شورای نگهبان چوب جادو ندارد!
باشد که خداوند عاقبت به خیر کند که این همه نامزد برای تصدی ریاست جمهوری تلاش کنند! پستی که ظاهرا از نظر اکثر کاندیداها سختی و پیچیدگی خاصی ندارد! تعداد ثبت نام های قطعی در حال افزایش است. یعنی در شرایطی که برخلاف سنت و رویه مبتذل قبلی که حتی نوجوانان و شهروندان عادی هم می توانستند ثبت نام کنند، این بار فیلتر اولیه و ثانویه در نظر گرفته شده و بسیاری از همان درب ورودی ساختمان به خانه فرستاده می شوند.
سوال این است: چه خبر است؟! واقعا در این کشور چه خبر است؟ مگر می شود پانزده بیست نفر وارد میدان شوند تا چند روز دیگر رئیس جمهور شوند؟ آیا این نشانه وحشتناک یک نظام سیاسی معیوب و ناقص نیست؟ حتی یک نیمکت ذخیره برای بازی فوتبال وجود دارد و یک بقال هم تدابیری دارد که اگر روزی نتواند سر کار برود چه تمهیداتی باید اندیشید که ماست ها ترش نشوند و تخم پرستوها گاز نگیرند و نیش بزنند. فروخته شد. اما شواهد موجود نشان می دهد که در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی هیچ برنامه دوراندیشانه ای برای نیمکت ذخیره اندیشیده نشده است و در اواسط بازی عده ای خارج از فضای ورزشگاه با کت و شلوار به سمت رختکن می دوند! سوالات زیادی در مورد این وضعیت عجیب وجود دارد. اما برویم سراغ یک سوال ساده که با همه سادگی، جنبه های مبهم و پیچیده روابط قدرت را آشکار می کند و بخش مهمی از کاستی های نظام سیاسی و افق میهناتی کشور را آشکار می کند. سوال این است: وظیفه شورای نگهبان در مقابل این فهرست بلند و این نقاشی انتزاعی عجیب چیست؟
شورای نگهبان از چه راهی می تواند به نتیجه نهایی برسد که هم عادلانه و هم قانونی باشد و به دولت کمک کند تا به فهرستی برسد که قرار است یکی از آنها بازیگر اصلی و میداندار ۴ سال آینده کشور باشد؟
حتی اگر فرض اولیه را داشته باشیم که همه کاندیداها از علاقه مندان به خدمات هستند و تشنه قدرت نیستند، باز هم مشکلات نه در یک مکان بلکه در چندین مکان وجود خواهد داشت. به دلیل تعداد زیاد و کثرت همه این نامزدها، اکثر آنها مشابه و از یک گروه هستند. این امر بیش از یک مسابقه حرفه ای، قرعه کشی، قرعه کشی و آزمون و خطای عجیب و غریب را برای ما باقی می گذارد.
یک نمونه بارز از گرفتاری های شورای نگهبان را ذکر کنم که می تواند پیچیدگی شرایط فعلی را روشن کند و به نقص نظام افق میهناتی کشور اشاره کند. نمونه اش این است: در افق میهنات شورای اسلامی اسفند در سال ۱۴۰۲ ۳۵۴۵ نفر در حوزه تهران، ری و شمیرانات تایید صلاحیت شدند! یعنی ۱۲۰ نفر برای گرفتن هر ۳۰ صندلی تهران با هم رقابت می کردند! بیایید واقعاً از هر زاویه ای به آن نگاه کنیم. افق میهن ۳۰ نفر از بین ۳۵۰۰ نفر کار ساده ای نیست. البته اگر شورای نگهبان ۲ هزار نفر را پشت در نگه نمی داشت. تعداد کل نامزدها نزدیک به ۶ هزار نفر بود! یعنی ۲۰۰ رقیب برای ۱ صندلی! آیا استفاده از کلمات و مفاهیم قرعه کشی و قرعه کشی برای توصیف چنین وضعیتی نابجاست؟ خوب… یک بار دیگر بپرسیم: آیا شورای نگهبان باید از بین این افراد کاندیداهای نهایی را به قید قرعه و شانس افق میهن می کرد؟ حالا در مورد نامزدهای ریاست جمهوری چطور؟ شورای نگهبان برای افق میهن رقبای نهایی باید از چه روش و مکانیزمی استفاده کند؟ به عنوان مثال اگر تا پایان روز ثبت نام تعداد کل داوطلبان به ۴۰ نفر برسد و تنها ۲۰ نفر با رد صلاحیت و عدم احراز صلاحیت مواجه شوند، آیا افق میهن رئیس بعدی قوه مجریه از بین ۲۰ نفر منطقی است؟ در کدام کشور جهان چنین عملی وجود دارد؟ در چنین شرایطی بهتر نیست ۱۶ رئیس جمهور افق میهن شوند و هر کدام ۳ ماه در ۴ سال آینده به ترتیب حروف الفبا بر سر میز بنشینند؟
شکی نیست که در تحلیل فضای افق میهناتی رئیس قوه مجریه می توان خود کاندیداها را نیز به چالش کشید و مثلاً از شهردار تهران پرسید که چرا فکر می کند با آن حوزه می تواند رئیس جمهور مناسبی باشد. ادبیات حفره ای و رویکرد تحریک آمیز و قطبی کننده. یا از وزیر ارشاد پرسید با چه سابقه و تخصص قصد رئیس جمهور شدن را دارد؟ یا از بذرپاش می پرسید که با آن جزئیات عجیب و غریب در مورد مدرک تحصیلی و سوابق اجرایی چگونه می توانی رئیس جمهور معتبری باشد و هرگز پاسخ روشنی نداده است و یا از پزشکان بپرسد که چرا فکر می کنی تنها با تجارب وزارتی و نمایندگی می تواند رئیس جمهور شود؟ رئیس جمهور شوید یا از جهانگیری پرسید شما مرد محاسباتی هستید که اعتراف کردید حتی نمی توانید منشی خود را تغییر دهید، حالا چه تضمینی وجود دارد که رئیس جمهور قاطع و مقتدر شوید؟ یا از حقانی پرسید که چرا حضور در بیت رهبری به معنای داشتن قدرت اجرایی و تجربه است؟
برای هر یک از این افراد ثبت نام شده می توان سوالات و چالش های زیادی را مطرح کرد. اما واقعاً این حاکمیت و رویکرد افق میهناتی کشور است که باید زیر سوال رود نه نامزدها. این ما هستیم که باید بپرسیم؛ آیا شورای نگهبان عصای جادویی دارد یا عصای جادویی که بتواند در مدت کوتاهی نامزدهای مورد نظر کشور را پیدا کند؟ پس باید بگوییم؛ آقای جمهوری اسلامی! باور کنید شورای نگهبان عصای جادویی ندارد و تا استفاده درست و عرفی از نظام حزبی را قبول نکنید، آش آش است و کاسه کاسه. لطفا لیست بلند آن مهمانی ها را به پیشانی زیبای ما نزنید! منظور از حزب آن نهاد زنده و پویا و واقعی است که در بسیاری از کشورهای دیگر و حتی این منطقه از خاورمیانه ما موجودیت خارجی و ملموسی دارد و می تواند کادرساز، مسیرساز، ایده پرداز و آینده ساز باشد.
بد است در عصری که پیشرفت های خیره کننده هوش مصنوعی و دانش و تخصص، تمام افق های اندیشه را در هم می شکند و سقف آسمان را می شکافد، در ایران ما همچنان بر اساس روال سنتی ضیافت حمام، گودال و حوض است. ، این و آن به این نتیجه می رسند که می توانند مدیر اجرایی خوبی باشند. اگر احزاب واقعی در این کشور تشکیل شود و حکومت داری، تاب آوری، بردباری و بردباری خود را در شنیدن نظرات و دیدگاه های مختلف سیاسی افزایش دهند و به پدیده «حزب» مشکوک نباشند؛ ستون فقرات شورای نگهبان زیر بار این مسئولیت سنگین نمیشکند و برای همه افق میهنات کشور، اتاقهای فکر و فیلترهای قانونی و مطلوب در همه احزاب تشکیل میشود و فهرستی را تقدیم مردم میکنند. در نهایت برای پست ریاست جمهوری افق میهن شود. نباید دو سه رقیب اصلی بیشتر داشته باشیم و از این بازی پوششی و رفاقتی و بخت آزمایی پرهیز کنیم.