محاکمه عاملان قتل دکتر ضیایی و همسرش
دکتر ضیایی و همسرش یک سال پیش توسط اعضای یک باند جعل و سرقت به ضرب گلوله کشته شدند. ابتدا خواهرزاده دکتر ضیایی از مفقود شدن وی به پلیس خبر داد. تحقیقات پلیسی مأموران را به سراغ فردی به نام سروش که با دکتر ضیایی معامله میلیاردی کرده بود، شد و سپس مشخص شد این مرد با تشکیل باند سرقت و جعل و جعل اسناد و مدارک، اموال دکتر ضیایی را به سرقت برده است. نام، و این پزشک و همسرش در این حادثه کشته شدند.
پس از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. نماینده دادستان در جلسه گفت: در این پرونده احمد متهم به دو قتل دکتر ضیایی و همسرش و همچنین سرقت و جعل امضا است. متهم ردیف دوم به نام سروش به دو فقره شریک جرم در قتل و جعل چندین وکالت، متهم سوم به نام سوشیا مهندس با سابقه متهم به همدستی در قتل عمد و چندین اتهام دیگر. مهدی، افسر پلیس اخراجی و بدون سابقه دستگیری به دو فقره همدستی در قتل و ادعای شرکت و شرکت در سرقت، مجید دارای سابقه کیفری متهم به دو فقره قتل، سینا دارای سابقه کیفری است. سابقه متهم به دو فقره قتل و مشارکت در انتقال مال غیر و مشارکت در سرقت. جلال متهم بعدی است که در واگذاری اموال دیگران مشارکت داشته است. افشین و حامد دیگر متهمانی هستند که در واگذاری اموال دیگران مشارکت داشتند. حمیدرضا مربی اسکی نیز تحصیلات خود را داشت و حمید نیز متهم دیگر پرونده است و برای همه آنها درخواست اشد مجازات دارم.
در ادامه اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار قصاص متهم اصلی و اشد مجازات برای متهم دیگر شدند. وکیل پدر و مادر دم گفت: آنچه بررسی کردیم ۱۰ میلیارد تومان اموال مسروقه است که من نیز تقاضای عودت آن را دارم.
یکی دیگر از شاکیان پرونده گفت: از طریق پدر همسر سروش با او آشنا شدم. یک ملک ۱۰۹ متری خریدم اما بعد متوجه شدم ملک صاحب دیگری دارد و الان شکایت دارم.
سپس شاکی سوم در جایگاه قرار گرفت. او همچنین از سروش گلایه کرد و گفت: من هم از سروش ملکی خریدم. من به اعتبار پدرشوهرش که استاد دانشگاه بود این کار را انجام دادم اما بعد دیدم مدارک را جعل کرده است.
وکیل شاکی چهارم نیز با طرح شکایت مشابهی گفت: نزدیک به سه کیلو طلا از موکلم برای اعطای مال به وی گرفته شده اما کلاهبرداری بوده است.
آخرین وکیل شاکی نیز گفت: اموال موکلم در آمریکا فروخته شده است. سروش یکی از اعضای خانواده موکل من است و چون می دانست موکلم در آمریکاست و از او شکایت می کنیم این کار را کرد.
من دکتر ضیایی و همسرش را کشتم، قبول دارم
در ادامه احمد، متهم درجه یک روی جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل را پذیرفت و گفت: به دستور سروش این کار را کردم. سروش به من گفت که دکتر ضیایی و همسرش به او بدهکار هستند و به او پول نمی دهند. دو اسلحه آورد و گفت این دو نفر را بکشیم. دو تا قرص به من داد و بلافاصله به من قهوه داد. بعد از خوردن آنها احساس کردم نمی توانم خودم را کنترل کنم. سروش به من گفت شلیک کن و من این کار را کردم. از فاصله دو سه متری شلیک کردم. وقتی دکتر ضیایی و همسرش فوت کردند، حال همه ما بد بود. یکی دو ساعتی تنها بودیم. بعد از اینکه به حالت عادی برگشتیم، سروش دو کیسه آورد تا اجساد را داخل چاه بیندازد، اما من نپذیرفتم و گفتم اجساد را جایی بگذاریم. سپس اجساد را برداشتیم و در کنار رودخانه دفن کردیم. پسرم که همراه من به اتهام قتل دستگیر شده بود، هیچ نقشی در این پرونده نداشت.
سپس وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت. وی گفت: موکلم اظهارات ضد و نقیضی داشته است. او یک بار گفته بود که قتل کار سروش است و بعد به قتل اعتراف کرد که خودش قاتل است. گویا بحث طمع است، به همین دلیل مسئولیت قتل را بر عهده گرفت.
سپس سروش در جایگاه قرار گرفت. گفت: از دکتر ضیایی ملکی خریده بودم. من ملک را ۱۷۰ میلیارد خریده بودم. سپس جمعه سیاه فرا رسید و دلار از ۳۴ هزار تومان به ۴۴ هزار تومان رسید. قیمت ملک ۴۰۰ میلیارد بود. دکتر ضیایی دو ملک دیگر را فروخته بود که آنها را هم پس گرفت. او گفت که می خواهد همه چیز را جمع کند و پیش فرزندانم در آمریکا برود. من احمد و پسرش را به خاطر گواهی جعلی ملاقات کردم. در اینستاگرام کار گواهینامه جعلی انجام می دادند و بعد که متوجه شدند من با دکتر ضیایی آقا ملک مشکل دارم با من آمدند تا مشکل را حل کنند. فکر می کردند دکتر ضیایی قرار است چند میلیارد با خودش بیاورد و معامله را فسخ کند، به همین دلیل او را کشتند تا پول را بگیرند. می خواستند من را هم بکشند، اما دیدند پولی در کار نیست، مرا نکشتند.
متهم ادامه داد: فقط ۱۷۰۰ دلار به متهمی که اکنون متواری است دادم تا برایم مدارک جعلی تهیه کند. بعد فهمیدم که استاد جعل است. وکالت نامه ای تهیه کرد که آن ملک مال من شد. البته چون با همسرم اختلاف داشتم فکر کردم ممکن است مهریه اموال را تصرف کند. به همین دلیل به شخص دیگری پول دادم و ملک را به نام او ثبت کردم. سپس این کار را به نام پدر و مادرم انجام دادم. اما بعد متوجه شدم ملک کنار ملک بابک زنجانی گودبرداری غیراصولی است و مشکلاتی دارد به همین دلیل آن را برای فروش گذاشتم.
وی در خصوص سایر املاک نیز گفت: در مورد اموال خانواده ام باید بگویم، من سند ملک را جعل نکردم، مبایعه نامه نوشته بودیم. من امضاء را جعل کردم و ملک را فروختم اما از کسی طلا نگرفتم. البته اگر به من مرخصی بدهید تا از زندان خارج شوم، پول همه را پس می دهم.
سپس متهم ردیف سوم به نام سوشیا در جایگاه قرار گرفت. گفت: من اتهامات را قبول ندارم، از قتل اطلاعی نداشتم. سروش را چند سالی است که می شناسم. روز حادثه سروش به من زنگ زد و گفت مهمان دارد و زغال و مرغ می خواهد. من هم انجام دادم. بعد از آن جایی که سروش بود را ترک کردم و کار خودم را انجام دادم. من بازی پرسپولیس را دیدم و بعد به میدان کاج رفتم، سروش زنگ زد و گفت مالک سعادت آباد را جابه جا می کند. او به من گفت ۳۸۰۰۰ دلار از ملک باقی مانده است اما چون ملک گران شده مالک سند را امضا نمی کند. بعداً ملک گفت که می خواهد به جشن فارغ التحصیلی پسرش در آمریکا برود، از من خواست که از دکتر ضیایی وکالت نامه جعلی بسازم و بعد با همان وکالت نامه چند وکالت دیگر ساختیم تا سند مهر می شود
در این هنگام قاضی گفت: آیا درست است که به سروش فشار آورده اید که کار دکتر ضیایی را تمام کند زیرا ممکن است از سامانه ثنا پیامکی دریافت کند و متوجه جعل شود؟ و اینکه بعد از قتل به او گفتید از دکتر ضیایی اثر انگشت بگیرید؟
سوشیا گفت: من این کارها را نکردم..
مهدی دیگر متهم پرونده که فرزند متهم ردیف اول است نیز گفت: سروش از سادگی من و ناآگاهی پدرم سوء استفاده کرد. چند سال پیش با سروش در اینستاگرام آشنا شدم. من ساکن تهران بودم. پدرم یکی از آشنایان داشت که برای سروش گواهی جعلی درست کرده بود. او اعتماد من را جلب کرد. سپس با پدرم تماس گرفت. تا اینکه پدرم چند سکه قدیمی که پیدا کرد به او داد و گفت سکه ها را ۵ میلیارد تومان می خرم اما چکی که داده نقد نشد. تا اینکه کارمند بانک به من گفت این فرد کلاهبردار است و تا به حال چنین پولی نداشته است. روز حادثه داشتم با وانت بار سوپرمارکت را می گرفتم که سروش زنگ زد و گفت بیا صحبت کنیم تا پول را بدهیم. پدرم هم با شوهر عمویم به سروش رفت. وارد خانه شدند و بعد سروش بیرون آمد و به من گفت از این به بعد پدرت پدر من خواهد بود و جانت در امان است و نگران چیزی نباش. بعد با هم وارد خونه شدیم. دو جسد روی زمین دیدم اما حال پدرم و شوهر عمویم خوب نبود. خیلی عجیب بود. سروش به من گفت رانندگی کن و کمک کن تا اجساد را دفن کنیم. پدرم اجساد را با یک نفر دیگر بسته بندی کرد و بعد اجساد را بردیم و دفن کردیم. پدرم گفت اگر همکاری نکنید و اجساد را بیرون نیاورید سروش روی اجساد اسید می ریزد و اوضاع بدتر می شود.
متهم گفت: سروش به من گفت به فلانی پول داده است مهر باید در داخل پاسپورت قربانیان مهر زده شود و نشان دهد که قربانیان از کشور خارج شده اند.
در ادامه مجید دیگر متهم پرونده گفت: اتهام را قبول دارم. احمد که از اقوام من بود گفت بریم وام بگیریم و من هم با همین امید با او رفتم اما بعد مرا به سروش برد. آنجا بود که سروش به ما مشروب داد و گفت مهمان دارم تا بیایند غذا بخورند. احمد یک اسلحه به من داد و همان موقع بود که مهمان ها آمدند. مهمان ها به زیرزمین می رفتند. ناگهان سروش گفت شلیک کن و احمد اول به مرد و بعد به زن شلیک کرد. بعد سوشیا آمد و گفت اثر انگشت را بگیر و بعد کاغذ آورد و ما اثر انگشت را گرفتیم. سروش دوباره مشروب و کباب به ما داد و گفت بخور تا حالمان خوب شود بعد اجساد را در چاه بیندازیم و اسید بریزیم. البته پشیمان شدند و ما اجساد را دفن کردیم.
سپس متهم دیگری به نام سینا که برادرزاده سوشیا است در جایگاه قرار گرفت. وی با رد اتهامات خود گفت: عمویم به من گفته به والنجک برو و من نمی دانستم سرقت است. به من گفت اسناد مال سروش است، می گیرم و برمی گردیم، اما نگفت ما دزدی می کنیم.
سپس سایر متهمان در جایگاه حاضر شدند و دفاعیات خود را ارائه کردند.
در آخرین دفاع متهم ردیف اول دوباره در جایگاه قرار گرفت و گفت: اتهام را قبول دارم، از خانواده بدبختی هستم. من یک دختر بیمار دارم و به همین دلیل این کار را کردم.
سروش در آخرین دفاعیات خود نیز گفت: سه ماه در سوئیت بودم و چند روز در کما بودم. خانواده من با خانواده مقتول در تماس هستند و تقاضای بخشش کردند. آنها منتظر رای دادگاه هستند.