ترندهای روز

زنم فقط به زیبایی‌اش فکر می‌کند؛ طلاق می‌خواهم

پایگاه خبری تحلیلی افق میهن (irtahlil.com):

آرش نگاهی به صدف انداخت و با لحن پشیمانی گفت: آقای قاضی من بی ادب بودم اما الان بعد از ۷ ماه زندگی مشترک فهمیدم اشتباه کردم.

بگذارید از اول به شما بگویم. در یک مهمانی با صدف آشنا شدم. او در شبی رویایی مانند الماس می درخشید و من در زیبایی او گم شدم. بعد از چند ساعت وقتی با احتیاط به او نزدیک شدم و صحبت را باز کردم احساس کردم او هم از من خوشش می آید و احساس پیروزی می کردم چون در آن مهمانی ها خیلی ها آرزو داشتند با او صحبت کنند و صدف به هیچ یک از آنها توجهی نکرد. متوجه شدم که او هم بی میل به این رابطه نیست، موفقیتم را با رد و بدل کردن اعداد تکمیل کردم و سپس او را به خانه رساندم. بعد از چند ماه در حالی که عاشق بودیم ازدواج کردیم. اما الان مطمئنم که افق میهنم اشتباه بوده است زیرا همسرم نه تنها زن زندگی نیست بلکه هیچ تلاشی برای حفظ این زندگی نمی کند.

او فقط به دنبال حفظ ظاهر و زیبایی و مسائل شخصی خود است نه زندگی مشترک. هفت روز هفته در آرایشگاه، مطب های مختلف پزشکان پوست و زیبایی، یا باشگاه های ورزشی. هر وقت می گویم بریم بیرون، می گوید با دکتر یا آرایشگر وقت دارم. من خسته شدم دیگه.

قاضی رو به زن جوان کرد و گفت: دخترم چرا برای جانت تلاش نمی کنی، حرف همسرت را قبول داری؟

صدف گفت: نه موافق نیستم چون مشکلی نداریم و آرش الکی مسائل کوچک را بزرگ می کند. دوست دارم مراقب خودم، ظاهر و سلامتم باشم، با دوستانم بیرون بروم و خوش بگذرانم، اما آرش طاقت ندارد.

آرش گفت: آقای قاضی بیشتر حقوق من خرج هزینه های شخصی این خانم می شود. خداروشکر خونه و ماشین داریم وگرنه نمیدونستم چطوری از پس مخارج و مخارج زندگی این خانم برمیام با اینکه تو این ۷ ماه حتی یه ریال هم نتونستم پس انداز کنم.

زن جوان گفت: مگر نمی دانستی زن گرفتن هزینه دارد؟ این وظیفه شماست که هزینه های من را تامین کنید.

آرش بلافاصله گفت: ببینید آقای قاضی این منطق و رفتار اوست. من واقعا از این وضعیت خسته شده ام، همه ما درگیر این حرف ها هستیم. خانواده من هم شکایت کرده اند. در این ۷ ماه یک بار هم نخواست خانواده ام را دعوت کند چون می گوید وقت ندارم و حال و حوصله ندارم اما برای کار. خودانگیختگی زمان و حوصله دارد.

قاضی رو به آرش کرد و گفت: قبل از ازدواج در مورد این مسائل صحبت نکردی؟

آرش گفت: اعتراف می کنم که آنقدر در زیبایی صدف گم شده بودم که فقط می خواستم هر چه زودتر با او ازدواج کنم.

زن جوان نیز گفت: من فردی اجتماعی هستم. از طرفی من نقاش هستم و عاشق هنر و طبیعت گردی هستم، چرا باید در خانه بمانم و آشپزی کنم و نظافت کنم؟ همه اینها را قبل از ازدواج به آرش گفته بودم اما الان تکذیب کرده و می گوید نمی دانستم اما می دانم که زیر سرش بزرگ شده و دیگر مرا دوست ندارد.

آرش با شنیدن این حرف ناراحت شد و گفت: ببخشید شرمنده به جای تهمت به فکر نجات جان خود باشید.

قاضی بلافاصله وارد عمل شد و گفت: فعلاً باید ۳ ماه به کلاس های مشاوره بروید و اگر مشکل شما حل نشد من حکم طلاق را صادر می کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا