وامهای بانکی یا بازی با میانگین حساب؟
سومیا شورابی; بازار: مهدی عابدی، فعال و اقتصاددان با بیان اینکه در سال های اخیر شاهد افزایش چشمگیر برنامه های وام دهی در شبکه بانکی کشور بوده ایم، توضیح داد: وی در یادداشتی به ناهماهنگی بانکها با سیستمهای تسهیل جذب سپرده پرداخت. جذب و حفظ نقدینگی برای بانک ها. بیشترین فشار، بحران نقدینگی است که گریبان بانک ها و در نهایت اقتصاد کشور را گرفته است.
وام بانکی؛ از شعار تا واقعیت
طرح هایی مانند کالاکارت از بانک ملی، وام به حساب جاری از بانک ملت و امید رفاه از بانک رفاه نمونه هایی از وام های بانکی هستند که شرط اصلی آن حفظ میانگین حساب مشتری است که ابزاری برای بانک ها است. به جای یک جریان ورودی که نقدینگی آنها را تضمین می کند.
متقاضیان وام باید برای مدتی بخش قابل توجهی از منابع مالی خود را در حساب های بانکی مسدود کنند بدون اینکه سود قابل توجهی کسب کنند.
این طرح ها نه تنها منجر به جذب نقدینگی توسط بانک ها می شود، بلکه نقدینگی را از چرخه تولید خارج کرده و به سمت انجماد در سیستم بانکی سوق می دهد.
تأثیر طرح های بانکی بر اقتصاد و تولید
با توجه به نقش بانک ها به عنوان واسطه های مالی، انتظار می رود منابع جذب شده توسط بانک ها به سمت فعالیت های تولیدی هدایت شود. اما بررسی عملکرد طرحهای بانکی نشان میدهد که این طرحها تأثیر منفی قابلتوجهی بر اقتصاد و تولید داشته است.
۱. بلوک نقدینگی در بانک ها:
طرح هایی که نیاز به یک حساب متوسط دارند باعث می شود که بخش زیادی از وجوه افراد در حساب های بانکی قفل شود. این امر نقدینگی در دسترس تولیدکنندگان را کاهش می دهد و توانایی سرمایه گذاری در فعالیت های تولیدی را محدود می کند.
۲. محدود کردن دسترسی تولیدکنندگان به دارایی های واقعی:
تولیدکنندگان کوچک و متوسط به دلیل ناتوانی در نگهداری حساب میانگین بالا از دسترسی به اعتبار بانکی محروم هستند. در مقابل، این وام ها بیشتر به افراد و شرکت هایی با منابع مالی بزرگ داده می شود که احتمالاً آنها را در بازارهای غیرمولد مانند ارز، طلا و املاک سرمایه گذاری می کنند.
۳. افزایش هزینه های تولید:
تولیدکنندگانی که نمی توانند از بانک ها وام دریافت کنند، باید به منابع مالی با بهره بالا در بازارهای غیررسمی متوسل شوند. این امر باعث افزایش هزینه های تولید و کاهش رقابت پذیری تولیدکنندگان داخلی می شود.
۴. رشد فعالیت های غیرمولد:
تمرکز بانک ها بر حساب های متوسط و برنامه های کوتاه مدت منجر به تشویق فعالیت های غیرمولد و سوداگرانه در بازارهای مالی شده است. این روند به جای تقویت بخش تولید، منابع مالی را به سمت بازارهای غیرمولد هدایت می کند.
پیش بینی جریان نقدی آتی
در صورت ادامه روند فعلی، پیامدهای زیر برای اقتصاد کشور قابل پیش بینی است:
. افزایش نقدینگی و تورم:
برنامه های وام دهی بانکی که نقدینگی جدید ایجاد می کند، رشد پایه پولی را تحریک کرده و تورم را افزایش می دهد.
. رکود در بخش تولید:
دسترسی محدود تولیدکنندگان به منابع مالی و افزایش هزینه ها منجر به رکود بیشتر در این بخش خواهد شد. این مشکل بر اشتغال و رشد اقتصادی نیز تاثیر خواهد گذاشت.
. تشدید نابرابری اقتصادی:
طرح های مبتنی بر میانگین حساب بیشتر به نفع گروه های پردرآمدی است که توانایی نگهداری سرمایه های کلان در بانک ها را دارند. این مشکل باعث افزایش فاصله طبقاتی می شود.
راه حل های پیشنهادی
برای جلوگیری از تشدید بحران و کاهش خسارات این سیاست، اقدامات زیر لازم است:
۱. اعتبار مستقیم به تولید:
بانک ها باید سیستم هایی ارائه دهند که مستقیماً از تولیدکنندگان کوچک و متوسط حمایت کند. این طرح ها باید بر اساس نیازهای واقعی تولید ایجاد شوند و نه بر اساس حساب متوسط مشتری.
۲. اصلاح سیاست بانکی:
بانک مرکزی باید قوانینی را اتخاذ کند که بانک ها را به تامین مالی پروژه های مولد تشویق کند و از سیاست های کوتاه مدت سود محور جلوگیری کند.
۳. شفافیت در عملکرد بانک ها:
شفافیت در برنامه های بانکی و نظارت دقیق تر می تواند از انحراف منابع به سمت فعالیت های غیرمولد جلوگیری کند.
خلاصه:
سیستم های بانکی به طور سطحی برای رفع نیازهای مالی مردم طراحی شده اند، اما در واقع ابزاری برای مقابله با بحران نقدینگی بانک ها هستند. این اقدامات با مسدود کردن نقدینگی در سیستم بانکی و محدود کردن دسترسی تولیدکنندگان به منابع مالی آسیب قابل توجهی به اقتصاد و تولید کشور وارد میکند.
اصلاح این روند مستلزم تغییرات اساسی در سیاست های بانکی و نظارت دقیق بر عملکرد بانک ها است. تنها با هدایت منابع به سمت تولید و سرمایه گذاری بلندمدت می توان از پیامدهای منفی این طرح ها جلوگیری کرد و اقتصاد کشور را به مسیر رشد و توسعه بازگرداند.