درخواست طلاق، تاوان سفری کوتاه به دبی
زمانی که زوج جوان در دادگاه مقابل قاضی نشستند، به درخواست او دلیل طلاق خود را توضیح دادند. جوانی که محسن نام داشت پس از کسب اجازه از جایش بلند شد و گفت: آقای قاضی این هفته سومین سالگرد ازدواجمان است اما از بدبینی و بدگمانی همسرم خسته شده ام. چاره ای جز جدایی نداریم.
زن جوان با شنیدن این سخن ناگهان گفت: این من هستم که از زندگی با مردی خیانتکار و دروغگو خسته شده ام.
قاضی وقتی عصبانیت زن جوان را دید، گفت: شما دلیل این درخواست را توضیح دهید.
سمیرا گفت: من آدم بی انصافی نیستم. چند سال پیش وقتی با محسن آشنا شدم، او را مردی خوش قلب، مهربان، خوش تیپ و در کل مثبت دیدم که آرزوی هر دختری داشتن چنین شوهری بود. در دانشگاه با هم همکلاسی بودیم و تصمیم به ازدواج گرفتیم، اما اخلاق خوب و مهربانی او باعث شده زنان دیگر به او اجازه دهند و من این کار را دوست ندارم. باورتون میشه دوستانم اونقدر ازش تعریف کنن که من اذیت و حسودی کنم. آقای قاضی بهتره طلاق بگیریم تا این مرد با خیال راحت رابطه آزاد داشته باشه. می بینید که چطور می خواهد برود و اصلا سعی نمی کند بماند!
قاضی رو به محسن کرد و گفت من هنوز مشکل اصلی شما را متوجه نشده ام. واضح تر و دقیق تر توضیح بده تا ببینم داستان زندگیت از چه قراره، وقتی تصمیم به جدایی گرفتی کی بهت خیانت کرد؟
محسن کمی آب نوشید و به انگشتری که در دستش بود نگاه کرد و گفت: هیچکدام تقلب نکردیم. من در یک شرکت هواپیمایی کار می کنم که در آنجا راهنمای تور هستم. با توجه به شغلم باید مدام در سفر باشم، افراد زیادی را می شناسم و این باعث شده همسرم فکر کند که دارم به او خیانت می کنم. اما واقعا، من این کار را نمی کنم. این کار من است. من همسرم را دوست دارم و این مدت عاشقانه و صادقانه با او زندگی کرده ام، اگرچه تحمل رفتار و بی اعتمادی او به من سخت است، اما من زندگی ام را دوست دارم. مدام در حال چک کردن تلفن همراهم است، به محل کارم می آید و اگر ببیند که با یک همکار یا مسافر زن صحبت می کنم، زندگی تبدیل به جهنم می شود.
قاضی رو به سمیرا کرد و پرسید: آیا در مورد همسرت چیز مشکوکی دیده ای که به او مشکوک بوده و فکر می کنی به تو خیانت می کند؟
سمیرا گفت: نه آقای قاضی، اما به هر حال این روابط زیاد با زنانی که همگی یک شکل و یکنواخت هستند ممکن است او را به بیراهه بکشاند.
جوان گفت: ببین چه می گوید؟ با احتمال و فرضیه، زندگی مرا سیاه کرده است. به او می گویم بیا بریم پیش مشاور یا دکتر، اما او با پرخاشگری می گوید دیوانه ام؟ تو بگو چیه
آیا کار می کنم
زن جوان گفت: آقای قاضی دروغ می گوید. او به من گفت که شغلش را عوض کرده است، اما همین چند روز پیش متوجه شدم که بدون اطلاع من با یکی از همکارانش به دبی رفته است. این
این به چه معناست؟
محسن پاسخ داد: من چیزی را پنهان نکردم. برای یکی از همکارانم اتفاقی افتاد و مجبور شدم به جای او مسافران را به دبی ببرم و قبل از سوار شدن به هواپیما به همسرم گفتم اما حالا می گوید به او خیانت کردم. سمیرا حرفم را قطع کرده، بدبین و بدبین است، تا حالا کوچکترین اشتباهی نکردم، اما دیگر طاقت ندارم. تازه فهمیدم این رفتار سمیرا ریشه در خانواده اش دارد چون پدرش به مادرش خیانت کرده بود و او فکر می کرد من هم همین کار را می کنم. ولی به نظرم بهتره جدا بشیم تا حداقل آرامش داشته باشیم.
سمیرا با بغضی که در گلویش بود گفت: از دست من خسته شدی چون میخوای با دختر همسایه سابقت ازدواج کنی فکر کردی من نمی دونم؟ از خواهرت شنیدم که قبلاً عاشق دختر همسایه ات بودی.
مشاجرات زوج جوان در حال تبدیل شدن به دعوا بود که قاضی گفت: به این زودی حکم طلاق نمی دهم زیرا طلاق همیشه بهترین راه حل نیست. ابتدا باید به مدت ۳ ماه به کلاس های مشاوره بروید تا دیدگاه خود را نسبت به زندگی تغییر دهید. اگر مشکل شما حل نشد و نظر مشاور خانواده جدایی است در این صورت حکم طلاق را صادر می کنم.