خواستگار قلابی چگونه دختران پولدار را فریب میداد؟
این مورد از اواسط مرداد امسال دادسرای ویژه سرقت در شعبه ششم تشکیل شد. شاکی اول دختر جوانی بود که از طریق کانال تلگرامی با متهم آشنا شد.
وی به ماموران گفت: پس از آشنایی با آریا مدعی شد که خلبان یک شرکت هواپیمایی است. اولین بار که با او قرار گذاشتم با بنز به محل آمد و رفتارش طوری بود که اصلا به او مشکوک نشدم. او مردی خوش پوش و با دانش عمومی عالی بود و مدام تلفنی درباره جزئیات پروازهایش صحبت می کرد. وی ادامه داد: آریا چند روز بعد از ملاقاتمان گفت که عاشق من شده و از من خواستگاری کرده است. فکر می کردم با او خوشحال می شوم، گفتم بله و قرار است به زودی با خانواده اش خواستگاری کند. اما آخرین باری که به رستوران رفتیم و من برای شستن دستانم به دستشویی رفتم، کیفم را دزدید و فرار کرد. آن روز مقدار زیادی پول و طلا در کیف من بود و آریا همه آنها را دزدید و ناپدید شد.
دختر جوان تنها فردی نبود که در دام خلبان قلابی گرفتار شد. بعداً پلیس با چندین شکایت دیگر مواجه شد که نشان می داد آریا با معرفی خود به عنوان خلبان، بازیگر، مربی فوتبال و … دختران ثروتمند و خوش شانس را فریب داده و اموال آنها را به سرقت برده است.
در حالی که تحقیقات برای دستگیری این مرد ادامه داشت، سرنخ مهمی در اختیار پلیس قرار گرفت. متهم در ملاقات با آخرین مقتول خود قصد سرقت کیف او را داشت که دختر جوان به موقع رسید و آریا برای سرقت کیف با او درگیر شد. دختر جوان که ورزشکار بود مقاومت کرد و در نهایت با یک تکه سنگ به سر آریا زد. خواستگار قلابی با ریختن خون از سرش فرار کرد و لحظاتی بعد ناپدید شد. ماموران با رسیدن به محل رد خون را دنبال کردند و به نقطه ای رسیدند که به پایان رسید. در کنار خیابان پارکینگی وجود داشت که ماموران با بررسی دوربین های مداربسته متوجه شدند که آریا پس از فرار از دست آخرین قربانی خود به سمت خودروی پراید در آنجا دوید و سوار آن شد و متواری شد.
با این سرنخ خواستگار هزار چهره دستگیر شد و در بازجویی ها به سرقت های زنجیره ای اعتراف کرد.
رویای مهاجرت
متهم دستگیر شده ۳۰ ساله است و می گوید این اولین بار است که پایش به دنیای تبهکاران کشیده می شود و بعد از دزدی دختران قصد مهاجرت به کانادا را داشت که نقشه اش شکست خورد. مصاحبه با او را بخوانید.
* این نقشه را چه زمانی کشیدید؟
من نقشه را از ابتدای تابستان کشیدم و ماه دوم تابستان بود که این سناریو را کلید زدم.
* چه شد که چنین فکری به ذهنتان رسید؟
قبل از اینکه برنامه ریزی کنم مدتی با دوستم بیرون رفتم. او گفت که از طریق یکی از شبکه های اجتماعی با دختر جوانی آشنا شده است. دختر پولدار و ماشین خارجی زیر پایش بود. دوستم گفت دختر مورد علاقه اش تاوان زندگی او را می دهد. وقتی این را شنیدم با خودم گفتم پس می توانم دختران پولدار را هم فریب بدهم تا اموالشان را بدزدند. آن شب چنین فکری در ذهنم شکل گرفت و تمام مدت نقشه ها را در مغزم تجزیه و تحلیل می کردم که چگونه می توانم از دخترها بدزدم و اثری از خودم باقی نماند.
* پس فکر نمی کردی دستگیر شوی، درست است؟
بله، همه جا فکر می کردم و بسیار محتاط بودم، اما آخرین طعمه من کار کرد. میتونستم بمیرم آنقدر مرا مجروح کرد که چند دقیقه بیهوش بودم. حتی وقتی پشت فرمان نشستم و در حال رانندگی بودم، چنان سرگیجه داشتم که نزدیک بود تصادف کنم. بعد از مدتی رانندگی توقف کردم تا بهتر شوم. اصلا به رد خون فکر نکرده بودم.
* از روش و ترفند سرقت و فریب دختران خوش شانس بگویید؟
تظاهر به خواستگاری می کردم. گفتم خلبان یا دکتر هستم. گاهی یک تاجر یا بازیگر و کارگردان. من قرار ملاقات می رفتم و برای اولین بار یک ماشین خارجی کرایه کردم تا اعتماد قربانیانم را جلب کنم. دخترای دم بخت با دیدن این وضعیت شیفته و شیفته من شدند. فکر کنید خواستگار خلبانی که زیر پایش ماشین مدل بالا دارد! از طرفی تمام طعمه های من دختران پولدار بودند. سپس در فرصتی مناسب، وقتی در پارک یا رستوران به دستشویی می رفتند، کیف هایشان را می دزدیدم و کتک می زدم. گاهی اگر طرف میدان را خالی نمی کرد و دستشویی نمی رفت، او را تهدید می کردم و اموالش را به زور می گرفتم.
* یکی از شاکیان می گوید قصد تعرض به او را داشتید؟
باور کن نه حتی نمی دانم چرا وسوسه های شیطانی به سراغم آمد. انگار خودم نبودم و شیطان واردم شده بود. با عجله به سمت دختر جوان رفتم و می خواستم به او تجاوز کنم، اما او با من درگیر شد و مرا به شدت مجروح کرد. آنقدر قوی بود که حریف من شد.
* چند دختر را با این روش فریب دادید و اموالشان را سرقت کردید؟
حدود ۶ یا ۷ نفر.
* انگیزه شما از انجام این سرقت ها چه بود؟
پول و ساختن یک زندگی مجلل. آرزوی من این بود که به کانادا بروم، درس بخوانم و شغل خوبی برای خودم پیدا کنم. می خواستم مهاجرت کنم اما پول نداشتم. برای همین نقشه را دزدیدم اما الان پشیمانم. الان باید به جای کانادا برم زندان.