سایه همصدایی چین و هند بر استراتژی افغانستان
امارت اسلامی با در پیش گرفتن سیاست خارجی متعادل و اقتصاد محور توجه کشورهای آسیای مرکزی و دیگر بازیگران منطقه را به خود جلب کرده است. این بازیگر روابط سازنده خود را با آسیای مرکزی و چین حفظ می کند و علاوه بر روابط مثبت با هند، فرصت های بالقوه ای را برای همکاری های اقتصادی منطقه ای نیز ارائه می دهد.
به گزارش افق میهن، در تاریخ افغانستان چندین رقابت قدرت های بزرگ وجود دارد. از رقابت روسیه تزاری و بریتانیای کبیر در قرن نوزدهم تا رویارویی جنگ سرد بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، موقعیت استراتژیک این کشور بارها بازیگران خارجی را به عرصه داخلی کشانده است. از منظری دیگر، زمین و موقعیت افغانستان این بازیگر را به یک غنیمت و میدان جنگ تبدیل کرده است که جاه طلبی های همسایگان قدرتمند اغلب بر نیازهای مردم خود سایه افکنده است.
این رقابت ها نه تنها از بازسازی معنادار جلوگیری کرده است، بلکه به طور فعال از زیرساخت های موجود افغانستان نیز بهره برداری کرده است. پس از مداخله نظامی ایالات متحده در اوایل قرن بیست و یکم، افغانستان رشد اقتصادی متوسط و بازسازی جزئی زیرساخت ها را تجربه کرد، اما این نتایج هزینه زیادی داشت. قدرت های خارجی بار دیگر این کشور را رقیب ژئوپلیتیکی خود کردند و منافع استراتژیک را بر ثبات و رفاه افغانستان در اولویت قرار دادند.
از چالش هایی که دو همسایه با آن روبرو هستند، بگویید
اگرچه جغرافیای استراتژیک افغانستان این کشور را به میدان رقابت خارجی تبدیل کرده است، اما تداوم مشکلات آن را نمی توان به حضور عوامل خارجی نسبت داد. فقدان دیدگاه استراتژیک مؤثر در میان حاکمان افغانستان و نیز ناتوانی آنها در مدیریت وضعیت ژئوپلیتیکی کشور در چارچوب منطقه ای و بین المللی، منجر به بی ثباتی مداوم و فرصت های محدود برای تاب آوری ملی شده است. چالشهای سیاسی داخلی – از جمله اختلافات جناحی در امارت اسلامی، محدودیتهای حاکمیتی و پویایی قدرت محلی – تأثیر منفی بر تصمیمگیری داشته و توانایی افغانستان برای استفاده از مشارکتهای منطقهای را مختل کرده است. در همین حال، روابط افغانستان و پاکستان، به ویژه زمانی که ایالات متحده در پاکستان حضور داشت، تیره و مشکوک بود. از زمان بازگشت امارت اسلامی در سال ۲۰۲۱، این اختلافات نه تنها ادامه یافته، بلکه بدتر هم شده است. پیشنهادی که منعکس کننده اختلافات جاری بر سر امنیت مرزی، ستیزه جویی و اتهامات است.
اختلافات بر سر خط دیورند، حملات هوایی پاکستان به خاک افغانستان و اتهامات متقابل به حمایت از تروریسم، پیچیدگی های روابط دوجانبه را تشدید کرده است. هند، یکی دیگر از بازیگران مهم منطقه ای، همواره پاکستان را در مجامع بین المللی مورد انتقاد قرار داده و این بازیگر را به دلیل حمایت از تروریسم و تضعیف ثبات منطقه هدف قرار داده است. اختلافات اخیر، به ویژه بسته شدن دروازه تورخم توسط پاکستان، روابط دوجانبه را تیره کرده و همکاری اقتصادی منطقه ای را با مشکل مواجه کرده است.
میزبانی پاکستان از کنفرانس دو روزه “به سوی وحدت و اعتماد” که توسط موسسه ثبات استراتژیک جنوب آسیا (SASSI) سازماندهی شده بود، اولین جلسه ای بود که اسلام آباد به عنوان میزبان مخالفان طالبان برگزار کرد. این رویداد پیچیدگی دخالت منطقه ای در سیاست داخلی افغانستان را برجسته می کند. برخی از ناظران این نشست را گامی محتاطانه به سوی شمول سیاسی دانستند، در حالی که برخی دیگر آن را نشانه ای از نفوذ پاکستان و بازتابی از چشم انداز سیاسی پراکنده افغانستان دانستند. این حادثه هم بر تداوم نفوذ اسلام آباد و هم بر چالش هایی که امارت اسلامی در تحکیم مشروعیت داخلی خود و مقابله با فشارهای منطقه ای با آن مواجه است، تاکید می کند.
اتحاد چین و هند در افغانستان
اگرچه چین تلاش کرده است تا نقش میانجی بین افغانستان و پاکستان ایفا کند، تجربه تاریخی نشان داده است که چنین ابتکاراتی ممکن است نتایج محدودی داشته باشد. افغانستان با تهدیدات امنیتی دائمی از سوی شاخه خراسان داعش و دیگر گروه های شبه نظامی و همچنین مشکلات مرزی با ایران و پاکستان مواجه است. این خطرات نه تنها ثبات داخلی این بازیگر را تضعیف میکند، بلکه بر توانایی آن برای مشارکت در پروژههای اتصال منطقهای و جذب سرمایهگذاری خارجی تأثیر میگذارد و پیوند بین امنیت و موقعیت استراتژیک را برجسته میکند.
از منظر دیگر، امارت اسلامی افغانستان علیرغم انزوای سیاسی خود توانسته است روابط خود را با هند بهبود بخشد. هند یک بازیگر متعهد به ابتکارات انکشافی مانند ساختن ساختمان پارلمان افغانستان، بند سلما و سرمایه گذاری در مراقبت های بهداشتی و آموزشی است و این بیانیه در سیاست عملگرایانه چین برای عدم مداخله توجه هر دو قدرت را به کابل جلب کرده است. چین از طریق گفتگوهای اقتصادی و مجامع منطقهای مانند سازمان همکاری شانگهای، فرصتهای تجارت و اتصال را بدون دخالت آشکار سیاسی بررسی کرده است.
در همین حال، موقعیت استراتژیک افغانستان نقش این بازیگر را برای ثبات منطقه ای، تأثیرگذاری بر مسیرهای تجاری، دهلیزهای انرژی و پویایی های امنیتی مهم می کند. با این حال، ثبات این روابط به حاکمیت داخلی بستگی دارد. امارت اسلامی با اختلافات جناحی و ظرفیت اداری محدودی مواجه است که بر اجرای سیاست و تعامل خارجی تأثیر می گذارد. بهبود روابط با هند و همکاری با چین فرصت های استراتژیک ایجاد کرده است، اما منافع دراز مدت آنها به توانایی افغانستان برای تحکیم حکومتداری، مدیریت اختلافات داخلی و پیگیری سیاست های پایدار و قابل پیش بینی که به شرکای منطقه ای اطمینان می دهد، بستگی دارد.
افغانستان؛ بستری برای ادغام انرژی و ترانزیت
همانطور که ژئوپلیتیکال مانیتور نوشت، امارت اسلامی با دنبال کردن یک سیاست خارجی متعادل و اقتصادی، توجه کشورهای آسیای مرکزی و دیگر بازیگران منطقه را به خود جلب کرده است. این بازیگر روابط سازنده خود را با آسیای مرکزی و چین حفظ می کند و علاوه بر روابط مثبت با هند، فرصت های بالقوه ای را برای همکاری های اقتصادی منطقه ای نیز ارائه می دهد.
آسیای مرکزی منابع انرژی فراوانی دارد و موقعیت استراتژیک افغانستان کریدور خوبی برای انتقال این منابع به بازارهای جنوب آسیا فراهم می کند. یک ابتکار کلیدی که نشان دهنده این پتانسیل است، خط لوله ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند (TAPI) است که گاز طبیعی ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هند منتقل می کند. در صورت تطبیق موفقیت آمیز، تاپی می تواند سنگی برای ادغام انرژی منطقه ای شود و عواید ترانزیت و اشتغال را برای افغانستان ایجاد کند و در عین حال اقتصاد آسیای مرکزی و جنوبی را به هم متصل کند.
چنین اتصالی از توسعه اقتصادی آسیای مرکزی حمایت می کند، وابستگی به انرژی روسیه را کاهش می دهد و ثبات و رشد بلندمدت را برای افغانستان از طریق پروژه های منطقه ای امکان پذیر می کند. با همکاری نزدیکتر هند و چین، اهمیت استراتژیک بندر چابهار ایران نیز افزایش مییابد و افغانستان را با یک کریدور تجاری جایگزین برای کالاهای هندی به آسیای مرکزی میسازد. جغرافياي افغانستان نيز كوتاه ترين مسير خاورميانه را به چين ارائه مي دهد. با گسترش شبکه ریلی ایران و ساخت احتمالی جاده واخان در بدخشان توسط چین، کالاهای چینی قابلیت انتقال از طریق افغانستان به ایران و از آنجا به بازارهای خاورمیانه را دارند.
با وجود این فرصتها، محدودیتهای عملی از جمله زیرساختهای محدود، بیثباتی سیاسی، چالشهای لجستیکی، ناامنی در امتداد کریدورها، و فشارهای زیستمحیطی مانند کمبود آب و تخریب زمین باقی ماندهاند.
فرصتی تاریخی برای کابل
انتقاد غرب از امارت اسلامی، همراه با تنشهای تجاری جاری میان هند و ایالات متحده، میتواند فضا را برای همکاری نزدیکتر بین افغانستان، هند و چین ایجاد کند. چنین تعاملی منوط به رسیدگی امارت اسلامی به نگرانی ها، پاسخگویی به انتظارات مشروع و تقویت عنصر اعتماد از طریق مبادلات و دیدارهای دیپلماتیک است.
به رسمیت شناختن امارت اسلامی از سوی روسیه بر روابط نزدیک بین دو کشور تاکید خواهد کرد و می تواند روابط نزدیک میان افغانستان، هند و چین را تسریع بخشد. به عنوان اعضای سازمان همکاری شانگهای و بریکس، روسیه، هند و چین قدرت های منطقه ای با نفوذی هستند که افغانستان را منبع بالقوه چالش های امنیتی می دانند. بنابراین، موضع هماهنگ این گروه از کشورها میتواند اجماع منطقهای را تقویت کرده و به بازسازی و ثبات اقتصادی کمک کند، مشروط بر اینکه به چالشهای حاکمیت داخلی و امنیتی رسیدگی شود.
در همین حال، مخالفت هند با ورود افغانستان به کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) روابط تیره بین هند و چین را برجسته کرد. با این حال، سفر اخیر نارندرا مودی به چین و شرکت در اجلاس دو روزه سازمان همکاری شانگهای (SCO) نشان می دهد که روابط بین دو بازیکن به طور بالقوه می تواند بهبود یابد. همکاری بیشتر بین هند و چین می تواند به افغانستان فرصتی دهد تا به CPEC بپیوندد و در عین حال روابط تاریخی با دهلی نو را تعمیق بخشد.
این امر افغانستان را به یک شریان حیاتی در دهلیزهای منطقه ای تبدیل می کند و اهمیت اقتصادی و ژئوپلیتیکی آن را افزایش می دهد. این که آیا افغانستان می تواند سود ببرد بستگی به مدیریت اختلافات سیاسی داخلی، تضمین امنیت در مسیر راه های تجاری و توسعه زیرساخت های لازم دارد.
نظم جهانی به سمت چند قطبی شدن در حال تغییر است. رویدادی که با کاهش اعتماد به نفوذ آمریکا در آسیا مرتبط است. نشست اخیر سازمان همکاری شانگهای قدرت نرم چین و توانایی این بازیگر را برای گردهم آوردن قدرت های منطقه ای در یک چارچوب همکاری به نمایش گذاشت. رژه نظامی چین در ۳ سپتامبر نیز قدرت سخت این کشور را به نمایش گذاشت و پیشرفت در فناوری و رشد صنعت دفاعی آن را برجسته کرد.
در میان این تحولات، حکومت داخلی افغانستان همچنان حیاتی است. نشست اخیر در قندهار به میزبانی هیبت الله آخوندزاده، رهبر طالبان، نشان دهنده تلاش ها برای تقویت نظم و قانون و امنیت در مکان های استراتژیک، از جمله پایگاه هوایی بگرام، در میان نگرانی ها در مورد مداخله احتمالی ایالات متحده است. با این حال، چارچوب چندقطبی در حال تحول به افغانستان فرصتی برای همکاری با چندین قدرت و در عین حال کاهش نفوذ ایالات متحده می دهد، مشروط بر اینکه امارت اسلامی حکومت، امنیت و زیرساخت های خود را تقویت کند.
در خاتمه، جغرافیا و تاریخ افغانستان در چهارراه رقابت قدرت های بزرگ همچنان محیط این بازیگر را شکل می دهد. در عین حال، نزدیکی در حال ظهور چین و هند و بهبود روابط با هر دو قدرت فرصتهایی را برای استفاده از ارتباطات، کریدورهای اقتصادی و سرمایهگذاریهای زیرساختی ارائه میدهد.