ترندهای روز

لجبازی زن جوان برای طلاق زندگی‌اش را سیاه کرد

پایگاه خبری تحلیلی منتخب (ofoghmihan.ir):

خانمی ۴۴ ساله گفت وقتی کبودی روی بدن پسر ۲۴ ساله ام را می بینم برای اشتباه بزرگم متاسفم. من در خانواده ای بزرگ شدم که آنقدر همدیگر را دوست داشتند که اکنون همه برادران و خواهرانم زندگی آرام و شیرینی دارند اما من از سال های نوجوانی غرور عجیبی داشتم و همیشه خواسته هایم را تا چند سال بعد به دیگران تحمیل می کردم. من و همسرم از ابتدای زندگی مشترکمان بر سر افق میهن محل سکونت با هم اختلاف نظر داشتیم. در آن زمان پسرم ۸ سال بیشتر نداشت و در کلاس دوم ابتدایی درس می خواند. شوهرم قصد داشت خانه ای در نزدیکی محل کارش اجاره کند، اما من اصرار کردم که باید خانه ای در محله پدر و مادرم اجاره کنیم تا به دلیل طاقت دوری از پدر و مادرم، هر وقت نیاز داشتم، به دیدن آنها بروم. .

این موضوع به دعوا و مشاجره من و «سیاوش» تبدیل شد تا جایی که از خواسته هایم کوتاه نیامدم و درخواست طلاق دادم. بالاخره با این غرور و لجبازی کودکانه از سیاوش طلاق گرفتم و حضانت پسرم را پذیرفتم. مدتی بعد با مرد دیگری ازدواج کردم که ۲ فرزند داشت و از بدرفتاری و بدرفتاری همسرش شاکی بود. همسر اولش طوری رفت و آمد می کرد که بچه هایش آرزو داشتند شبی را با پدرشان تا صبح بگذرانند. حتی وقتی دختر بزرگش ازدواج کرد، باز هم از فرزندانش غافل بود. در این بین پسرم بیشتر وقتش را در خانه پدربزرگش می گذراند و گاهی به دلیل مشکل با ناپدری به خانه ما می آمد و مدام با او دعوا می کرد. خلاصه این اختلافات باعث شد بابک مرا نادیده بگیرد و دیگر حتی هزینه زندگی را هم پرداخت نکرد و همین موضوع به ناسازگاری ما در زندگی دامن زد اما اختلافات من و همسرم از ۳ ماه پیش که پسرم بود شدت گرفت. او را برای همیشه از خانه بیرون کرد و از او خواست که دیگر قدم به خانه ما نگذارد. این ماجرا به درگیری شدید منجر شد تا جایی که شوهرم پسر ۲۴ ساله ام را مورد ضرب و شتم قرار داد و بدن او را کبود کرد. حالا با دیدن این کبودی ها با آه و حسرت به گذشته ام فکر می کنم که ای کاش غرور جوانی را کنار می گذاشتم و آینده ام را نابود نمی کردم. الان هم به دختران جوان می گویم که مشکلات بعد از طلاق بسیار وحشتناک تر از آن چیزی است که شما برای آن طلاق می دهید. اول به آینده فکر کن و بعد تصمیم بگیر، ای کاش من هم…

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با دستور سرهنگ محمد ولیان (رئیس کلانتری مصلای مشهد)، تحقیقات قانونی و اقدامات مشاوره ای در این خصوص در معاونت مددکاری اجتماعی آغاز شده است.

داستان واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا