وقتی بازار به خدمت ژئوپلتیک درمیآید! / چرا نظریه هیرشمن به فراموشی سپرده شد؟
به گفته هیرشمن ، سود ممکن است متقابل باشد ، اما لزوماً متعادل نیست. اگر یک کشور نسبت به شریک تجاری خود به رابطه کمتر وابسته باشد ، می تواند با تهدید آن امتیاز کسب کند. بنابراین ، وی احتمالاً از سیاست دونالد ترامپ مانند تعرفه های تجاری یا اقدامات مشابه چین برای اعمال فشار اقتصادی از طریق صادرات کالاهای حیاتی (به عنوان مثال عناصر برای زمین نادر) تعجب نکرد.
براساس Business News ، هنگامی که بسیاری از شرکت ها مشتری را جذب می کنند ، بازارها خوب هستند. در مقابل ، هنگامی که برخی از شرکت ها بر بازار تسلط دارند و فروش را در بین آنها به اشتراک می گذارند ، عملکرد بازار مختل می شود. بنابراین ، اقتصاددانان برای اندازه گیری رقابت یا غلظت بازار به اقدامات نیاز دارند.
مشهورترین این شاخص ها توسط آلبرت هیرشمن در سال اختراع شد. روش وی براساس سهم بازار دوم هر تأمین کننده است. این عملکرد باعث می شود شاخص نسبت به تعداد تأمین کنندگان و نابرابری بین آنها حساس باشد. این شاخص ، به ویژه در موارد کنتورها ، امروز در دادگاه ها و دانشگاه ها استفاده می شود و تقریباً هر اقتصاددان دانشجویی با آن آشنا است.
ردپای افکار هیرشمن در جنگ
تعداد کمی از مردم می دانند که هدف اصلی هیرشمن اندازه گیری قدرت اقتصادی کشورهای فدرال است ، نه شرکت ها. وی این شاخص را در کتابی تعریف کرد که تجارت را به عنوان ابزاری برای “فشار و نفوذ سیاسی” مورد بررسی قرار داد. در دهه ۱۹۸۰ ، آلمان نازی نه تنها با “فریب های شیطانی” بلکه با خاصیت ارتجاعی اقتصادی خود نسبت به همسایگان خود بود.
هیرشمن اعتقاد ساده ای را مبنی بر اینکه گفته است به دلیل این که این تجارت داوطلبانه و مفید دو جانبه از منظر ژئوپلیتیکی است ، رد کرد. وی تأکید کرد که سود متقابل است ، اما لزوماً متعادل نیست. اگر یک کشور نسبت به شریک تجاری خود به رابطه کمتر وابسته باشد ، می تواند با تهدید آن امتیاز کسب کند.
بنابراین ، هیرشمن احتمالاً از سیاست دونالد ترامپ ، مانند تعرفه های تجاری یا اقدامات مشابه چین برای افزایش فشار اقتصادی از طریق صادرات کالاهای حیاتی (مانند حذف نادر) ، تعجب نکرد.
اهرم
به گفته کریستوفر کلیتون (فعال دانشکده مدیریت ییل) ، ماتئو ماسوری (استاد دانشگاه استنفورد) و جسی شرگر (استاد دانشگاه کلمبیا) ، اکنون زمان خوبی برای احیای روح تحقیقات هیرشیان است. این سه اقتصاددانان سعی می کنند در خدمت تجزیه و تحلیل ژئوپلیتیکی به ابزارهای تجاری مدرن خدمت کنند. شما این رویکرد را “GEO -Economy” نامگذاری کرده اید. این مفهوم برای اولین بار توسط مورخ ارتش و استراتژیست ادوارد لوتواک در سال ۲ معرفی شد. صرف نظر از نام ، موضوع امروز اجتناب ناپذیر شده است. اگر مخاطبان تا سه سال پیش از آنها سؤال کردند ، اقتصاد GEO چیست ، آنها فقط می خواهند امروز بیش از حد درباره ترامپ صحبت کنند.
در مدل های این محققان ، اقتصادهای بزرگ – به همین ترتیب هژمونیایی هژمونیک – می توانند با استفاده از مشوق های اقتصادی یا تهدیدات برای محرومیت از کشورهای کوچکتر استفاده کنند. از دست دادن اقتصادی کشوری که این سوالات را رد می کند ، معیار قدرت هژمونیک است. کشورهای کوچکتر می توانند سعی کنند زنجیره های اعتیاد را کاهش داده و اقتصاد خود را متنوع کنند.
نتیجه حکمت هژمونیک
با این حال ، مدل ها نشان می دهد که این اقدامات گاهی اوقات انجام می شود. شبکه های اقتصادی – چه سیستم های بانکی ، اکوسیستم های صنعتی یا تجارت جهانی – با افزایش مشارکت با ارزش تر هستند. اگر یک کشور برای محافظت از این شبکه از این شبکه خارج شود ، جذابیت آن به دیگران کاهش می یابد و از پیوستن یا ماندن خودداری می کند.
برای جلوگیری از تحقق این سناریو ، هژمونی می تواند قول دهد که از قدرت خود سوء استفاده نخواهد کرد. همانطور که طنز به معنای طنز می گوید: “من با خودم مشغول هستم ، قول می دهم شما را نیز آزار ندهم. من فقط کمی شما را اذیت می کنم!” به عنوان مثال ، هژمونیال می تواند قوانین تجارت بین المللی را ثبت کند و حد بالایی را برای تعرفه های خود تعیین کند. اگر این تعهدات معتبر باشد ، آنها به نفع کشورهای کوچکتر ، بلکه به نفع خود هژمونی نیستند. در این مدل ها ، قوانین تجارت جهانی نتیجه برنامه ریزی “جهانی” نیست ، بلکه نتیجه حکمت خودخواهانه یک غالب است. به عبارت دیگر ، این مدل ها استدلال ملی گرایانه را برای چند جانبه گرایی ارائه می دهند.
زیر سایه سقف بازار درست کنید
این تئوری همچنین به تجزیه و تحلیل و اندازه گیری کمک می کند. به گفته سنت هیرشمن ، محققان شاخص های برق را برای سهم بازار و دشواری در جایگزینی کالاهای وارداتی طراحی کردند. یکی از مهمترین نتایج نظری آنها این است که عملکرد به صورت خطی افزایش نمی یابد. هنگامی که سهم بازار بازار هژمونیک تقریباً به ۲ ٪ می رسد ، قدرت آن قوی است. تفاوت زیادی بین “اکثریت” بازار و بازار “تقریباً کامل” وجود دارد. همین اصل همچنین در مورد ورودی هایی که جایگزینی سخت دارند نیز صدق می کند: شکاف زیادی بین “تعداد کمی از گزینه های جایگزین” و “نه یا تقریباً هیچ گزینه ای” وجود دارد.
این نتیجه نیز منطقی است. اگر یک کشور دشمن ، مانند ایالات متحده ، ۵ ٪ از خدمات مالی خارجی یک کشور را ارائه دهد ، سایر تأمین کنندگان برای جایگزینی آن باید ۵ ٪ میزان فروش خود را افزایش دهند (از ۱ به ۲ ، این بدان معنی است که ۲ بار افزایش یافته است). با این حال ، اگر ایالات متحده ۵ ٪ از بازار را در اختیار داشته باشد ، تأمین کنندگان جایگزین باید ۵ ٪ رشد کنند. به عبارت دیگر ، افزایش ۵ درصدی در سهم بازار منجر به افزایش هزینه های جایگزینی ۵ درصد می شود.
این نتایج عواقب عملی دارد. ایالات متحده و متحدین آن نقش زیادی در خدمات مالی جهان دارند. پیوستن کشوری مانند سنگاپور در ائتلاف مالی غرب به نظر نمی رسد یک دستاورد بزرگ باشد ، اما به دلیل “افزایش تأثیر قدرت در نزدیکی تک قطبی” ، همان افزایش جزئی می تواند منجر به افزایش شدید قدرت اقتصادی شود.
نیروی شکننده
در مقابل ، این درست است. حتی تلاش های کوچک برای فاصله گرفتن از هژمونی هژمونیک می تواند به طرز چشمگیری قدرت آن را کاهش دهد. به عنوان مثال ، رقبای ایالات متحده استراتژی های آزمایشی برای جایگزینی دلار در سیستم مالی جهانی هستند. این گزینه ها لزوماً نباید دلار را از نظر حجم برابر کنند تا مؤثر باشد. اگر فقط می توانید ۵ ٪ از بازارهای کشورهای کوچک و متوسط را بدست آورید ، می توانید قدرت مالی ایالات متحده را به میزان قابل توجهی کاهش دهید. محققان استدلال می کنند که افزایش سهم بازار به ۵ ٪ ، که دلار را از ۲ به ۵ ٪ تضعیف می کند. ارز مانند یوان چینی می تواند سرعت را کاهش و خنثی کند ، حتی اگر هرگز اتفاق نمی افتد.
این کتاب هیرشمن سالها توسط اقتصاددانان فراموش شده است. امروزه بیشتر اشاراتی به آن از طرف دانشمندان سیاسی و سایر مناطق. کلیتون ، مغوری و شروره امیدوارند که این شاخص و روح تحقیقات هیرشمن در بین اقتصاددانان احیا شود. کسی که مهمترین شاخص غلظت بازار را اختراع کرده است ، مستلزم مخاطبان گسترده تر و البته متنوع تر است.