خواننده نابغهای که جلوتر از زمان خود بود و ناپدید شد
کانی کانورس نتوانست به عنوان یک خواننده و ترانه سرا در دهه ۱۹۵۰ به شهرت برسد و سپس بدون هیچ ردی ناپدید شد. در صدمین سالگرد تولد و پنجاهمین سال ناپدید شدنش، از استعداد ناشناخته بزرگ او تجلیل می شود.
در ژانویه ۱۹۶۱، باب دیلن، که در آن زمان هیچ کس نمی شناخت، با گیتار در دست و ۱۲ دلار در جیب وارد گرینویچ ویلج شد تا با آهنگ های شاعرانه و منحصر به فرد خود، موسیقی آن زمان را متحول کند.
شاید باب دیلن درست از کنار کانی کانورس گذشت زیرا در همان ماه کانی پس از یک دهه تلاش و غفلت عمومی از آهنگ های عمیق، زیبا و صمیمانه خود از محل زندگی خود در نیویورک نقل مکان کرد.
دنیایی موازی و فرضی وجود دارد که در آن کانورس به موفقیت های بزرگی دست می یابد و نام او به یک واژه خانگی تبدیل می شود.
این فرضیه حداقل در کتابی به نام «چگونه معروف شویم» است که اخیرا منتشر شده است. البته کتاب راهنمای عملی نیست، اما توضیح می دهد که چرا برخی افراد با استعداد و ماهر موفق می شوند و برخی دیگر در سایه می مانند و نادیده گرفته می شوند.
دنیایی را تصور کنید که در آن کانورس به طور گسترده به عنوان “یکی از اصیل ترین و شاید بهترین خوانندگان فولکلور دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شناخته می شود که همه را از باب دیلن گرفته تا تیلور سویفت تحت تاثیر قرار داده است.” شخصی که بدون شک می تواند برنده جایزه نوبل شود.”
هاوارد فیشمن، نوازنده و نویسنده، که سال گذشته بیوگرافی کانورس به نام “برای هر کسی که می خواهد بداند” منتشر کرد، از جمله کسانی است که معتقد است کانورس می توانست مشهور شود.
فیشمن میگوید: «من میخواهم به واقعیتی موازی فکر کنم که در آن موسیقی کانورس همزمان با موسیقی او شناخته شده و مورد قدردانی قرار میگیرد، و او در اوج مینشیند و نبوغ موسیقیاش به همان اندازه که بود مورد استقبال و پذیرش قرار میگیرد.
من فکر می کنم اگر چنین رویدادی رخ می داد، تاریخ فرهنگی بهتری برای آمریکا بود.
اما کاس سانستاین، نویسنده کتاب «چگونه مشهور شویم» معتقد است که کانورس بهتر از دیلن نبود. کانورس نیز به دلیل زن بودن با موانعی روبرو شد. شاید ترانه های هوشمندانه، آهنگین و غمگین او هرگز با استقبال عمومی مواجه نمی شد.
موضوع ترانه های او تنهایی، آزادی و بی بند و باری، دعوای عاشقان و مجالس مکرر عصرگاهی در بارهاست. شکی نیست که نمی توان تصور کرد که چنین آهنگ هایی در اوایل دهه ۱۹۵۰ مردم را به خود جذب کنند. نسلی که در آن زمان مجذوب خوانندگان مرد دلشکسته عاطفی و پاکان موسیقی محلی و نمایش های نمایشی بود.
فیشمن می گوید: موسیقی او شبیه هیچ یک از هم عصرانش نبود و به نظر من موسیقی او شبیه هیچ کدام از موسیقی های امروزی نیست.
خواننده بریتانیایی وشتی بانیان پس از پیشنهاد دیوید گارلند، دیامریکن جی اولین خواننده ای بود که در سال ۲۰۰۴ آهنگ های کانی کانورس را پوشش داد.
بیان می گوید: «باورم نمی شد این آهنگ ها در دهه ۱۹۵۰ ضبط شده باشند. وقتی حرفش را شنیدم انگار با دلم حرف زد و برایم خیلی هیجان انگیز بود.»
او کاملاً جلوتر از زمان خود بود و باید روزهای سختی را پشت سر گذاشته باشد. فکر می کنم او احساس تنهایی می کرد.»
او میگوید: «اگر او فقط کمی جاه طلبی داشت، باید میدانست که آثارش چقدر خوب و هوشمندانه و دلنشین و عالی و شاعرانه هستند. اما به نظر میرسد که مردم آن زمان نتوانسته بودند چنین خلاقیت و نوآوری را در ترانه سرایی تشخیص دهند.
بیان به خوبی می داند که «کشف مجدد» پس از چندین دهه به چه معناست. او خود آلبومی را در سال ۱۹۷۰ منتشر کرد که تنها در سال های اخیر توانست جای خود را در موسیقی محلی باز کند و محبوب شود. او می گوید داستان من و کانورس متفاوت است، اما قبول دارم که «کشف دوباره چیزی از زمان های دور» جذابیت زیادی دارد.
او می گوید: «چقدر خوشبختم که کارش ضبط شده است. دوستان کانی کار او را ضبط کردند و هیچ یک از آن اجراهای خانگی قرار نبود در بازار موسیقی فروخته شود.
“چقدر شگفت انگیز است که این آهنگ ها زنده مانده اند و پیدا شده اند. این باعث می شود به تمام کارهای مردم فکر کنم که ممکن است هرگز کشف نشوند.”
آهنگ های کانورس در خانه یکی از دوستان و معلمانش به نام جین دایچ ضبط شد، اما او هرگز آنها را در طول زندگی خود منتشر نکرد. او برای گروهی از هوادارانش کنسرت اجرا کرد اما هرگز کنسرت عمومی برگزار نکرد. او یک بار در یک برنامه تلویزیونی ظاهر شد، اما به جایی نرسید.
الن استکرت، مورخ موسیقی فولکلور که در دهه ۱۹۵۰ این موسیقی را پوشش می داد، معتقد است که کانورس آنقدر با زمان خود “متفاوت” بود که نمی توانست محبوب و مشهور شود.
الن می گوید: “من فکر می کنم او در نوع خود بی نظیر بود.” او فراتر از همه طبقه بندی ها و رتبه بندی های فرهنگی بود.
“او خودساخته بود و تنهایی خودخواسته را افق میهن کرد. مشکل این بود که کسی را به این تنهایی خودساخته راه نداد.”
الن ادامه می دهد: کانورس هم طرفدارانی داشت، اما هر خواننده زن در آن زمان باید توسط مردی با ارتباطات قدرتمند و گسترده حمایت می شد. کانورس اجتماعی و خجالتی بود و هیچ چیز نمی توانست توانایی های خود را به خوبی ارائه و نشان دهد.
متأسفانه او چندان به سازوکارهای اجتماعی اهمیت نمی دهد، فکر می کنم او توانایی سازگاری و درک زیادی با مردم را نداشت.»
«انگار دندان هایش بد شکل بود و بوی بدنش قوی و آزاردهنده بود، این دو عامل در طبقه متوسط آمریکا باعث می شود که نتوانید هیچ موقعیتی را به دست آورید.
کانورس ابتدا در یک شرکت چاپ و سپس در موسسه روابط اقیانوس آرام کار کرد. پس از ترک نیویورک در سال ۱۹۶۱، او سردبیر مجله حل و فصل Conflict Resolution در میشیگان شد. فعالیت های فکری و تلاش های او برای صلح و مقابله با تبعیض نژادی مورد توجه و احترام بود.
تا اینکه به نظر می رسد زندگی او هدف و جهت خود را از دست می دهد. در ۱۰ آگوست ۱۹۷۴، یک هفته پس از تولد پنجاه سالگی، او نامه هایی به خانواده و دوستانش می نویسد و به برخی می گوید که می خواهد به نیویورک بازگردد.
او از آن آربور، میشیگان خارج شد و از آن زمان تاکنون خبری از او نیست. نه جسد و نه ماشینش هرگز پیدا نشد.
زندگی جدید؟
فیشمن می گوید: «تا جایی که ما می دانیم او هرگز به نیویورک نرسید. تا جایی که ما می دانیم او به جایی نرسید.»
“من می خواهم فکر کنم که او در جایی زندگی جدیدی را آغاز کرده و سال های بیشتری زندگی کرده است، اما شما از کجا می دانید که اینطور است”؟
روز شنبه، ۳ آگوست، دقیقاً ۱۰۰ سال پس از تولد کانورس، فیشمن به زادگاهش کنکورد در نیوهمپشایر سفر کرد تا اولین ادای احترام رسمی از این خواننده را برگزار کند.
در ۲۰ سال گذشته موسیقی او به تدریج منتشر شده است. داستان زندگی او و ناپدید شدن مرموز او شاید اولین چیزی باشد که توجه مردم را به خود جلب کند.
فیشمن می گوید: نکته تلخ و غم انگیز و همچنین شاعرانه این داستان این است که او باید ناپدید می شد تا در چشم ما ظاهر شود و بتوانیم او را ببینیم، این دقیقاً همان نکته ای است که توجه ما به او ضروری بود.
من همیشه می گویم که به جای تمرکز بر نحوه ناپدید شدن او، به نحوه زندگی او فکر کنید، زیرا زندگی او شگفت انگیزتر و معنادارتر و آموزنده تر از تصمیم به ناپدید شدن در ۵۰ سالگی است.
منبع: بی بی سی