ترندهای روز

روزی که صدام مرگ را به چشم خود دید

پایگاه خبری تحلیلی افق میهن (irtahlil.com):

عباس دوران در هفتم دی ۱۳۵۹ در یک عملیات جسورانه دو ناوچه نیروی دریایی عراق را در نزدیکی اسکله های «علمیه» و «البکر» غرق کرد. زمانی که اسرائیل به لبنان حمله کرد، او اولین خلبانی بود که برای مبارزه با صهیونیست ها اعلام آمادگی کرد.

روزی که صدام مرگ را با چشمان خود دید

زمانی که خرمشهر آزاد شد کشورهای عربی منطقه که به صدام و ارتشش تکیه کرده بودند دچار وحشت شدند. آمريكا و برخي كشورهاي عربي توصيه كردند كه هر چه زودتر در اين فضا و شرايط حاكم آتش بس برقرار شود.

در توضیح دلایل تصمیم به برگزاری کنفرانس غیرمتعهدها در بغداد، می توان گفت که رژیم صدام که در آن شرایط از نظر سیاسی بسیار ضعیف بود، بهترین راه برون رفت از این بحران را برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها می دانست. کشورهای همسو با بغداد، زیرا در این راه با صدور بیانیه ای موفق می شود. و تاکتیک های دیگر برای پایان دادن به همه چیز به نفع او و به ضرر جمهوری اسلامی ایران.

از سوی دیگر عراق بارها اعلام کرده است که بغداد کاملا امن است و حتی یک پرنده جرأت پرواز در آسمان بغداد را ندارد. در این زمان بود که ایجاد ناامنی در استان بغداد در دستور کار نظامی – سیاسی جمهوری اسلامی قرار گرفت تا از نشست سران غیرمتعهدها و هدف قرار دادن تأسیسات پالایشگاه «الدوره» در جنوب شرق کشور جلوگیری شود. شهر بغداد

خلبان عباس دوران که بود؟

عباس دوران در سال ۱۳۲۹ در شهر شیراز به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۱ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی در ایران برای ادامه تحصیل و در دوره تکمیلی به آمریکا اعزام شد و با اخذ نشان خلبانی به ایران بازگشت. و گواهی

با شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ماه ۵۹، در سمت افسر خلبان شکاری و معاون عملیاتی فرماندهی پایگاه سوم شکاری (شهید نوژه) مشغول به خدمت بود. او در طول جنگ بیش از ۱۲۰ پرواز رزمی داشت.

بارها می گفت که اگر هواپیما بال نداشته باشد من بال هایم را برمی دارم و روی سر دشمن می نشینم و هرگز تسلیم اسارت نمی شوم.

عباس دوران در هفتم دی ۱۳۵۹ در یک عملیات جسورانه دو ناوچه نیروی دریایی عراق را در نزدیکی اسکله های «علمیه» و «البکر» غرق کرد. زمانی که اسرائیل به لبنان حمله کرد، او اولین خلبانی بود که برای مبارزه با صهیونیست ها اعلام آمادگی کرد.

در سال ۱۳۶۱ جنگ تحمیلی هر روز شعله ورتر شد و صدام رئیس دولت بعث عراق از برپایی کنفرانس غیرمتعهدها برای مانور سیاسی صحبت کرد و با کمک آمریکا بغداد را برگرداند. مدت‌ها به قلعه‌ای نفوذ ناپذیر وارد شد و تبلیغات گسترده‌ای برای هادی به راه انداخته بود، که بنزهای سفارشی خود را در بزرگراه‌های تازه‌ساخت بغداد برای رهبران غیرمتعهد راه‌اندازی می‌کرد، خرج زیادی کرده بود. از یک سو مدام تبلیغ می کردند که ایران نمی تواند بغداد را ناامن کند. در این شرایط بود که سرهنگ خلبان عباس دوران مأمور شد تا پایتخت عراق را در ۲۰ تیر ۱۳۶۱ ناامن کند تا از برگزاری کنفرانسی توسط سران غیرمتعهدها جلوگیری شود.

در ۹ تیر ۱۳۶۱ سه فروند هواپیما هر کدام با دو سرنشین مأمور انجام عملیات در بغداد شدند. هدف آنها بمباران پالایشگاه بغداد، نیروگاه هسته ای بغداد و پایگاه الرشید یا ساختمان اجلاس سران در بغداد بود.

هواپیمای شماره یک: عباس دوران – منصور کاظمیان هواپیمای شماره دو: اسکندری – باقری هواپیمای شماره سه: توانگریان – خسروشاهی

ماجرای این ماموریت که در آن خلبان عباس دوران به شهادت رسید از زبان همکار و همرزمش منصور کاظمیان می خوانیم:

وی می گوید: قبل از اینکه این عملیات را به ما اعلام کنند، عباس دوران به «امیدیه» رفته بود و قرار بود در «عملیات رمضان» در صورت نیاز پرواز کند زیرا نیروی زمینی ارتش در این عملیات نیاز به پشتیبانی هوایی داشت. . در نتیجه دو روز مانده به شروع عملیات، عباس دوران نیز به ما ملحق شد و به ما توضیح داد که به دلیل حساسیت ویژه، این عملیات با سه فروند هواپیما انجام می شود. «هواپیما شماره ۱» من و عباس دوران بودیم. «هواپیما شماره ۲» محمود اسکندری و ناصر باقری و «هواپیمای شماره ۳» توانگریان و خسروشاهی بودند. البته قرار بود هواپیماهای شماره ۱ و ۲ به عمق خاک عراق و شهر بغداد بروند. همچنین شهر را می شکنند و هواپیمای شماره ۳ به عنوان نیروی پشتیبان و جایگزین در نزدیکی مرز مستقر می شود تا در صورت بروز مشکل برای این دو هواپیما به عملیات ادامه دهد.

ما به بغداد پرواز کردیم. تقریباً ۱۵ کیلومتر با بغداد فاصله داشتیم که با دیوار آتش و پدافند دشمن روبرو شدیم و در این فاصله چندین گلوله به هواپیمای ما اصابت کرد. وقتی این گلوله ها به هواپیمای ما اصابت کرد، عباس به من گفت که چراغ سمت راست موتور روشن شده و ظاهرا موتور از کار افتاده است. به عباس گفتم راه دیگری نیست و باید عملیات را ادامه دهیم. زیرا در آن شرایط اگر قرار بود برگردیم، دوباره در دیوار آتش دشمن قرار می گرفتیم، بنابراین به سمت جنوب شرقی شهر بغداد که پالایشگاه «الدوره» در آنجا قرار داشت ادامه دادیم و علیرغم اینکه پدافند دشمن بسیار قوی بود، همه بمب ها را در این پالایشگاه تخلیه کردیم.

پس از تخلیه بمب ها مسیری را ادامه دادیم که دقیقا به سمت همان هتلی که قرار بود کنفرانس غیرمتعهدها برگزار شود، ختم می شد.

وقتی بمب ها را روی پالایشگاه الدوره انداختیم، آتش بی امان دشمن قطع نشد. در همان زمان بود که هواپیما مورد اصابت چند گلوله دیگر قرار گرفت و قسمت عقب آن به طور کامل منهدم شد.

وقتی پشت سرم را نگاه کردم، دیدم پالایشگاه آتش گرفته است. در همان لحظه بود که دیدم قسمت دم هواپیما تا وسط کابین از بین رفته و در آتش سوخت. من حتی فرصت نکردم این موضوع را به عباس بگویم و نمی دانم چطور شد که صندلی ام را بیرون انداختند.

نمی دانم، اما قبل از اینکه بخواهم به عباس بگویم قسمت عقب هواپیما منهدم شده، صندلی به بیرون پرت شد. نمی دانم این عباس بود که این کار را کرد یا نه (چون چند لحظه قبل از آن به شدت اصرار داشت که از هواپیما خارج شوم). یا آتشی که وسط کابین بود باعث این موضوع شد. در هر صورت چشمانم سیاه شد و دیگر چیزی نمی دیدم. وقتی به هوش آمدم اسیر وزارت دفاع عراق بودم. بعد از دو ماه یکی از سربازان عراقی که نگهبان وزارت دفاع عراق بود به من گفت که دیدم هواپیمای شما در حال آتش گرفتن است، چتر باز شد و بعد از چند ثانیه هواپیما به هتل محل برگزاری کنفرانس غیر متعهدها برخورد کرد. تازه فهمیدم عباس صندلیش را بیرون نینداخت و بعد از برخورد هواپیما به ساختمان هتل شهید شد.

وقتی خبر شهادت عباس دوران را شنیدم به یاد حرف هایش افتادم که شب قبل از عملیات به من گفت: «منصور، اگر هواپیما مشکلی پیش آمد، خودت را بیرون بینداز و منتظر من نباش، چون باید بمانم. در هواپیما و این ماموریت من است.” به پایان رساندن »

کاظمیان درباره عملیات مهمی که با عباس دوران انجام داد می گوید: از سال ۶۰ که عباس دوران به همدان منتقل شد با او آشنا شدم و در عملیات های زیادی با او شرکت کردم که مهمترین آنها عملیات فتح المبین بود. عملیات بوشهر برای بمباران اسکله «البکر و الامیه» در نزدیکی بندر بصره و همچنین آخرین عملیات با هدف ناامن کردن شهر بغداد و برهم زدن کنفرانس غیرمتعهدها.

عباس دوران در میان همه معروف بود. هیچ وقت ترسی در او ندیدم. او سخت ترین ماموریت ها را پذیرفت و تنها چیزی که فکر می کرد هدف بود. حتی به یاد دارم که در عملیات بمباران اسکله «البکر» و «علمیه» در حوالی بندر بصره، بنا به دلایلی تصمیم گرفته شد که عملیات در نیمه راه متوقف شود، اما عباس دوران موافقت نکرد و عملیات را آورد. تا پایان او هرگز در کابین صحبت نمی کرد و همیشه می گفت اگر من از مسیر منحرف شدم یا وضعیت نامتعادلی دیدید، پس علاوه بر اینکه به من اطلاع می دهید، مراقب اطراف هم باشید.

منصور کاظمیان همزمان با شهادت عباس دوران اسیر شد و پس از هشت سال و دو ماه اسارت، بیست و چهار ساله بود. شهریور وی در سال ۱۳۶۹ آزاد شد و به میهن اسلامی بازگشت.

ناامن نشان دادن بغداد تنها راه جلوگیری از برگزاری نشست سران غیرمتعهدها است.

سرهنگ ناصر باقری یکی دیگر از همرزمان عباس دوران می گوید: این عملیات از نظر سیاسی برای جمهوری اسلامی ایران بسیار حائز اهمیت بود (البته تاکنون متروکه مانده است). جمهوری اسلامی ایران با تحریم کنفرانس اعتراض شدید خود را نشان داده بود، اما این کافی نبود و این کنفرانس نباید در بغداد برگزار می شد و ریاست آن هشت سال در دست صدام بود.

ایران از نظر سیاسی نتوانست مانع این امر شود و در نهایت به تاکتیک نظامی متوسل شد. تنها راه جلوگیری از برگزاری کنفرانس، ناامن ساختن شهر بغداد بود که صدام به آن بسیار افتخار می کرد. از سوی دیگر در آن زمان (۱۳۶۱) ایران موشک دوربردی برای هدف قرار دادن بغداد نداشت، بنابراین تصمیم گرفته شد که این حرکت توسط هواپیماها انجام شود. این عملیات در عملیات «حمله به h-3» است. (۱)

قبل از عمل به ما اعلام کردند که درصد ریسک این عمل بالای ۸۵ درصد است. ۶ خلبان این سه هواپیما (F-4) نیز توسط ستاد کل افق میهن شدند. من با مرحوم اسکندری، شهید دوران با منصور کاظمیان و توانگریان و خسروشاهی خلبان سه هواپیمای مذکور بودند. در ضمن من و اسکندری هر کدام ۶ بار بر فراز بغداد پرواز کردیم اما شهید دوران اولین پرواز بر فراز بغداد بود. با وجود اینکه تا آن زمان دوران بیشترین پروازهای عملیاتی را داشت.

در این عملیات قصد ضربه زدن به شهر بغداد و مناطق مسکونی نبود، بلکه قرار بود با حمله به پالایشگاه «الدوره» بغداد و اصابت به نقاط حساس آن و شکستن صدا، جو روانی و ترس ایجاد کنیم. مانع از طرفی دفاع دشمن بسیار قوی بود. از بدو ورود به عراق با دیوار آتشی که پدافند سبک آنها ایجاد شده بود مواجه شدیم. نزدیک صبح بود که پدافند هوایی بغداد ما را ردیابی کرد و بین دو پدافند زمینی و هوایی قرار گرفتیم، به هر حال عملیات را ادامه دادیم و پالایشگاه را زدیم. در زمان حرکت دوران که «رهبر ما» بود از جلوی ما حرکت می کرد، اما پس از عملیات و هنگام بازگشت از آن سوی شهر بغداد هواپیمای من و اسکندری جلو بود و دوران و کاظمیان پشت سر ما

پدافند سبک عراقی به هواپیمای ما که شماره دو بود اصابت کرد و فقط یک گلوله در کابین منفجر شد، اما در همان زمان هواپیما به حرکت خود ادامه داد و فقط من و اسکندری مسافران مجروح شدیم. همان موقع از هواپیمای شماره یک که دوران و کاظمیان در آن بودند خبر دادند که هواپیما مورد اصابت قرار گرفته است.

اسکندری به آنها گفت اشکالی ندارد، ما را زدند، پشت سر ما بیایید. دوران پاسخ داد: موتور شماره دو در آتش است و نمی توانیم بیاییم.

اسکندری دوباره گفت: اگر می توانی بیا وگرنه بپر بیرون. پس از این گفتگو پاسخی از آن طرف نرسید و سرانجام با وجود آتش سنگین پدافند دشمن برگشتیم و در همدان فرود آمدیم. بعدها متوجه شدیم که در آن لحظه کاظمیان توسط دوران «ایجکت» شده و شهید دوران هواپیمای نیمه سوخته را به ساختمان هتل محل برگزاری همایش کوبیده است.

صبح روز ۹ تیر ۱۳۶۱، خلبان شهید عباس دوران که رکورددار پروازهای رزمی در نیروی هوایی بود و عراق برای سرش جایزه تعیین کرده بود، پس از بمباران پالایشگاه بغداد، هواپیمای آتش‌سوزی را به سانحه سقوط داد. هتلی که اجلاس سران غیرمتعهدها در آن برگزار شد و خود را به شهادت رساند. وی باعث شد نشست سران غیرمتعهدها به دلیل نبود امنیت در بغداد برگزار نشود. پیکر پاک شهید عباس دوران در روز دوم مرداد ۱۳۸۰ به همراه ۵۷۰ شهید دیگر به وطن بازگشت.

*****************

۱- در عملیات حمله به «h_3»، جنگنده های نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تعداد زیادی از هواپیماهای جنگی رژیم بعث عراق را با حمله غافلگیرانه منهدم کردند. عراق برای در امان ماندن از حملات هواپیماهای تیزپرواز نیروی هوایی ارتش این هواپیماها را به منطقه ای نزدیک مرز اردن منتقل کرده بود و هرگز تصور نمی کرد ایران بتواند در منطقه ای دورافتاده عملیاتی انجام دهد. عراق.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا