چرایی نفوذ خزنده آمریکا در آسیای جنوبی / آیا افغانستان کلید ورود واشنگتن به معادلات اوراسیا است؟
افغانستان، جایی که ایالات متحده در دو دهه گذشته منابع قابل توجهی را در آن سرمایه گذاری کرده است، اکنون به صحنه افزایش نفوذ رقبای جهانی چین و روسیه تبدیل شده است. در این شرایط، توجه مجدد واشنگتن به افغانستان و به ویژه به پایگاه هوایی بگرام، نشان از تلاش برای احیای حضور و اهمیت استراتژیک آن در منطقه دارد.
به گزارش افق میهن، سیاست خارجی آمریکا در قبال افغانستان پس از بازگشت دونالد ترامپ به قدرت، تغییرات قابل توجهی داشته است. برخلاف دوران بایدن، زمانی که رویکرد ایالات متحده در قبال افغانستان با تعامل سیاسی و انفعال منفعل مشخص می شد، دولت جدید اقداماتی را برای از سرگیری گفتگو با کابل انجام داده است.
در اوایل ماه مارس سال ۲۰۲۵، زلمی خلیل زاد نماینده ویژه سابق ایالات متحده و فرستاده گروگان ایالات متحده وارد افغانستان می شوند. دو ملاقات در سپتامبر همان سال صورت گرفت: در اواسط ماه، خلیلزاد و بولر با هم به کابل سفر کردند، در حالی که بولر در پایان ماه به تنهایی بازگشت. این دیدارها نشان دهنده علاقه فزاینده دولت ترامپ به افغانستان و تلاش های آن برای تغییر شکل حضور استراتژیک ایالات متحده در منطقه است. علاوه بر این، گفتگوهای بین دولت طالبان و مقامات ایالات متحده در مورد بازگشایی احتمالی نمایندگی های دیپلماتیک؛ به خصوص سفارت افغانستان در واشنگتن، سفارت آمریکا و سفارت آمریکا در کابل.
بگرام; مرکز افزایش تنش
با این وجود، اظهارات دونالد ترامپ دوگانگی رویکرد او را آشکار می کند. رئیس جمهور آمریکا در آغاز سال جاری از مقامات افغانستان خواست تا پس از خروج نیروها، باقیمانده تسلیحات آمریکایی را بازگردانند. بعداً، در ماه سپتامبر، وی با تاکید بر اهمیت استراتژیک بگرام، علناً قصد خود را برای بازپس گیری پایگاه هوایی اعلام کرد: “یکی از دلایلی که ما این پایگاه را می خواهیم، همانطور که می دانید این است که یک ساعت با جایی که چین در حال ساخت سلاح های هسته ای خود است فاصله دارد.”
بیانیه ترامپ بر اهمیت ژئوپلیتیکی افغانستان تاکید دارد. از نظر تاریخی، پایگاه هوایی بگرام متعلق به دوران شوروی بزرگترین مرکز نظامی ایالات متحده در افغانستان از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ محسوب می شد و اکنون تحت کنترل دولت طالبان است. امیرخان متقی وزیر خارجه افغانستان در واکنش به اظهارات ترامپ گفت: حتی یک متر زمین هم به آمریکا داده نمی شود. این مبادله چرخه جدیدی از تنش های بین ایالات متحده و افغانستان را آغاز کرد و یک بار دیگر مرکزیت بگرام را در ژئوپلیتیک منطقه ای نشان داد.
اهمیت استراتژیک پایگاه هوایی بگرام
پایگاه هوایی بگرام به چند دلیل مهم از نظر استراتژیک برای ایالات متحده مهم است:
مرکز لجستیک
ایالات متحده در طول دو دهه عملیات نظامی ایالات متحده در افغانستان از این پایگاه به عنوان یک مرکز عملیاتی بزرگ در جنوب آسیا استفاده کرد. واشنگتن همچنین از طریق بگرام، عملیات نظامی منطقه ای، مأموریت های شناسایی و برنامه های بشردوستانه را هماهنگ می کرد. دخالت اولیه ایالات متحده در افغانستان نه تنها بر اساس مبارزه با تروریسم جهانی و حذف اسامه بن لادن، بلکه بر اساس هدف گسترده تر تحکیم موقعیت خود در قلب استراتژیک اوراسیا بود. در شرایط ژئوپلیتیک کنونی، واشنگتن اذعان دارد که افغانستان بار دیگر برای حفظ نقش فعال در امور اوراسیا حیاتی است.
سد راهبردی در برابر چین
پس از خروج نیروهای آمریکایی، نفوذ چین در افغانستان در ابعاد سیاسی و اقتصادی به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. در سال ۲۰۲۵، دولت افغانستان با شرکت های چینی یک سری موافقت نامه های بزرگ برای توسعه ذخایر عناصر کمیاب خاکی و همچنین سایر مواد معدنی حیاتی مانند مس و لیتیوم امضا کرد. علاوه بر این، در ماه اوت همان سال، قرارداد معدن مس عینک برای ۱۵ سال دیگر تمدید شد که نشانه آشکاری از تعمیق همکاری کابل و پکن است. مشارکت افغانستان در طرح کمربند و جاده موقعیت چین در منطقه را بیشتر تحکیم می کند و نگرانی ایالات متحده را در مورد گسترش نفوذ پکن در محور اوراسیا افزایش می دهد.
سد راهبردی در برابر روسیه
دولت طالبان نه تنها با چین، بلکه با روسیه نیز به طور فعال همکاری خود را گسترش داده است. در ۳ جولای ۲۰۲۵، مسکو رسما دولت طالبان را به رسمیت شناخت و روابط دوجانبه را به سطح یک مشارکت استراتژیک ارتقا داد. این تصمیم موقعیت روسیه را در جنوب آسیا تقویت کرد و به این بازیگر نفوذ بیشتری بر پویایی های منطقه ای داد.
افغانستان، جایی که ایالات متحده در دو دهه گذشته منابع قابل توجهی را در آن سرمایه گذاری کرده است، اکنون به محل افزایش نفوذ رقبای جهانی خود، چین و روسیه تبدیل شده است. در این شرایط، توجه مجدد واشنگتن به افغانستان و به ویژه پایگاه هوایی بگرام نشان دهنده تلاشی برای بازگرداندن حضور و اهمیت استراتژیک آن در منطقه است.
منطق پشت دیپلماسی جدید
دلایل اصلی خروج ایالات متحده از افغانستان در تعدادی از عوامل پیچیده ژئوپلیتیکی نهفته است.
اولاً، تا زمان خروج نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۲۱، اولویت های سیاست خارجی واشنگتن به منطقه هند و اقیانوس آرام تغییر کرده بود، منطقه ای که به محور استراتژی این بازیگر برای ایجاد تعادل در چین تبدیل شد. در این زمینه، افغانستان به تدریج اهمیت سابق خود را در سیستم بزرگتر منافع ملی ایالات متحده از دست داد.
دوم، هزینه های داخلی این کمپین طولانی مدت به طور فزاینده ای بازدارنده شد. ایالات متحده در طول بیست سال حضور خود در افغانستان بیش از ۲.۳ تریلیون دلار هزینه کرد، اما این هزینه هنگفت نتوانست نهادهای دولتی با ثبات را ایجاد کند. دولت افغانستان که تحت حمایت ایالات متحده بود، عمیقاً فاسد و بی کفایت بود و ادامه حمایت را از نظر سیاسی و اقتصادی غیرممکن کرد.
سوم، واشنگتن ظاهراً انتظار داشت که خروج از افغانستان توجه منطقهای را بین بازیگران کلیدی توزیع کند. انتظار می رود که بی ثباتی بالقوه در افغانستان ممکن است چین و کشورهای همسایه را درگیر کند و پویایی جدیدی در موازنه قدرت منطقه ای ایجاد کند.
با این حال، تحولات بعدی نشان داد که طالبان به سرعت توانستند کنترل کشور را در دست بگیرند و روابط سازنده ای با چین و روسیه برقرار کنند. این وضعیت باعث شد تا واشنگتن نقش افغانستان را در استراتژی گسترده تر اوراسیا خود ارزیابی کند و بر اهمیت ژئوپلیتیکی این کشور تأکید کند.
بازگشت به افغانستان و پاکستان؟
ایالات متحده در حال حاضر سیاست خود را در قبال افغانستان و آسیای جنوبی به طور گسترده تری بررسی می کند. این فرآیند توسط تعدادی از ملاحظات استراتژیک هدایت می شود. از یک منظر، دولت ترامپ تاکید ویژه ای بر سیاست مهار چین دارد که آسیای جنوبی جزء اصلی آن محسوب می شود.
خروج نیروهای آمریکایی در دوران ریاست جمهوری جو بایدن اتفاق افتاد نه دونالد ترامپ. با این حال، برخی از تحلیلگران بر این باورند که اگر ترامپ در سال ۲۰۲۰ برای دومین بار پیروز می شد، خروج می توانست شکل دیگری داشته باشد، بر اساس سازوکارهای مالی و قراردادی که به ایالات متحده اجازه می داد تا حضور نظامی محدودی در افغانستان داشته باشد و در نتیجه نفوذ خود را در منطقه حفظ کند. با این منطق، فشار کنونی ترامپ برای بازگرداندن کنترل ایالات متحده بر پایگاه هوایی مهم استراتژیک بگرام به عنوان راهی برای مهار تلقی می شود.
علاقه مجدد واشنگتن به منطقه در روابطش با پاکستان نیز منعکس شده است. در طول دولت بایدن، تعامل دیپلماتیک ایالات متحده و پاکستان به میزان قابل توجهی ضعیف شد، اما با بازگشت ترامپ به قدرت، نشانه هایی از نزدیکی مشاهده شد. در آگوست ۲۰۲۵، عاصم منیر، رئیس ستاد کل پاکستان برای گفتگوهایی که منجر به امضای چندین قرارداد شد، از واشنگتن بازدید کرد. در همان دوره، ایالات متحده رسما ارتش آزادیبخش بلوچ (BLA) را یک سازمان تروریستی اعلام کرد که در اسلام آباد به عنوان یک حسن نیت تعبیر شد. احیای همزمان تماس های ایالات متحده با پاکستان و افغانستان حاکی از احیای احتمالی استراتژی افغانستان-پاکستان است که هدف آن دنبال کردن یک رویکرد جامع و منطقه ای یکپارچه در سیاست آسیای جنوبی است.