جماهیر شوروی) کمی دیر در حرفه واسلاو هاول ظاهر شد و به هر حال فکر نمی کنم در مورد چکسلواکی صدق کند. و “نامه اداری” چه ربطی به ما دارد؟ یعنی مثل نمایشنامه، اصلاحیه اول را داریم، اینطور نیست؟ آخرین باری که شنیدم شما آن را دریافت کردید، صبح دوشنبه در محل کار (روز بعد از تعطیلات یکشنبه خود) متوجه آن خواهید شد.
***
* نویسنده: تام بوکر
* مترجم: آریو رقیب کیانی
* منبع
۲- https://chicagoreader.com/arts-culture/the-memorandum

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا