داریوش: بازگشت مجرم به صحنه جرم!
محمد جلیلوند: موفقیت یک سریال در مواجهه با مخاطب اغلب سازندگان آن را وسوسه می کند که دنباله های آن را تولید کنند. اتفاقی که در صنعت سریال سازی دنیا به وفور شاهد آن بوده است و پلتفرم های داخلی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. زیرا محصول مناسبی تولید کرده اند و اکنون می توانند مدتی از سود آن بهره مند شوند. یکی از پربیننده ترین سریال های یکی دو سال اخیر روی سکوها سریال پست شیر به تهیه کنندگی برادران محمودی و محصول فیلم نت است. حالا بعد از گذشت بیش از یک سال، به جای اینکه شاهد ادامه آن باشیم، با سریالی به نام «داریوش» به کارگردانی هادی حجازی فر روبرو هستیم که از نظر فضا، فیلمنامه و بازیگر شباهت های زیادی به «پوست شیر» دارد. . با این تفاوت که هیچ یک از شخصیت های اول در دومی نبودند و داستان تفاوت های آشکاری با آن دارد. «داریوش» که اولین قسمت آن صبح دیروز از پلتفرم فیلم نت پخش شد، توانایی تکرار موفقیت چشمگیر «پوست شیر» را دارد و می تواند رقیبی سرسخت برای سریال های دیگر پلتفرم ها باشد.
«داریوش» داستانی آشنا و سرراست بر اساس مضمون انتقام دارد و شخصیت ها حول محور آن چیده و شکل گرفته اند. داریوش مردی میانسال یازده سال است که به عنوان مظنون به قتل پس از سرقت شمش های طلا و کشتن دوستش سیروس متواری است و اکنون پس از پرداخت دیه و با رضایت پلیس به طور غیرقانونی از ترکیه به ایران می آید. خانواده قربانی از طرفی بهرام دوست و شریک او در سرقت طلاها به دنبال اوست و از طرف دیگر سهراب برادر سیروس که علاوه بر دیه چهارصد میلیون تومانی به دنبال اوست. برای ردی از داریوش برای گرفتن سهم برادرش از طلا. نکته اصلی فیلمنامه جایی است که اثری از طلا نبود و پانزده کیلو شمش طلا به نوعی گم شد! عنصری مهم و کلیدی که به موتور داستان تبدیل شده و به رفتار و کردار شخصیت ها هویت می بخشد.
حجازی فر و تیم فیلمنامه نویسان سریال در قسمت اول روی خط اصلی داستان حرکت کرده و از روش های متفاوت و آشنا در معرفی شخصیت ها بهره برده اند. برای مثال می توان به سکانس مهم اولین برخورد داریوش و کاظم در کارگاه شیشه سازی اش اشاره کرد. بخش مهمی از اطلاعات افراد، روابط و اتفاقات رخ داده از طریق دیالوگ های رد و بدل شده بین کاظم و داریوش به مخاطب ارائه می شود. در عین حال شخصیت کاظم به عنوان یکی از شخصیت های مهم اثر دستکاری شده و فرم دیالوگ های او نیز به گونه ای است که بر تنش داستان می افزاید. تلاش داریوش برای آشنایی با دخترش لیلا و نوه اش یکی از نقاط عطف قسمت اول کار است که تنش خوبی هم دارد. از طرفی داریوش به عنوان قهرمان سریال باید با موانع مختلفی روبرو شود که مهم ترین آن انتقام سیروس برادر سهراب است. از سوی دیگر، مخاطب با معمای پیچیده شمش های گم شده مواجه می شود که هر لحظه سوء ظن خود را متوجه یکی از شخصیت های درگیر داستان می کند.
سریال هایی مثل «داریوش» نیاز به شخصیت ها و تیپ شخصیت هایی دارند که با ریتمی مناسب و پر تنش، مخاطب را درگیر کنند و داستان را پیش ببرند. این اتفاق در «داریوش» افتاد و شخصیت ها و روابط آنها به صورت فشرده به مخاطب معرفی می شود. داریوش را قهرمان داستانی می دانند که جزئیات زیادی در آن به کار رفته و بر خلاف قهرمانان این نوع کارها تا حدودی ترسو است. کاظم هم تیپ شخصیت یک دوست آگاه است که روی ترازو داریوش را سنگینتر میکند. در طرف مقابل، ضدقهرمانان آشنای مانند سهراب هستند که موانعی بر سر راه قهرمان قرار می دهند. بهرام یکی دیگر از شخصیت های کلیدی اثر است که جز لحظاتی در قسمت اول حضور نداشت اما سایه اش کاملا روی داستان احساس می شود و مخاطب را منتظر خود نگه می دارد.
سریال «داریوش» وابستگی زیادی به هادی حجازی فر به عنوان کارگردان، بازیگر و یکی از نویسندگان فیلمنامه دارد و در همین قسمت اول ظرافت های زیادی در کار او به ویژه کارگردانی به چشم می خورد. برای مثال می توان به سکانس خرید او در سوپرمارکت و گرفتن یک بسته پاستیل بدون اجازه اشاره کرد که تاکیدی ظریف بر عادت قدیمی او دارد. به همین ترتیب، سکانس داخل فلافل فروشی سهراب و برادرزاده اش با درج فلافلی شروع می شود که رامین با شلختگی داخل روغن می ریزد.