سیاستِ موتاسیونی
استاد دانشگاه نوشت: از یک دیدگاه ، ایران امروز در عصر سیاست ایدئولوژیک و متعالی است. در این شرایط ، دیگر نمی توان نور چنین سیاستی را ترمیم کرد.
محمد رضا تاجیک ، نظریه پرداز و استاد دانشگاه ، در یادداشتی نوشت:
بوها
شاگان در جایی می نویسد: انسان شرقی “جهش” است ، نتیجه درگیری های متناقض بین دو فرهنگ متضاد. شباهت او با انسان آسیایی در این واقعیت نهفته است که او هنوز هم نادانی بسیاری از بقایای جهان بینی خود را در درون خود حمل می کند. شباهت او با مرد توده غربی این است که او می خواهد به روشی که مصرف می کند و بسیاری از ارزش های جامعه تولید مصرف می کند. بنابراین ، این نه یک توده غربی است و نه آسیایی سابق. او مردی است که باید خود را در جستجوی سود آشتی دهد تا بتواند با موفقیت پیروز شود و رستگاری پیدا کند.
بعضی اوقات او جوانی است و در بسیاری موارد می تواند خصوصیات انسانی بالایی داشته باشد ، اما او اغلب احساساتی ، روح ، عجولانه و عصبی است. زندگی در محیطی که هر دم تغییر می کند ، و ارزشهای مشترک او ، مانند سرسخت ، دائماً او و فرهنگ خود را بیگانه می کند … با اعتبار او لبه است ، اما بی مهره تر … با این حال ، یک متحد و متحد نیست ، زیرا آنها تضادهای داخلی و ناهنجاری های مختلفی دارند. (آسیا در مقابل غرب ، ۱)
دو
با توجه به این بیانیه شیگان ، من می خواهم در مورد نوع سیاست متقابل که امروز در ایران تجربه شده است صحبت کنم و بگویم: سیاست جهش ایرانی امروز ترکیبی احمقانه و گیج کننده از نوعی ایدئولوژی ایدئولوژیک و رمانتیسم انقلابی و واقع گرایی است. در فضای این مخلوط ، از یک طرف ، از یک طرف ، قدرت هیولای قریب به اتفاق و نفی و انکار ، از طرف دیگر ، فلج ذهنی ، شور و شوق ، تسلیم ، تعلیق و ناامیدی ، از طرف دیگر ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروتنی ، فروت هیچ راهی برای دروغ گفتن در تقاطع این تمایلات نظری نظری در تفسیر هایدگر ، مگر به عنوان والدوفن نیست.
در زمینه سیاست ، از ابتدای تولد امپراتوری آنها ، نوزادی بین فقه و قانون ، قانون و قانون ، عرفان و عرفان ، ایدئولوژی و دین ، ایرانیسم و اسلام گرایی ، جمهوریخواه و ملت ، ملت و ملت چنان ناشناخته نبوده است که هیچ سیاست واقعی نمی تواند ایجاد شود.
سه
به عبارت دیگر ، جایگزینی افق ناخودآگاه و ایجاد مسخره از آنها زمینه را برای شکل گیری نوعی دین غیر مذهبی یا اندیشه سیاسی که به بت پرستی ، منطق دیگر و سایر مقررات پرداخته می شود ، فراهم می کند: این بسیار مهم بود که آنقدر مهم بود که حتی به صورت جدید ، ERA را از بین می برد ، در بعضی مواقع به شکل های خاص ، وقتی که هر قسمت از زمینه های خاص ، اطلاعات ویژه ای را می طلبد ، وقتی که هر یک از زمینه های خاص ، به صورت خاص و خاصیت های خاص ، می توان به عنوان های خاص و خاص ، به عنوان پایه های خاص ، اطلاعات خاص را به دست آورد. الاسلام و دارال کافر). بعضی اوقات او ایدئولوژی های مدرن را بسیج می کرد و درک جدید سیاست را هنگامی که “آنچه در آن بود” پرورش می داد و به دنبال یک سیاست جدید در بازگشت قدیمی به قدیمی بود … و در نتیجه این ، سوء تفاهم ، همیشه آشفتگی در سیاست وجود داشت.
چهار
از یک دیدگاه ، ایران امروز در دوران سیاست ایدئولوژیک و متعالی است. در این شرایط ، دیگر نمی توان نور چنین سیاستی را ترمیم کرد. علاوه بر این ، مفاهیم جدید دیگر نمی توانند فراتر از هر ایدئولوژی و تفکر انقلابی درک شوند ، جهل از منطق تعادل نامتقارن قدرت دیگر نمی تواند توجیه شود ، و در تاریکی این نادانی از علاقه و امنیت دیگر نمی تواند ابن باشد و نه ، نه ، نه ، نه در او و هیچ کس و هیچ کس و هیچ کس دیگر. و مکتب سکولارها و ملحدان آمدند.
در یک کلام ، دیگر نمی توان آن را به بت تبدیل کرد ، هر لحظه ، که انقلابیون در راه سلطه و اصلاحات ایستاده اند و اصول بنده و دموکرات ها را باید به زامزام و مذاهب شب و روز در نماز و روز در نماز آورده شوند. شریک استراتژیک سوسیالیست ها.
پنج
اما اگر زندگی در دنیای امروز فقط از طریق استرس در نوعی سیاست جهش امکان پذیر باشد ، چه کاری نباید انجام شود؟ یا احتمالاً وقتی سیاست در واقع یک دوست باشد ، چه کاری می تواند انجام دهد؟ در این حالت ، سیاست متعالیه و متعالی باید حذف شود و به شخصیت ذاتی (شرایط و نیازهای سیاست) سیاست اجازه داده شود و ارزش ها و عقاید دینی را نباید در پی کثرت گرایی آنها قنداق داد.
به طور دقیق تر ، در این شرایط باید یا به جدایی دین و سیاست بپردازیم ، یا آن را به گونه ای مذهبی تفسیر کنیم که هر نوع سیاست اتومبیل ممکن و مجاز باشد ، یا اینکه باید تلاش شود تا با دیدگاه ها و عقاید مختلف سیاسی تعامل داشته باشد. در ایران امروز ، به نظر می رسد مسیر انتخاب دوم به طور فزاینده ای باز است (گزینه سوم ، اگرچه مطلوب تر است ، اما همچنین غیرممکن تر است زیرا خارج از امکانات و امکانات نظری دیدگاه دولت است). به نظر می رسد گزینه دوم بیشتر بر اساس یک سنت نظری و عملی معتبر و مکرر است. با گذشت زمان ، این گزینه گسترش یافت تا دسته بندی های “عملی” و “مواد” را شامل شود.
شش
با وجود اجماع عملی در مورد بسیاری از این گزینه ، انجام درگیری در قلمرو آن نیز دشوار است. از یک نقطه نظر ، حداقل دو گروه با آن اشتباه گرفته شده اند: اول ، ارتدکس ، که در هر شرایطی مسیری متفاوت را طی نمی کنند و در هر شرایطی مسیری متفاوت را طی می کنند ، و دوم ، نیکوکاران ، که ابزار و قدرت خود را در حفظ و حفظ “وضعیت” خود می بینند. این دو گروه مانند سیاست صرفاً بر اساس رنگ (زبان و شخصیت) خودشان هستند و فقط جهش را می پذیرند که هستی شناسی ، اپیتیک ، معرفت شناسی و سود – و سود – و سود را در زبان ها و عبارات مختلف گسترش می دهد. این دو همیشه منافع و مزایای جامعه را در پیش زمینه حقیقت خود قربانی می کنند.
در همین حال ، گروه سوم کسانی هستند که هر لحظه در صورت و کاریکاتور یا در دریدا ، در مونتاژ کولاژ (البته غیرقابل توصیف و توهین آمیز) ظاهر می شوند. بنابراین در چنین شرایطی ، سیاست راهی برای علاقه ، علاقه و امنیت است ، به جز این که می تواند با کثرت و کثرت و اختلاف نظر ، یا غیرقانونی یا نظری ، معنادار و عملگرا باشد. در این حالت ، تنظیم و پوشش لزوما باید از نظر ماهیت و ذات انعطاف پذیر باشد ، که به نظر می رسد اینگونه است ، و اگر اینگونه نباشد ، نظریه بقا در شرایط فعلی حاکی از آن است که فرد به افق فکر و یک سیاست تبدیل می شود.
منبع: اخبار انصاف