ترندهای روز

جنایت وحشتناک در گرداب نگاه طعنه آمیز!

پایگاه خبری تحلیلی افق میهن (irtahlil.com):

مرد جوانی که در گردبادی از نگاه های کنایه آمیز گرفتار شده بود، در جنایتی هولناک که به ادعای او توسط خانواده پدربزرگش تحریک شده بود، مادرش را کشت.

اینها بخشی از دفاعیات متهم قتل جوان ۱۸ ساله ای است که آخر هفته گذشته در شعبه ششم دادگاه کیفری استان خراسان رضوی به ریاست قاضی هادی دنیا و مشاور علی اکبریان پای میز محاکمه ایستاد.

جنایت وحشتناک در گرداب نگاه کنایه آمیز!

متهم این پرونده جنایی که مدعی بود «دیگر نمی توانم با حرف های پشت سر مادرم کنار بیایم» با مراجعه به قاضی هادی دنیادیده (رئیس دادگاه) جزئیات جنایت هولناک خود را تشریح کرد و گفت. : «شب قبل از قتل وارد مجلس عروسی شد». من در روستا بودم. پدرم در آن مجلس حضور نداشت و من به تنهایی پا به جشن گذاشتم که همه غرور و احساسم را شکست. مردم آنجا جور دیگری به من نگاه کردند. احساس ناامیدی کردم انگار همه مهمانان عروسی به من خیره شده بودند. نگاه های کنایه آمیز و سرزنش آمیز آنها افکارم را به هم ریخت. یکدفعه یاد حرف ها و حرف های تحریک آمیز پدربزرگم در مورد مادرم افتادم. این سخنان تهمت آمیز را قبلا شنیده بودم، به همین دلیل دیگر طاقت این نگاه های وحشتناک را نداشتم.

از تالار عروسی اومدم بیرون و غرق در افکارم شدم. به تمام رفتار و گفتار اطرافیانم فکر می کردم که خشم عجیبی تمام وجودم را فرا گرفت. با اینکه به خانه آمدم و به رختخواب رفتم، افکار و تصوراتم نتوانست مرا از این افکار شوم باز دارد. قلبم در تاریکی عواطف مدفون شده بود، بیش از آن که روح و جانم تاب بیاورد فشار می آورد.

انگار طومار این زندگی نپیچید و ساعت ها ایستادند. به گذشته نگاه می کردم و حرف های پدربزرگم جلوی چشمانم رژه می رفت. در این شرایط گوشیم را برداشتم و داشتم به پیامک هایی که از اطرافیانم ارسال می شد نگاه می کردم. عصبی شدم و چند دقیقه ای از خانه زدم بیرون تا از شر این افکار خطرناک خلاص شوم. صبح شده بود که به خانه برگشتم. برادر کوچکم در حیاط مشغول بازی بود که وارد اتاق شدم. مادرم داشت آشپزی می کرد، آرام آرام رفتم بالا که اتاقم بود. یاد حرف اطرافیانم افتادم که اگر قتل خانوادگی باشد هیچ اتفاقی نمی افتد! به من دلداری دادند و از من حمایت کردند و هیچ اتفاقی برای من نخواهد افتاد و …

در این هنگام قاضی دنیادید متهم قتل را قطع کرد و پرسید: اینها چه کسانی بودند که چنین اظهاراتی را به شما گفتند؟ متهم ادامه داد: همان ۳ نفری که در دادگاه حضور دارند. پدربزرگ و دو تا از عموهایم بودند! با این کلمات تشویق شدم؛ با مادرم هیچ رابطه ای نداشتند و حتی پدرم را به خاطر حمایت از مادرم به خانه شان راه ندادند! هیچ تصوری از قتل و دعوا نداشتم! اما وقتی تحت تاثیر حرف های تحریک آمیز آنها قرار گرفتم، روش ساخت طناب را در اینترنت جستجو کردم! البته نحوه اعدام و طناب زدن را در فیلم ها و سریال ها دیده بودم اما تا آن روز هیچ اطلاعی از این اتفاقات نداشتم.

خلاصه طنابی که گوشه اتاقم بود رو گرفتم و آروم رفتم پایین و رفتم سمت مامان. البته قبل از آن با مادرم در مورد حرف هایی که پشت سرش می زدند صحبت می کردم اما او نه تنها آنها را تکذیب کرد بلکه به من فحش هم داد که بیشتر عصبانی شدم. وقتی با طناب پایین آمدم او هنوز مشغول کار بود که ناگهان طناب را از پشت سرش به گردنش انداختم و کشیدم. سپس او را از پله ها بالا بردم و بقیه طناب را از پشت سر به دستانش بستم. اینکه او مادر من بود و مرا دوست داشت. او مرا بزرگ کرد اما آنقدر عصبانی شدم که خودم هم نفهمیدم. البته طناب را کمی شل به دستانش بستم تا بتواند خود را نجات دهد چون قصد کشتن او را نداشتم و نمی خواستم او عذاب بکشد. من فقط به قصد “سم چشم” این کار را کردم!

بعد از این ماجرا از خانه بیرون زدم و به خانه پدربزرگ پدری ام رفتم. آن روز پدربزرگم زیر صندلی دراز کشیده بود و ۲ تا از عموهایم هم آنجا بودند. وقتی ماجرای قتل مادرم را برای مادربزرگم گفتم، او مرا از خانه بیرون کرد و گفت: برو بیرون! حوصله نداریم! با تعجب بهشون نگاه کردم چون فکر می کردم از من حمایت می کنن! مات و مبهوت بودم و نمی دانستم چه کار کنم! من فقط به آنها گفتم که برادر کوچکم باید اینجا باشد و از او مراقبت کند! اما مادربزرگم گفت: برادرت را با خودت ببر! وقتی امیدم را از دست دادم، سوار شو پراید من پدرم شدم و از خلیل آباد کشمیر به سمت بجستان راه افتادم. موبایلم را هم خاموش کرده بودم. می خواستم به سیستان و بلوچستان فرار کنم.

در ادامه جلسه رسیدگی به این پرونده جنایی، قضات مجرب شعبه ششم دادگاه کیفری استان خراسان رضوی که با صبر و حوصله به تمامی اظهارات و اعترافات متهم ۱۸ ساله گوش فرا دادند، به تحلیل این پرونده جنایی پرداختند و به پرسش های تخصصی پرداختند. پرسش هایی برای آشکار شدن جنبه های پنهان این حادثه تکان دهنده. او را به ترازوی عدالت بستند.

دلیل اصلی اختلاف شما با مادرتان چه بود؟

من خودم با مسائل غیراخلاقی که مطرح می شد مشکل داشتم اما از طرفی تحریکات اطرافیانم باعث شد عزمم را برای ارتکاب جرم بیشتر کنم.

وقتی از خانه بیرون رفتی کسی با تو تماس گرفت؟

بله، عمو یوسف زنگ زد، البته یادم نیست به او زنگ زدم یا او. اما با هم صحبت کوتاهی کردیم و به او گفتم حالا باید چه کار کنم؟ او هم گفت به من ربطی ندارد! فعلا فراری باش ببینیم چی میشه! من هم گفتم مواظب برادرم باش که صحبت قطع شد!

چرا به حرف پدربزرگت گوش دادی؟

چون من از بچگی در خانه آنها بودم و از پدربزرگم شنیدم! تو خونه فقط حرفای داداشم خریدار داره! هر چی میگه همینه!

وقتی فرار کردی چرا به دایی زنگ زدی؟

چون سرگردان بودم! می خواستم از او راهنمایی بخواهم! امیدوارم آنها تنها باشند!

چگونه تحت تاثیر تحریک خانواده پدربزرگتان قرار گرفتید؟

حدود ۲ ماه همه به من سرزنش می کردند و می گفتند تو هم مثل پدرت بی غیرتی! حرفشان بر روح و روانم اثر گذاشت که به مادرم آسیب برسانم!

در همین حال یوسف (یکی از عموهای متهم) ادعای علی را رد کرد و گفت: خانواده ما از ۲ ماه قبل با برادرم ارتباطی ندارند و از آن زمان تاکنون علی (متهم) را ندیده ایم. اما حدود ۲ ماه پیش که به خاطر اختلافات خانوادگی سرش را به دیوار می کوبید پیش من آمد و خیلی ناراحت بود. دلداریش دادم و گفتم فقط به فکر درس و مدرسه باش! من هر هزینه ای را پرداخت می کنم! چون علی یک بار سابقه خودکشی داشت نجاتش دادم. حدود ۳ سال پیش مادرش را به قصد کشتن کتک زده بود. با این حال، ما هرگز او را به انجام چنین کار وحشتناکی تحریک نکردیم! چون ارتباطی با آنها نداشتیم…

در ادامه دادگاه پدربزرگ متهم به جای متهم ایستاد و رئیس دادگاه با توضیح اتهام همدستی در قتل عمد از وی خواست تا از خود دفاع کند. با همسرش آشتی کرد. آنها با هم قهر بودند و اختلاف داشتند، اما روزی که فهمیدم با هم آشتی کرده اند و دوباره به زندگی مشترک خود ادامه می دهند، من و خانواده ام رابطه خود را با پسرم و عروسم کاملا قطع کردیم تا ما قبلا او را ندیده بودیم اعضای خانواده اش را ندیده ام و با او صحبت نکرده ام…

آن روز وقتی «علی» (متهم قتل) به خانه ما آمد، زیر صندلی خوابیده بودم و بعداً متوجه قتل شدم. من پسرم را طلاق دادم چون همسرش را طلاق نداد!

دعوا و شکستن شیشه ها چه شد؟ من و خانواده ام برای گرفتن کارت بانکی به خانه پسرم رفتیم اما او در را باز نکرد. من فقط با کلید به شیشه آیفون زدم که شکست اما نوه ام را تحریک نکردم که مادرش را بکشد.

در ادامه این پرونده جنایی قضات مجرب دادگاه با طرح سوالات فنی و تخصصی به بررسی همه جوانب و زوایای این جنایت هولناک پرداختند و در نهایت وکلای مدافع به دفاع از متهم پرداختند.

با وجود اینکه دادگاه تا ساعات بعدازظهر ادامه داشت، باز هم قضات به اظهارات متهم و اولیای دم گوش می دادند. قاضی «دنیا ده» برای روشن شدن برخی از اعترافات و ادعاهای آنان تلفنی با پدر متهم تماس گرفت و وی درباره اعلام خبر فوت پسرش و همچنین برخی موارد مبهم پرونده سوالاتی را مطرح کرد و در پایان رئیس دادگاه و مستشاران وارد دادگاه شدند تا رای خود را در خصوص این پرونده جنایی به زودی صادر کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا