سه شاخص اصلی برای تعیین دستمزدها؛ چشمانداز جدی برای کاهش تورم وجود ندارد
طبق قانون، نرخ دستمزد بر اساس سه شاخص اصلی تعیین می شود. ابتدا نرخ سبد معیشتی و سپس میانگین نرخ تورم و در نهایت خط فقر. دیروز و بر اساس اعلام یکی از مسئولان شورای کار کشور، هزینه سبد معیشت کارگران ماهانه حدود ۲۳ میلیون در نظر گرفته شده است.
افق میهن، هادی حق شناس در یادداشتی نوشت: طبق قانون، نرخ دستمزد بر اساس سه شاخص اصلی تعیین می شود. ابتدا نرخ سبد معیشتی و سپس میانگین نرخ تورم و در نهایت خط فقر.
دیروز و بر اساس اعلام یکی از مسئولان شورای کار کشور، هزینه سبد معیشت کارگران ماهانه حدود ۲۳ میلیون در نظر گرفته شده است. این ارقام در کنار نرخ تورم و نرخ خط فقر که قبلاً اعلام شده است، زمینه های اصلی تعیین نرخ دستمزد کارگران در سال ۱۴۰۳ خواهد بود که طبیعتاً کسانی که این نرخ را استخراج کرده اند به عنوان متولیان امر هستند. تعیین نرخ سبد معیشتی در تشکل های کارگری باید این عدد را با واقعیت های موجود در جامعه تطبیق داده باشد.
با یک محاسبه انگشت شست ساده مشخص می شود که هر فرد روزانه به ۱۷۵۰ کالری انرژی نیاز دارد. علاوه بر این نیاز، هزینه های دیگری مانند افزایش اجاره بهای مسکن، تورم اقلام خوراکی، شاخص تورم ۱۰ ماهه اخیر که حدود ۴۳ درصد بوده است، وجود دارد که اگر به هر یک از معیارها و شاخص های اقتصادی اشاره کنیم. ، مشخص است که رقم استخراج شده برای سبد معیشت کارگران به واقعیت نزدیک است و بر اساس آن می توان نرخ دستمزد را محاسبه کرد. حتی می توان گفت این نرخ در کلان شهرها (به دلیل بالا بودن نرخ اجاره مسکن و …) می تواند بیشتر باشد. در کنار این شاخص (نرخ تورم)، شاخص دیگری نیز وجود دارد که شاخص خط فقر است. محاسبه این نرخ نشان می دهد که نرخ خط فقر حتی از نرخ تعیین شده سبد معیشتی نیز بیشتر است.
با این اعداد قابل توجهی که حداقل هزینه زندگی در شهرها و کلانشهرها را محاسبه می کنند، باید دید شورای عالی کار و گروهی که قرار است نرخ دستمزد را تعیین کنند، چه عددی را برای افزایش دستمزد در نظر می گیرند. به نظر می رسد پس از سال ۲۰۱۷ که ترامپ از برجام خارج شد، به جز اولین سالی که دولت روحانی دستمزدها را حدود ۵۰ درصد افزایش داد، نرخ تورم در بقیه سال ها بسیار بیشتر از نرخ دستمزد بود. این شکاف به ویژه در سال ۱۴۰۲ بسیار چشمگیر بود.
نکته کلیدی این است که به نظر می رسد چشم انداز جدی برای کاهش تورم در کشور وجود ندارد. اینکه عده ای ادعا می کنند ممکن است تورم در سال ۱۴۰۳ به ۳۰ درصد برسد و کاهش یابد، یعنی تورم ۳۰ درصدی سال آینده همان تورم ۴۰ درصدی امسال است. در واقع هر چقدر هم که تورم ادامه پیدا کند آثار منفی بیشتری بر جای می گذارد و آسیب بیشتری به اقشار مختلف وارد می کند. بر این اساس به نظر می رسد اگر دولت واقعیت های گرانی اقلام غذایی و گرانی مسکن را نبیند، طبقه متوسط بیش از پیش به سمت طبقه پایین جامعه سقوط می کند. روندی که در سال های اخیر به طور مستمر تکرار شده است. شرط اینکه این کاهش صورت نگیرد یا آثار منفی کمتری داشته باشد این است که دستمزدها به صورت واقعی تری تدوین، تعیین و تصویب شود.
امروزه اکثریت قریب به اتفاق خانوارهای حقوق بگیر بیش از دوسوم حقوق خود را صرف غذا، اجاره مسکن، آب، برق، گاز و… می کنند و اگر مقدار کمی برای خانواده ها باقی بماند، از آن برای رفع نیازهای دیگر استفاده می کنند.
زیرا گفته میشود بیشتر هزینهها صرف دو گروه کالا میشود، نشان از فاصله قابل توجهی دستمزد با برآورد هزینه زندگی است. بر این اساس دولت باید به گونه ای برنامه ریزی کند که شکاف دستمزد، نرخ تورم و سایر شاخص های اقتصادی افزایش نیابد.
اگر این روند ادامه پیدا کند باید منتظر افزایش فقر در جامعه باشیم. زیرا نسبت معقولی بین دستمزد و نرخ تورم وجود ندارد. دولت سیزدهم از ابتدای دولت دستمزدها را کمتر از نرخ تورم تعیین کرده است. این روند در درازمدت قدرت خرید خانواده ها را کاهش می دهد و آنها را به فقر می اندازد. از سوی دیگر باید توجه داشت که نرخ بالای تورم به طور مستمر شکاف دستمزد و قدرت خرید را افزایش داده است به گونه ای که خانواده ها هر ساله با کاهش بیشتر وضعیت اقتصادی و درآمدی خود مواجه می شوند.