ترندهای روز

مردی که شریک خود را کشت: پشیمانم و فقط می‌خواستم داد نزند

پایگاه خبری تحلیلی ایران تحلیل (irtahlil.com):

یک ماه پس از ناپدید شدن زن ۵۰ ساله، جسد وی در کانالی در حوالی شهرری پیدا شد. چند روز بعد کشف خودروی این زن، فرضیه قتل با انگیزه سرقت را رد کرد و تحقیقات برای شناسایی مظنونان احتمالی قتل آغاز شد و مردی در این رابطه دستگیر شد. حدود ۱۰ روز پس از کشف جسد، تنها مظنون پرونده به قتل اعتراف کرد. در ادامه گفت و گو با این متهم قتل که مردی ۴۷ ساله است را بخوانید:

* چرا دستگیر شده اید؟

یکی از بستگانمان را که زنی ۵۰ ساله بود کشتم.

* چرا قتل کردی؟

مقتول تصمیم گرفت شراکت خود را با من قطع کند.

با هم چیکار کردین؟

قرار بود با هم کافی شاپ باز کنیم.

* یعنی هنوز کافه شما باز نشده است؟

نه، دنبال کارش می گشتیم که کافه را باز کنیم که به مشکل خوردیم.

*چه مشکلی؟

خانمی که با او شریک بودم ۷۰ میلیون برای سرمایه گذاری داده بود اما مدتی مدام می گفت که منصرف شده و باید پولش را پس بدهم.

* قبل از اینکه بخواهید کافی شاپ باز کنید و با مقتول شریک شوید، چه می کردید؟

من در کار دیگری بودم، اما چون آنجا هم شریک داشتم و به این نتیجه رسیدیم که درآمد کافی نیست، آن را تعطیل کردیم.

* چرا قتل کردی، نمی توانستی پول آن خانم را بدهی و با دیگری شریک کنی؟

ناخواسته بود، نمی خواستم او را بکشم. حتی نتوانستم پول را برگردانم چون ۷۰ میلیونی که به من داده بود را صرف خرید لوازم و کارهای دیگر کرده بودم.

* چه اتفاقی افتاد که با مقتول در میان گذاشتید؟

او یکی از اقوام ما بود. با او صحبت کردم و او با پرداخت ۷۰ میلیون موافقت کرد و مدتی دنبال کار و خرید تجهیزات و فضا بودم.

چرا او را کشتید؟

همانطور که گفتم ناخواسته بود. یکدفعه حرفش و قولی که داده بودیم زیر پا گذاشت. او گفت می خواهد جای دیگری سرمایه گذاری کند و من باید به او پول بدهم.

در روز قتل چه اتفاقی افتاد؟

قرار شد در مورد پول صحبت کنیم. گفت باید پولش را پس بدهم، اما پول را خرج کرده بودم. به او گفتم پول ندارم و کاری از دستم بر نمی آید. عصبانی شد و شروع کرد به داد زدن. دهانش را گرفتم و وقتی دهانش را رها کردم خفه شد. من نمی خواستم او را بکشم، فقط می خواستم فریاد نزند.

کارت نقدی شما زیر صندلی راننده چه می کرد؟

بعد از مرگش جسد را داخل صندوق عقب ماشین گذاشتم و پشت فرمان نشستم، گریه می کردم، خیلی ترسیده بودم. در نهایت یک گونی جلوی ماشین مقتول پیدا کردم و جسد را داخل گونی گذاشتم و در کانال انداختم. ماشین را در همان جایی که جسد را انداختم رها کردم. احتمالاً در همین شرایط کارت از جیبم افتاد.

بعد از آن چه کردید؟

من عذاب وجدان داشتم، وقتی دیدم خانواده اش به دنبال او هستند و می دانم اما نمی توانم غمگین باشم. شب ها کابوس می دیدم و تا صبح یک لحظه خوابم نمی برد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا