زنی با کمک پدر و برادرش، شوهر خود را کشت
زن بازداشتی به نام منصوره اوایل سال گذشته از ناپدید شدن همسرش به مراجع قضایی و انتظامی خبر داد و گفت: همسرم فرهاد برای کار از خانه خارج شد و پس از آن دیگر برنگشت.
این زن نیز گفت: ما یک فرزند داریم و زندگی خوبی داشتیم. ما در اطراف تهران زندگی می کردیم و دو سه هفته ای بود که خانه مان را به تهران آوردیم که شوهرم ناپدید شد.
پس از طرح این شکایت، تحقیقات برای کشف راز ناپدید شدن فرهاد آغاز شد. اما بی نتیجه بود. این در حالی بود که زن جوان پس از مدتی پیگیر شکایت خود نبود.
چند ماه بعد مرد میانسالی با مراجعه به پلیس آگاهی گفت: چند ماه است که از پسرم فرهاد خبری ندارم. واقعیت این است که رابطه من با او خوب نبود. از زمانی که پسرم ازدواج کرد در اطراف تهران زندگی می کرد. حدود چهار ماه پیش متوجه شدم که خانه اش را به تهران نزدیک خانه پدرشوهرش منتقل کرده است. خانه پدر شوهر فرهاد در شرق تهران است. البته من هم با آنها ارتباطی نداشتم اما به هر حال دلم برای پسرم تنگ شده بود و چون چند بار با او تماس گرفته بودم اما جواب نداد با خودم گفتم بروم خانه پدر همسرش و آدرس خانه جدید فرهاد را بگیرم. از خانواده همسرش رفتم خونه پدر منصوره جواب بی ادبی دادند.
این مرد ادامه داد: بالاخره خانه پسرم را پیدا کردم. وقتی رفتم منصوره گفت فرهاد سر کار است. بعد از آن چند بار به خانه پسرم رفتم اما هر بار عروسم می گفت فرهاد سر کار است یا به ماموریت رفته است. او در نهایت گفت حقیقت این است که فرهاد به ترکیه رفته و از آنجا به اروپا می رود.
این پدر نگران ادامه داد: این حرف ها را شنیدم و دلم آرام نشد چون چیزهایی هم شنیدم که فرهاد با همسرش اختلاف داشت. همه اینها را کنار هم گذاشتم، بیشتر نگران شدم. الان هم به منصوره و خانواده اش شک دارم.
ماموران پس از شنیدن تمامی صحبت های این پدر، به شکایت وی پرداختند و متوجه شدند که عروس این مرد همان زنی است که چند ماه پیش از ناپدید شدن شوهرش خبر داده بود، اما پیگیر ماجرا نشد.
به این ترتیب ماموران پلیس با اخذ دستور قضایی برای تحقیقات بیشتر ابتدا به محل سکونت قدیمی این زوج در اطراف تهران رفتند. اهالی محل قدیمی این زن و مرد گفتند: این زن و شوهر همیشه با هم اختلاف و دعوا داشتند و صدای شکستن ابزار آنها شنیده می شد. گاه حتی خانواده آن زن هم دخالت می کردند. بعدها که خانه اش را جمع کرد و رفت، تازه متوجه شدیم که به تهران رفته و دیگر خبری از او نداریم.
در ادامه تحقیقات، ماموران به محل جدید سکونت مرد گمشده و همسرش رفتند و مشخص شد فرهاد در همان هفته های اول ناپدید شده است اما پیش از آن همسایه ها صدای درگیری این زوج را شنیده بودند. .
به همین دلیل مأموران به همسر فرهاد مشکوک شده و او را دستگیر می کنند. منصوره ابتدا منکر اطلاع از سرنوشت همسرش شد و به برخی از ماموران گفت: شوهرم به خارج از کشور رفته است و من هم از او اطلاعی ندارم.
بررسی های بعدی نشان داد که فرهاد اصلا کشور را ترک نکرده است. به این ترتیب دستگیری زن جوان ادامه داشت تا اینکه چند روز پیش وی به درگیری بین خود و همسرش اعتراف کرد و گفت: حتی جابجایی اثاثیه خانه و نزدیک شدن به خانه پدرم با درگیری همراه بود، زیرا شوهرم با ما موافق نیستیم که خانه مان را نزدیک خانواده ام بیاوریم. به همین دلیل اختلافات، دلخوری ها و اصرارها و درگیری ها حتی در روز چیدمان اثاثیه هم ادامه داشت. روز جابجایی وسایل پدر و برادرم هم به کمک ما آمدند که با شوهرم درگیر شدم و او مرا کتک زد. بعد از آن پدر و برادرم او را به شدت کتک زدند که بیهوش در اتاق نشیمن افتاد، سپس روسری را دور گردنش پیچیدند، پاهایش را گرفتم و خفه کردم.
این زن درباره جسد شوهرش نیز گفت: ابتدا تصمیم گرفتیم جسد را در کمد دیواری دفن کنیم اما بعد با خود گفتیم بوی بد باعث می شود همسایه ها متوجه شوند. به همین دلیل نمی دانستیم چه کنیم. بالاخره برادرم جنازه را به اطراف گرمسار برد و وقتی آمد گفت جسد را در بیابان سوزاندم. در نهایت تصمیم گرفتیم گزارش مفقودی بدهیم تا کسی مشکوک نشود، اما پدرشوهرم آمد و نقشه ما را به هم ریخت.
با اعترافات زن جوان، پدر و برادرش نیز دستگیر شدند و تحقیقات برای کشف بقایای جسد آغاز شده است.