ترندهای روز

رازهای هولناک بدن‌های مشهور که قرن‌ها سفر کردند/ از مغز اینشتین تا قلب پادشاه فرانسه

پایگاه خبری تحلیلی افق میهن (ofoghmihan.ir):

آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چه بر سر مغز انیشتین و اعضای بدن پادشاهان بزرگ تاریخ آمده است؟

استارز اینسایدر نوشت، در تاریخ بشر، مرگ همیشه پایان یک زندگی نبود، بلکه آغاز سفرهای عجیب و غریب برای بدن کسانی بود که نامشان در ذهن نسل‌ها باقی مانده است.

در روزگاری که مردم بخشی از بدن خود را برای بزرگداشت عزیزان خود نگه می داشتند یا برای اثبات ایمان خود استخوان های یک قدیس را به عنوان گنج می دزدیدند، سرنوشت برخی از مشهورترین افراد شکل عجیبی به خود گرفت.

دندان بودا

سفر با دندان بودا آغاز می شود. پس از سوزاندن جسد بودا، یکی از شاگردان او کههاما دندانی را از آتش نجات داد. این دندان قرن ها در میان پادشاهان سفر کرد، بارها تهدید به نابودی شد، اما ثابت ماند تا اینکه سرانجام در کندی سریلانکا آرام گرفت و امروز در معبد دالادا مالیگاوا در مقابل چشمان مردم قرار دارد.

لویی چهاردهم

قرن ها بعد، قلب پادشاه قدرتمند فرانسه، لویی چهاردهم، به سرنوشت عجیب تری دچار شد. قلب او ابتدا در پاریس به نمایش گذاشته شد اما با انقلاب فرانسه به دستان دیگری افتاد. گفته می شود که در نهایت به خانواده هارکورت ختم شد، جایی که دانشمندی ماجراجو به نام ویلیام باکلند با دیدن آن گفت که برای اولین بار بود که طعم قلب یک پادشاه را می چشید و آن را در محل می خورد.

استخوان های سنت نیکلاس

تاریخ اولیا از این داستان ها کم نیست. استخوان‌های سنت نیکلاس، که الهام‌بخش شخصیت امروزی بابانوئل بود، در شهر میرا نگهداری می‌شد، اما مردم باری ایتالیا، آن‌ها را با نقشه‌ای حساب شده ربودند و همچنان در کلیساهای خود به نمایش می‌گذارند.

انگشتان و یک مهره از ستون فقرات گالیله

گالیله پس از مرگش تنها نماند. زمانی که جسد او بیش از یک قرن بعد به مقبره ای باشکوه منتقل شد، عده ای انگشتان، یک دندان و یک مهره او را از ستون فقراتش ربودند. این قطعات بعدها به سوغاتی های ارزشمند تبدیل شدند.

موهای جورج واشنگتن

در آن سوی دنیا، موهای جورج واشنگتن، اولین رئیس جمهور آمریکا، به عنوان میراث خانوادگی منتقل شد. موهای او که زمانی به عنوان سوغات رد و بدل می شد، اکنون در موزه ها نگهداری می شود. حتی در سال ۲۰۱۸ یک دسته دیگر از موهای او در یک کتاب قدیمی کشف شد.

مغز آلبرت اینشتین

اما شاید عجیب ترین داستان مربوط به آلبرت انیشتین باشد. او اراده کرده بود که جسدش را سوزانده و خاکسترش را در مکانی مخفی پخش کنند، اما آسیب شناس بدون اجازه مغز او را خارج کرد. این مغز را دویست و چهل تکه کرد و سالها در دو کوزه نگه داشت. تنها چند دهه بعد بود که نتایج تحقیقات او منتشر شد و قطعات باقی مانده از مغز به موزه ملی پزشکی آمریکا رسید.

این روایات نشان می دهد که برای برخی مرگ پایان کار نبوده است. قسمت هایی از بدن آنها سفرهای طولانی، پرماجرا و گاه وحشتناکی را آغاز کردند. خاطراتی که بین احترام، کنجکاوی و قدرت حرکت کردند و بخشی از تاریخ شدند.

منبع: عصر ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا