جلیلی و پایداری توجهی به مردم و رای آنها ندارند
جلیلیون و اصطبل باید روابط خود را با حامیان و نهادهای رسمی بازتعریف کنند و دایره وفاداران و حامیان خود را محدود کنند. این انزوا و انسجام باعث افزایش قدرت تخریب آنها خواهد شد. آنها «دولت سایه» را دوباره سازماندهی خواهند کرد و برای اهداف بزرگتر برنامه ریزی خواهند کرد.
اساس امر سیاسی، اشتراک منافع است، نه اخلاق». قاعده ای که «جلیلون» و پایداری درک درستی از آن دارند. اقلیت ایدئولوژیکی که بر اساس منافع مشترک، قدرت مرکزی را تسخیر کرده و می کوشد. البته آنچه این منافع را تضمین می کند وفاداری به یک ایدئولوژی است: یک باور امیدوارکننده.
در افق میهنات زودهنگام سال ۱۴۰۳ که بسیار غیرمنتظره بود، نتوانستند سازمان های دولتی و غیردولتی را سازماندهی کنند تا راه برگزاری و نتایج افق میهنات را آن طور که می خواهند پیش ببرند. اما شکست آنها به معنای حذف آنها از سیاست نیست. جلیلیون به سادگی غافلگیر می شود و مجبور به شکست می شود.
در این ناکامی، اصرار محمدباقر قالیباف برای ماندن در میان کاندیداها، نقشه آنها را برای ماندن در قدرت از بین برد. ثبات و جریان اصولگرایان نزدیک به قالیبافان نه منافع مشترک دارد و نه ایدئولوژی سازگار. بلکه قالیباف و حامیانش یک تهدید واقعی برای ثبات هستند و مسعود مزیکیان یک تهدید بالقوه.
در این میان مسعود بیشیدیان آسیب پذیرتر است، زیرا او نفوذ و روابط خاصی در ساختار حکومتی ندارد و به عنوان یک شخصیت سیاسی در تاریخ جمهوری اسلامی نقش تعیین کننده ای نداشته است و مهمتر از همه حتی او با اینکه رئیس جمهور مردم ایران است، حتی در مقایسه با حسن روحانی رای قابل توجهی دارد. او در دولت پیروز نشده است.
ناگفته نماند که وضعیت کنونی سیاست داخلی با سال های ۷۶، ۹۲، ۹۴ و حتی ۱۴۰۰ قابل مقایسه نیست، شرایط اجتماعی بسیار تغییر کرده است. اقتصاد در وضعیت وخیمی قرار دارد و از همه مهمتر جریانات سیاسی به دلیل دلزدگی مردم از سیاست قدرت چندانی ندارند.
در این شرایط انتظار می رود نهادهای رسمی با رئیس جمهور منتخب ۱۴۰۳ انعطاف و تسامح بیشتری داشته باشند. چیزی که جبهه پایداری را بترساند و فاصله آنها را با نهادهای رسمی بیشتر کند.
جلیلیون و اصطبل باید روابط خود را با حامیان و نهادهای رسمی بازتعریف کنند و دایره وفاداران و حامیان خود را محدود کنند. این انزوا و انسجام باعث افزایش قدرت تخریب آنها خواهد شد. آنها «دولت سایه» را دوباره سازماندهی خواهند کرد و برای اهداف بزرگتر برنامه ریزی خواهند کرد.
پایداری یک جنبش مردمی نیست. آنها متعلق به گروهی از افراد هستند که قلب خود را به اشتراک می گذارند و گاهی اوقات با آنها علایق مشترک دارند. بنابراین حضور و غیاب «مردم» نقش اساسی ندارد. آنها یک گروه سیاسی هستند که می توانند بدون مردم به قدرت برسند.
از طرفی ۱۳ میلیون رای برای دایره منسجم آنها رای کمی نیست. بر این اساس ۱۶ میلیون رای برای مسعود مزیکیان تعیین کننده محسوب نمی شود. با این اوصاف، دولت چهاردهم با وضعیت جدی مواجه است و روزهای سختی در پیش است.
دولت باید با کمترین خطا راه خود را هموار کند زیرا در بحران های اقتصادی و سیاسی است که خوش بینی و خوش بینی دود می شود و به سرعت تبدیل به یأس می شود. امید ایجاد شده شکننده تر از آن است که بتوان آن را به خطر انداخت. این خطر پیش رو با تصویرسازی اغراق آمیز حامیان رئیس جمهور دو چندان خواهد شد.
واقعیت سیاسی برهنه این است: اگرچه مسعود مزیکیان ویژگیهای مثبتی دارد، اما هر سیاستمداری باید این ویژگیها را داشته باشد. تصاویر تملق آمیز و اغراق آمیز به سرعت به عکس آن تبدیل می شود. مدیزیان رئیس جمهوری است که در شرایط خاص به قدرت رسید. بنابراین هرچه این موقعیت خاص را واقع بینانه تر ارزیابی کند و ابعاد آن را با دقت بیشتری بررسی کند، گام های مؤثرتری برخواهد داشت.
جامعه سیاسی ایران به وضوح تغییر کرده است. مردم از سختی انگیزه می گیرند. از احساسات عاشقانه نسبت به شخصیت های سیاسی خبری نیست. واقعیت جامعه آنقدر سرد و سرراست و قابل مشاهده است که نیازی به تفسیر شاعرانه نیست. شکاف جدی بین مردم و روسای جمهور وجود دارد. مردم همانطور که اصلاح طلبان و اصولگرایان را پشت سر گذاشتند به راحتی می توانند از این دولت خارج شوند. بنابراین وضعیت حاکی از آن است که جایی برای خطا وجود ندارد.