مشکلات انرژی، خط تولید را با چالش همراه کرد
باتلاقی به نام نرخ بهره;
مصداق بارز ادعای من افزایش نرخ سودی است که آقای فرزین برای کنترل تورم و فرو بردن همه بازارها در رکود به کشور، صنعت و سرمایه گذاری ها تحمیل کرد. آیا همزمان از عواقب افزایش نرخ بهره آگاه نبودیم؟ بر اساس تئوری های اقتصادی کینز و هیکس هانسون در هشتاد سال پیش، آیا هنوز نمی دانیم که کشش سیاست پولی محدود است و برای تأثیرگذاری باید سیاست های مالی مناسب نیز اعمال شود؟
مرتضی زمانی امیرزکریا کارشناس بازار سرمایه در گفتگو با افق میهنوی در خصوص عدم رشد بازار در سال های اخیر و سرکوب آن توسط دولت اظهار داشت: دلایل عدم رشد بازار و اراده دولت و سایر نهادهای سیاسی از جمله بانک مرکزی، وزارتخانه را می دانم. اقتصاد و مجلس
آیا بورس با تکیه بر تحلیل عملکرد شرکت ها، واقعیت های اقتصادی و مالی در چرخه های تجاری و پارامترهای تعیین شده توسط سیاست گذار مانند نرخ بهره به این نتیجه می رسد که سهام شرکت ها ارزشمند هستند یا خیر؟ بسیار سریع پاسخ می دهد و قادر به خرید یا فروش و افزایش یا کاهش ارزش خواهد بود و در نهایت واکنش اقتصادی و مالی مناسبی (البته با هیجان خرید یا فروش) از خود نشان می دهد و در ازای فرآیند مذکور پاداش یا جبران می شود. این ماهیت بازار است.
در چنین شرایطی، هیچ یک از فعالان بازار نمی توانند شکایت کنند و دیگران را مقصر بدانند. بنابراین، اگر به شرایط بازار در سالهای اخیر دقت کنیم، اکثر تحلیلهای مبتنی بر عملکرد، ارزش سهام شرکتها را با وجود سیاستهای سرکوبگرانه اقتصادی نشان میدهند. عواملی مانند دستکاری مبهم و غیرقابل اندازه گیری و اغلب افراطی در قوانین، تمرکز دولت بر این یا آن راه برای ایجاد تعادل در کسری بودجه، شعارهای احساسی دولتمردان و سیاستمداران به ویژه در بخش اقتصادی، توهمات طنز آمیز مانند بریکس و شانگهای. به زودی… حرفه پزشکی زمام امور را به دست گرفت) و مهمتر از همه، بانک مرکزی با رویکردی سوپرکمونیستی به رهبری فرزین همه معادلات را به هم ریخت.
اگر فکر می کنیم همه اینها اقداماتی بود که به امید بهبود شرایط و اکنون با در نظر گرفتن وضعیت کشور و تحریم ها و فقر و نارضایتی گسترده مردم و غیره انجام شد، سیاستمداران و مجریان اگر این برنامه ها بودند. بی گناه یا کمتر گناهکار، ما ساده لوح هستیم. آنقدر خطرناک شده ایم که امروز بخشی از نتیجه آنها را می بینیم. من همه این موارد را از قبل برنامه ریزی شده می دانم و معتقدم سیاست گذاران و به ویژه بانک مرکزی با توجه به داده هایی که دارند و تاریخچه اقتصادی کشورها و نتایج سیاست های مختلف اقتصادی در دنیا نمی توانند به چنین دستاوردی برسند قبول کنید که این به دلیل ضعف مدیریت و تحریم ها بوده است نه! این هدف سیاستگذار بوده است.
مصداق بارز ادعای من افزایش نرخ سودی است که آقای فرزین برای کنترل تورم و فرو بردن همه بازارها در رکود به کشور، صنعت و سرمایه گذاری ها تحمیل کرد. آیا همزمان از عواقب افزایش نرخ بهره آگاه نبودیم؟ بر اساس تئوری های اقتصادی کینز و هیکس هانسون در هشتاد سال پیش، آیا هنوز نمی دانیم که کشش سیاست پولی محدود است و برای تأثیرگذاری باید سیاست های مالی مناسب اعمال شود؟ اگر بانک مرکزی این را نمی داند دقیقا چه می داند؟
تورم، تحریم، توسعه فقر و همه مشکلات و فسادهای دیگر نتیجه اراده سیاستمدار و مجری اوست. بانک مرکزی در ابتدای دولت سیزدهم پایه پولی ۵۱۶ همات را در اختیار گرفت و در کمتر از ۴ سال آن را به ۱۲۰۰ همات رساند که تنها در عرض ۳.۵ سال ۱۳۲ درصد افزایش انباشت پولی کشور را نشان می دهد! پس از آن نقدینگی با ۱۲۵ درصد افزایش از ۴۰۰۰ به ۹۰۰۰ همت رسید.
از سوی دیگر، بدهی ملی به بانک مرکزی از سال ۱۹۶ به ۴۸۰ (رشد ۱۴۵ درصدی) و بدهی ملی به سیستم بانکی از ۶۵۶ به ۱۵۶۱ (رشد ۱۳۸ درصدی) افزایش یافته است. نرخ رشد هر دو بیشتر از نرخ رشد پایه پولی و نقدینگی بود. یعنی دولت پولی را که بانک مرکزی با استقراض از دارایی های مردم ایجاد کرده بود مصادره کرد و نگذاشت به دست مردم برسد! سپس ادعا می کند که تورم را کنترل کرده است.
توجه داشته باشید که میزان بدهی دولت به سیستم بانکی نسبت به پایه پولی افزایش یافته است. من نمی دانم چگونه این را تحلیل کنم؟!
این کارشناس با توجه به گزارش های ۶ ماهه منتشر شده از سوی شرکت ها و اینکه اکثر شرکت ها با قطعی برق دست و پنجه نرم می کنند و تاثیر احتمالی آن بر بازار سرمایه، گفت: شبکه های تولید و توزیع انرژی در ایران بسیار قدیمی، ناکارآمد و مستهلک شده است. و سرمایه گذاری کافی برای ایجاد شبکه جدید، بهبود فرآیند و حفظ آن صورت نگرفته است. کشوری که دارای چنین ظرفیتی در حوزه انرژی است که اتفاقاً باید مزیت رقابتی آن باشد، از کمبود و کمبود انرژی رنج میبرد، زیرا دوستان روحیه لطیفی دارند و به جای کلمه عدم تعادل از کلمه «عدم تعادل» استفاده میکنند. . قحطی”.
مهم ترین عاملی که می توان برای حل این مشکل استفاده کرد توسعه سرمایه گذاری در این بخش است که با توجه به قیمت گذاری های تعیین شده نیز بازدهی معقولی برای سرمایه گذار به همراه ندارد و از سوی دیگر دولت در تسویه حساب بسیار ضعیف است. مطالبات نیروگاه ها و پیمانکاران، بنابراین امیدی به بهبود وضعیت نیست. همچنین به دلیل کسری شدید تراز گاز زمستانی، احتمال قطعی برق در فصل زمستان وجود دارد و به دلیل مشکلات برق نیز باید منتظر قطعی گاز در تابستان باشیم.
این مشکلات انرژی در تعطیلی خط تولید و در نتیجه کاهش عرضه شرکت ها بیان شد که بسته به نوع محصول می تواند منجر به افزایش قیمت و از دست دادن بخشی از بازار هدف شرکت ها نیز شود. شرکت ها که البته تاثیر مثبتی تلقی نمی شود و سهامداران در مورد اینکه آیا شرکت قادر به ادامه تولید و تامین تقاضا است یا خیر تردید خواهند کرد.
وی در خصوص تاثیر افزایش سقف خرید سهام توسط صندوق های بازنشستگی در بازار و تزریق نقدینگی به بازار، گفت: این یک سیاست پولی انبساطی در بخش کوچکی از کل اقتصاد، بورس و بنابراین نیست مطابق با آن است. اصولاً آثار سیاست انبساطی در حد پایین سهمیه قابل مشاهده است نه در حد بالا. یعنی اعمال سیاست گسترش در سقف موثر نیست.
اینها بازی های رسانه ای سازمان بورس است و نباید انتظار مثبتی از آن داشت. پس از ۱۷ بازار باید قبول کند اردیبهشت در سال ۱۴۰۲ سازمان بورس عملا منحل می شود و نه تنها دیگر موجودیت موثری ندارد، بلکه ادامه حیات آن به شکل فعلی تنها منجر به زیان بازار و تامین حقوق و دستمزد قابل توجه کارکنان سازمان از جیب سهامداران می شود. .